«پاراسوشال» واژه سالِ واژهنامه کمبریج شد؛ گویای افزایش روابط «ناسلامت» و «یکسویه» با سلبریتیها، اینفلوئنسرها و حتی چتباتهای هوش مصنوعی.
اگر هنوز از این که تیلور سوئیفت به پیامهای تبریک شما برای نامزدیاش با تراویس کلسی پاسخ نداده دلخورید، «واژه سال» واژهنامه کمبریج با شما حرف میزند: «پاراسوشال».
این واژه برای توصیف رابطهای به کار میرود (یا «رابطه پاراسوشال» ـ PSR) که در آن فرد احساس میکند یک چهره مشهور را در سطحی شخصی میشناسد، با این که هرگز او را ملاقات نکرده است.
این فقط دومین بار است که یک صفت عنوان «واژه سال» را میگیرد؛ پس از «پارانوئید» در سال ۲۰۱۶، و واژهنامه کمبریج این واژه را چنین تعریف میکند: «درگیر یا مرتبط با پیوندی که کسی میان خود و یک چهره مشهورِ ناشناخته، یک شخصیت در کتاب، فیلم، سریال تلویزیونی و… یا یک هوش مصنوعی احساس میکند.»
این اصطلاح را دو جامعهشناس، دونالد هورتون و ریچارد وول، در سال ۱۹۵۶ ابداع کردند تا توضیح دهند بینندگان تلویزیون چگونه با شخصیتهای تلویزیونی روابط «پاراسوشال» شکل میدهند.
از آن زمان، این پدیده، که با زبان هواداری پیوند خورده است، بهصورت تصاعدی رشد کرده است، چرا که شبکههای اجتماعی به تقویت روابط پاراسوشال با سلبریتیها، اینفلوئنسرها و چهرههای آنلاین ادامه میدهند؛ رابطههایی که مردم در جهان واقعی هیچ پیوند شخصی با طرف مقابل ندارند.
واژهنامه کمبریج در توضیح چرایی انتخاب «پاراسوشال» بهعنوان واژه سال مینویسد: «با شدت گرفتن صمیمیتی که هواداران در شبکههای اجتماعی نسبت به چهرههای محبوبشان احساس میکنند و با افزایش محبوبیت همراهان مبتنی بر هوش مصنوعی که میتوانند شخصیتهایی به خود بگیرند، واژهای که این رابطههای یکسویه را توصیف میکند، یعنی «پاراسوشال»، در کانون توجه قرار گرفته است.»
کالین مکینتاش، سردبیر ارشد واژهنامه کمبریج، گفت این واژه «روح زمانهٔ ۲۰۲۵ را به دام میاندازد» و نشان میدهد زبان چگونه تغییر میکند.
«پاراسوشال در سال ۲۰۲۵ به چند دلیل برجسته شد. علاقهٔ عمومی به این اصطلاح امسال بهطور چشمگیری افزایش یافت؛ همانطور که از دادههای ما پیداست، تعداد جستوجوهای آن در واژهنامهٔ کمبریج و همچنین در گوگل در چندین مقطع جهش کرد.»
او افزود: «از منظر زبان جالب است، چون از یک اصطلاح دانشگاهی به واژهای تبدیل شده که مردم عادی در پستهای شبکههای اجتماعیشان به کار میبرند. و همچنین روح زمانهٔ ۲۰۲۵ را ثبت میکند، چرا که شیفتگی عمومی نسبت به سلبریتیها و سبک زندگیشان همچنان به اوجهای تازهای میرسد.»
نمونهای که واژهنامهٔ کمبریج به آن اشاره میکند، تیلور سوئیفت است که امسال نامزدی خود با ستارهٔ NFL، تراویس کلسی را اعلام کرد. این امر باعث شد بسیاری از هواداران احساسات صادقانهٔ خود را نسبت به زوجی ابراز کنند که بیشترشان هرگز آنها را از نزدیک ملاقات نکردهاند.
واژهنامهٔ کمبریج مینویسد: «بازتاب جهانیِ نحوهٔ اعلام نامزدی تیلور سوئیفت با تراویس کلسی باعث شد جستوجوی «پاراسوشال» اوج بگیرد، چون رسانهها واکنشهای هواداران را موشکافی کردند. در پستهای هواداران میخوانیم: «من دربارهاش پاراسوشال نیستم» و سخن از «سوئیفتیای که ده دقیقهٔ تمام پاراسوشال بوده» به میان میآید.»
کاربرد این اصطلاح امسال جهش کرده است، بهویژه همزمان با نگرانیها دربارهٔ پیوندهایی که برخی افراد با چتباتهای هوش مصنوعی آغاز کردهاند.
سیمون شنال، استاد روانشناسی اجتماعیِ تجربی در دانشگاه کمبریج، گفت رشد روابط پاراسوشال «هواداری، مفهوم شهرت و با ورود هوش مصنوعی، شیوهٔ تعامل آنلاینِ مردم عادی را بازتعریف کرده است».
او افزود: «به دورانی وارد شدهایم که بسیاری از مردم با اینفلوئنسرها روابط پاراسوشالِ شدید و ناسالم برقرار میکنند. این امر به این احساس میانجامد که افراد گمان میکنند کسانی را که با آنها پیوند پاراسوشال دارند «میشناسند»، به آنها اعتماد میکنند و حتی به شکلهای افراطیِ وفاداری میرسند؛ در حالی که این رابطه کاملاً یکسویه است.»
او ادامه داد: «روندهای پاراسوشال با این که بسیاری از مردم ابزارهای هوش مصنوعی مثل چتجیپیتی را «دوست» تلقی میکنند، از آنها تأییدهای مثبت میگیرند یا آنها را جایگزینی برای درمان میبینند، ابعاد تازهای پیدا کرده است. این فقط توهمِ رابطه و فکر جمعی است و میدانیم جوانان در برابر آن آسیبپذیر هستند.»
واژهنامهٔ کمبریج همچنین شماری واژهٔ دیگر را که امسال «اثر قابلتوجهی» داشتهاند پررنگ کرده و آنها را به فهرست کوتاه خود افزوده است.
از جملهٔ آنها میتوان به «pseudonymization» (فرایندی که در آن اطلاعات مربوط به یک فرد به عدد یا نامی بیمعنا تبدیل میشود تا مشخص نباشد این اطلاعات به چه کسی مربوط است)، «slop» («محتوای بسیار کمکیفیت در اینترنت، بهویژه زمانی که توسط هوش مصنوعی تولید شده باشد») و «memeify» («تبدیل یک رویداد، تصویر، شخص و… به یک میم») اشاره کرد.
دیگر واژههایی که آنها در سال ۲۰۲۵ پایش کردهاند عبارتاند از:
- Glazing: استفادهٔ افراطی از ستایش یا چاپلوسی، بهویژه توسط چتباتهای هوش مصنوعی، به شکلی که غیرصادقانه و مصنوعی به نظر میرسد. گاهی بهعنوان راهی برای جبران ورودیِ ضعیفِ یک هوش مصنوعی تلقی میشود.
- Bias: موضوعی که هوادار برایش «stanning» میکند (دلبستگیِ افراطی به یک خواننده، گروه یا دیگر چهرههای رسانهای). این واژه بهویژه میان هوادارانِ موسیقی کرهایِ کیپاپ به کار میرود.
- Vibey: مکانی که حالوهوای خوبی دارد.
- Doom spending: فعالیتِ خرجکردنِ پولی که ندارید تا حال خودتان را بهتر کنید.
اگر در پی عقبنیفتادن از واژههای سال ۲۰۲۵ هستید، تاکنون وبسایت Dictionary.com تاج را بر سرِ اصطلاح وایرال (و گیجکننده) نسل آلفا «۶-۷» گذاشته و فرهنگ واژگان کالینز هم «vibe coding» را برگزیده است؛ رویکردی نوظهور در توسعهٔ نرمافزار که با استفاده از هوش مصنوعی، زبان طبیعی را به کدِ رایانهای تبدیل میکند.