رسانههای مختلف در غرب، از احتمال تکرار جنگ اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران سخن میگویند. اکبر اعلمی، فعال و تحلیلگر سیاسی در گفتوگو با یورونیوز به سؤالاتی دربارۀ سخنان اخیر رهبر جمهوری اسلامی و کارکرد دولت پزشکیان در شرایط کنونی پاسخ داده است.
به نظر میرسد احتمال وقوع جنگ پس از سخنان اخیر رهبر ایران بیش از پیش قوت گرفته است. علی خامنهای در آخرین سخنرانیاش، در اوایل هفتۀ جاری، تاکید کرد که مسائل ایران و آمریکا حلشدنی نیستند و ایران تسلیم آمریکا نخواهد شد.
این پرسش را که برافروخته شدن دوبارۀ تنور جنگ چه تبعاتی برای جمهوری اسلامی و مردم ایران خواهد داشت با اکبر اعلمی، فعال و تحلیلگر سیاسی و نمایندۀ اصلاحطلب دورههای ششم و هفتم مجلس شورای اسلامی در ایران در میان گذاشتیم.
اخیرا برخی چهرهها و تشکلهای سیاسی ایران از لزوم مذاکره با آمریکا سخن گفتهاند، اما رهبر جمهوری اسلامی تأکید کرده که مسالۀ ایران و آمریکا حلشدنی نیست. با توجه به این شرایط، به نظر شما چه آیندهای در انتظار مردم ایران است؟
اکبر اعلمی: «قبل از پاسخ به پرسش شما، لازم است اشاره کنم که در ایران دو نگاه متفاوت به مذاکره با آمریکا وجود دارد: یک نگاه آن را ضروری برای عبور از بحران اقتصادی و کاهش فشار بر مردم میداند، و نگاه دیگر، که رهبر جمهوری اسلامی نماینده آن است، مذاکره را از اساس بینتیجه میداند و تضاد تهران و واشنگتن را ماهوی و حلناشدنی میداند.
اگر این پرسش را در زمان روسایجمهور پیشین آمریکا مطرح میکردید، من از طرفداران مذاکره جامع بودم، نه صرفاً درباره مسائل هستهای، بلکه درباره همه اختلافات موجود. تجربه برجام و مذاکرات اخیر نشان داده است که مسئله تنها تمایل به گفتگو نیست: ایران پای میز مذاکره نشست، اما حملات رژیم صهیونیستی با چراغ سبز و حمایت علنی آمریکا روند را مختل کرد و نشان داد که مذاکره ذیل شرایط فعلی قابل اعتماد نیست.
حال پرسش اصلی این است که چه نوع مذاکرهای با چه تضمینهایی انجام شود. بدون ضمانتهای حقوقی و امنیتی معتبر، هیچ مذاکرهای به نفع مردم ایران نخواهد بود. آینده مردم ایران به این نقطه تعادل بستگی دارد: اگر حاکمیت بتواند میان حفظ استقلال سیاسی و تأمین معیشت مردم راهی متوازن پیدا کند، مذاکره میتواند دریچهای به سوی کاهش تنش و رشد اقتصادی باشد. اما اگر همان الگوی بیاعتمادی ادامه یابد، کشور در همین وضعیت خاکستری باقی خواهد ماند: نه جنگ تمامعیار، نه صلح پایدار، بلکه فشار اقتصادی و اجتماعی مداوم که مردم را مستقیما درگیر بحرانها و محدودیتها میکند.
از این جهت میگویم وضعیتی خاکستری زیرا توازن وحشت، هزینه بالای جنگ برای هر دو طرف و تجربههای گذشته نشان میدهد که احتمال فرسایش خاکستری بسیار بیشتر از جنگ تمامعیار است.»
در جریان مناظرههای انتخابات ریاست جمهوری، مسعود پزشکیان توافق با جهان غرب را لازمۀ بهروزی مردم ایران میدانست و سعید جلیلی مخالف او بود. سخنان اخیر آقای خامنهای آشکارا به نظر جلیلی نزدیکتر است تا نظر پزشکیان. در این صورت، آیا ادامۀ فعالیت دولت پزشکیان مفید و موجه است؟
اکبر اعلمی: «ابتدا لازم است تاکید کنم که فعالیت هر دولتی صرفا با نگاه ایدئولوژیک یا نزدیکی به مواضع رهبری قابل سنجش نیست. دولت پزشکیان، هرچند که رهبر به توافق با غرب تمایلی ندارد، میتواند در محدودۀ اختیارات خود برای مدیریت اقتصادی، بهبود معیشت مردم و کاهش فشارها مفید باشد. با این حال، محدودیتهای ساختاری و سیاستگذاریهای کلان نظام تعیینکننده است؛ بنابراین نقش دولت در بسیاری از زمینهها محدود و «قابل دفاع» صرفا در چارچوب ظرفیتهای عملیاتی خود است، نه بر اساس همسویی کامل با رهبر.
وانگهی، در جریان مناظرههای انتخابات، هنوز رژیم صهیونیستی با چراغ سبز و حمایت غرب و بهویژه آمریکا به ایران حمله نکرده بود و آمریکا در حین مذاکرات، تاسیسات هستهای قانونی کشور را ناجوانمردانه بمباران نکرده بود و با قلدری به دنبال تسلیم ایران نبود. بنابراین اکنون شرایط کاملا متفاوت است.»
آقای خامنهای در حالی که با هدف اصلی دولت پزشکیان در سیاست خارجی (توافق با آمریکا) موافق نیست، همگان را به «حمایت از رئیسجمهور» دعوت کرد. شما چه تحلیلی از این رویکرد دارید؟
اکبر اعلمی: «این رویکرد آقای خامنهای یک تاکتیک سیاسی متعارف و مسبوق به سابقه است: حتی زمانی که با هدف اصلی دولت مخالف است، با دعوت به «حمایت از رئیسجمهور» تلاش میکند ثبات نهادی و مشروعیت رسمی دولت را حفظ کند و از اختلال در اداره کشور جلوگیری کند. این حمایت الزاما به معنای همسویی کامل با سیاستها یا برنامههای دولت نیست، بلکه نشاندهنده تمایل به کاهش تنشهای داخلی و اجتناب از بحران سیاسی است.
به بیان دیگر، رهبر ممکن است با رویکرد خارجی دولت مخالف باشد، اما در چارچوب قوانین و ساختار نظام، از عملکرد اجرایی دولت تا حدی حمایت میکند تا کشور بدون اختلال اداره شود. این جداسازی میان «حمایت نهادی» و «همسویی ایدئولوژیک» نکته کلیدی تحلیل است.
وانگهی، حتی اگر هدف رئیسجمهور همچنان مذاکره با آمریکا باشد، خود او بارها تاکید کرده است که کاملا تابع نظرات رهبری است و حتی برخلاف اسلاف خود صریحا گفته است که به نظرات رهبری از حیث علمی و اعتقادی کاملا معتقد است و بدون رضایت و هماهنگی ایشان هیچ کاری نخواهد کرد، حتی اگر مخالف نظر خودش باشد. در چنین وضعیتی، حمایت رهبری از او کاملا منطقی است.»
به نظر میرسد پافشاری بر غنیسازی اورانیوم، ایران را مجددا درگیر جنگ خواهد کرد. به نظر شما وقوع دوبارۀ جنگ، بویژه اگر کوتاهمدت نباشد و آمریکا هم در جنگ مشارکت کند، چه پیامدهایی برای نظام جمهوری اسلامی و کشور ایران خواهد داشت؟
اکبر اعلمی: «پرواضح است که وقوع هر جنگی فشار اقتصادی و اجتماعی شدیدی بر ایران وارد میکند و منابع محدود کشور را بیش از پیش مصرف میکند. این وضعیت احتمال افزایش تورم، کمبود کالا و نارضایتی عمومی را بالا میبرد و حتی میتواند بیثباتی نسبی ایجاد کند. در عرصه خارجی نیز، حضور آمریکا فضای دیپلماتیک را محدود کرده و روابط ایران با متحدان سنتی را تحت فشار قرار میدهد؛ در حالی که تهدیدات نظامی و امنیتی افزایش یافته و بازسازی زیرساختها هزینهبر خواهد بود. به طور کلی، جنگ – چه کوتاهمدت و چه طولانیمدت – توانایی کشور در مدیریت بحرانهای داخلی و خارجی را کاهش داده و فشار روانی و اجتماعی بر مردم و حکومت را تشدید میکند؛ امری که حاکمیت ایران به هیچ وجه خواهان آن نیست.
با این حال، واقعیت این است که حاکمیت ایران خواهان جنگ نیست و به همین دلیل به پذیرش برجام و مذاکرات اخیر با آمریکا تن داده است. اما وقتی غرب و آمریکا خواهان تسلیم بدون چون و چرا هستند، در حین مذاکره زیر میز میزنند و برای خواستههای خود حد و مرزی قائل نیستند، عقبنشینی از حقوق مسلم و توقف کامل برنامه هستهای نمیتواند امنیت کشور را تضمین کند. در این شرایط، آنها مساله موشکهای بالستیک و سایر ظرفیتهای دفاعی ایران را در دستور کار قرار میدهند و تلاش میکنند کشور را در مسیر خلع سلاح کامل و تضعیف سیستم دفاعی قرار دهند.
ایرانیان نباید از ترس جنگ همه چیز خود را فدا کنند و غرور ملیشان را قربانی کنند. جنگ به هیچ وجه خواسته ملت ایران نیست، اما سیاست خارجی مبتنی بر زور و تحمیل نیز نمیتواند صرفا با عقبنشینی مطلق و تضعیف توان دفاعی رفع شود، زیرا این مسیر نه تنها غرور ملی را جریحهدار میکند، بلکه امنیت و استقلال کشور را نیز تهدید میکند. پذیرش خفتآمیز مطالبات طرف مقابل – حتی با وعده صلح یا کاهش فشار – میتواند فرجامی نامعلوم داشته باشد؛ در حالی که توان دفاعی و هویت ملی، ستونهای بازدارندگی و عزت کشور هستند.
در وهله اول، ایران ترجیح میدهد درگیر هیچ جنگی نشود و نه از ترس جنگ تسلیم گردد و نه توان دفاعی خود را فدا کند. تعادل میان اجتناب از جنگ، مقاومت هوشمندانه و دیپلماسی فعال، همراه با رعایت خطوط قرمز و تقویت بازدارندگی، کلید مدیریت بحرانهای پیچیده و تضمین عزت و امنیت ملی است.»