نقشه امروز یمن بین دو محور نفوذ متضاد قرار دارد؛ در شمال، شورشیان «حوثی» حاکم هستند و در جنوب، گروه دیگری به نام «شورای انتقالی جنوب» که در حال گسترش نفوذ خود هستند. این در حالی است که «دولت در تبعید یمن» که از سوی جامعه جهانی به رسمیت شناخته میشود نیز کارآمدیش را از دست داده است.
پیشروی نظامی تازهای که جدایی طلبان موسوم به «شورای انتقالی جنوب» اوایل ماه دسامبر ۲۰۲۵ در استانهای حضرموت و المهره، از جمله میدانهای نفتی عظیم در نزدیکی مرز عربستان، به دست آورد، بار دیگر بحثها درباره آینده یمن و سرنوشت وحدت این کشور را پس از بیش از سه دهه از اعلام اتحاد، داغ کرده است.
این پیشروی در قالب یک عملیات نظامی وسیع با نام «آینده امیدوارکننده» (المستقبل الواعد) رخ داد و عمق شکافها در اردوگاه مخالف حوثیها را به نمایش گذاشت و بار دیگر این سؤال مطرح شد که آیا یمن در مسیر بازگشت به وضعیت پیش از اتحاد سال ۱۹۹۰ میان شمال و جنوب قرار گرفته است؟
این تحولات همزمان با نشانههایی از عقبنشینی نیروهای سعودی از نقاط حساس مانند جزیره بریم در بابالمندب و کاخ ریاست جمهوری در عدن رخ داد.
فروپاشی اردوگاه مخالفان حوثیها و تضعیف قدرت دولت
از زمان به قدرت رسیدن حوثیها در صنعا در ماه سپتامبر ۲۰۱۴، جنگ یمن بهتدریج از رویارویی مستقیم دولت و این گروه مورد حمایت ایران به شبکهای پیچیده از درگیریهای محلی و منطقهای تبدیل شده است.
دولت مورد تأیید نهادهای بینالمللی در یمن به حضوری نمادین و محدود تنزل یافته و توانایی خود برای اداره استانهای جنوبی که صحنه نبرد نفوذ میان ابوظبی و ریاض شدهاند را از دست داده است،. حال آنکه گروه انصارالله یا همان شورشیان «حوثیها» حکومت خود را در صنعا و مناطق شمالی تثبیت میکند.
علاوه بر این، در سالهای اخیر، خود عدن، شهری که دولت یمن آن را به عنوان پایتخت موقت انتخاب کرده است نیز توان میزبانی از نهادهای دولتی را از دست داده است. رئیس شورای رهبری ریاست جمهوری، رشاد علیمی، و نخستوزیر بارها تحت فشار تحولات امنیتی و پیشروی نفوذ شورای انتقالی جنوب، شهر را ترک کردهاند.
همزمان، ساختارهای نظامی و امنیتی جنوب بازسازی شده و به نفع نیروهای محلی مورد حمایت امارات شکل گرفته است، امری که باعث فروپاشی اردوگاه مخالفان حوثیها و تبدیل آن به مجموعهای از نهادهای متفرق و در حال رقابت شده است.
نفوذ رو به افزایش امارات و دیدگاه متناقض سعودی
با گذشت سالها، بهوضوح مشخص شد که آن ائتلاف عربی که در سال ۲۰۱۵ شکل گرفت، دیگر در دیدگاهها و اهداف خود متحد نیست. امارات وارد پروژهای بلندمدت شد که بر ساخت یک نیروی محلی جنوبی تمرکز دارد تا قادر باشد بر بنادر و گذرگاههای دریایی استراتژیک، از جمله خلیج عدن، سواحل حضرموت و جزایر سُقُطرا، کنترل داشته باشد.
ابوظبی شبکههای امنیتی و نظامی مستقلی از دولت در تبعید یمن ایجاد کرد و واحدهای «کمربند امنیتی» (الحزام الأمني) و نخبههای نظامی در شبوه و حضرموت را شکل داد. علاوه بر آن سیستم رسانهای و نهادهای موازی نیز تأسیس شد.
در مقابل، عربستان همچنان به موضع سنتی خود در حمایت از وحدت یمن پایبند مانده، زیرا شکلگیری یک دولت حوثی در مرزهایش را تهدید مستقیمی برای امنیت خود میداند. ریاض سعی کرده دولت مشروع را پشتیبانی کند و نهادهای نظامی رسمی را تأمین مالی نماید، اما کاهش نفوذ میدانی آن در جنوب و پیشروی سریع شورای انتقالی جنوب، که از حمایت همهجانبه سیاسی، نظامی و اقتصادی امارات برخوردار است، این تلاشها را دشوار کرده است.
رابطه عربستان و امارات، هرچند در آغاز جنگ متحد و هماهنگ به نظر میرسید، به مرور تضادهای عمیقی را آشکار ساخت. امارات حوزه نفوذ مستقل خود را ایجاد کرد که با استراتژیهای سعودی هماهنگ نبود، در حالی که عربستان دولت مشروع یمن را تنها ابزار حفظ وحدت کشور میدانست.
هر بار که شورای انتقالی نفوذ خود را گسترش میدهد، حضور نیروهای سیاسی و نظامی نزدیک به ریاض کاهش یافته و شانس شکلگیری یک واقعیت سیاسی جدید که با وضعیت پس از ۲۰۱۵ متفاوت باشد، افزایش مییابد.
ایران و حوثیها؛ اهرم استراتژیک ثابت
در شمال، گروه انصارالله «حوثیها» سلطه خود را بهعنوان یک مرکز سیاسی و نظامی مستحکم تثبیت کرده است.
پس از اجرای آتشبس در سال ۲۰۲۲، حوثیها از وضعیت تفرقه در جنوب و کاهش شدت عملیاتهای نظامی ائتلاف بهرهبرداری کردند.
آنها با حمایت مستقیم ایران، توانایی تولید سلاحها و پهپادهای پیشرفته را به نمایش گذاشتند و قادر شدند تأسیسات حساس سعودی را مشابه حملات سال ۲۰۱۹ به تأسیسات آرامکو هدف قرار دهند.
ایران نیز حوثیها را بهعنوان یک برگ استراتژیک مؤثر میبیند که نفوذ مستقیم آن را در خلیج فارس تضمین میکند. در مقایسه با مداخلات پرهزینهاش در کشورهای دیگر مانند سوریه و عراق، نفوذ ایران در یمن کمتر هزینهبر و بازدهی آن در فشار بر سعودی بیشتر به نظر میرسد.
با پایان سال ۲۰۲۵، یمن عملاً فقط در اسم یک کشور است و کنترل واقعی کشور میان سه نیروی اصلی تقسیم شده است. حوثیها بر صنعا و بیشتر مناطق شمالی حکمرانی دارند و ساختارهای کامل دولتی، از بخشهای مالی گرفته تا امنیتی، ایجاد کردهاند.
شورای انتقالی جنوب بر عدن و اکثر استانهای جنوبی و شرقی تسلط دارد و نیروی نظامی سازمانیافته و نهادهای رسانهای و اداری مستقلی را در اختیار دارد. در همین حال، حضور واقعی دولت مشروع به حد زیادی کمرنگ شده و بیشتر به شکل حضور سیاسی در قالب ائتلاف با عربستان محدود شده است.
این نقشه چندان با توصیفهای اولیه سال ۲۰۱۶ که درباره «تقسیم بر اساس واقعیت موجود» سخن میگفتند، تفاوت ندارد.
سناریوهای پیشِ رو: از تقسیم رسمی تا ادامه بنبست سیاسی
تحلیلهای بینالمللی اخیر، از جمله مطالعهای از مؤسسه روابط بینالملل ایتالیا در ژوئیه ۲۰۲۵، نشان میدهد که بحران یمن با چهار سناریو روبهرو است.
احتمال نخست بر یک توافق جامع استوار است که در آن دولت، شورای انتقالی و حوثیها مشارکت کنند و در نهایت به استقلال رسمی جنوب منجر شود.
سناریوی دوم بر تقسیم توافقی میان طرفهای درگیر استوار است؛ تقسیم قدرتی که به شکلگیری دو موجودیت مستقل میانجامد: یکی در شمال زیر کنترل حوثیها و دیگری در جنوب به رهبری شورای انتقالی و نیروهای همپیمان با ریاض.
سناریوی سوم ادامه وضع کنونی است؛ نه جنگی تمامعیار در پیش است و نه صلحی پایدار، بلکه نظمی تکهتکه با خطوط نفوذ پراکنده و آتشبسی لرزان که هر لحظه امکان فروپاشی دارد.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
و اما احتمال چهارم، بازگشت به جنگی بزرگ در صورت اعلام یکجانبه استقلال از سوی شورای انتقالی یا تلاش حوثیها برای پیشروی بهسوی عدن است.
محتملترین سناریو
با این حال، این مطالعه بر این باور است که محتملترین سناریو، ادامه بنبست کنونی است؛ زیرا طرفهای محلی و منطقهای تمایل واقعی برای دستیابی به یک توافق جامع نشان نمیدهند و تضاد منافع آنها رسیدن به هرگونه توافق پایدار را دشوار میکند.
یمن به آستانه نقطه عطفی رسیده است؛ جایی که قدرت دولت مرکزی رو به افول میرود و نیروهای محلیِ مجهز به سلاح و منابع مالی، واقعیتهای تازهای را بر زمین رقم میزنند.
در شمال، حوثیها ساختارهای کامل حکمرانی را مستقر کردهاند. در جنوب نیز شورای انتقالی، با اتکا به حمایت مستقیم امارات، نفوذ سیاسی و نظامی خود را گسترش میدهد و عملاً کنترل بیشتر مناطق جنوبی را در دست میگیرد. در همین حال، حضور واقعی دولتِ مورد حمایت جامعه جهانی رو به محو شدن است.
این فروپاشی داخلی با تناقضات شدید منطقهای تلاقی پیدا میکند: عربستان سعودی که یمنی یکپارچه را به منظور تضمین ثبات مرزهایش ترجیح میدهد؛ امارات عربی متحده که از یک پروژه جنوبیِ جداییطلب حمایت میکند و کنترل خود بر بنادر و موقعیتهای راهبردی را تقویت کرده است؛ و در این میان، ایران نیز از طریق پشتیبانی از حوثیها حضور خود را در صنعا افزایش میدهد. در نتیجه، واقعیتی جدید شکل میگیرد که بر پایه نوعی تقسیم عملی میان شمال و جنوب استوار است؛ با نهادها، ارتشها و ساختارهای اداریِ جداگانه.