مطبوعات ایران پس از انقلاب در گفتوگو با بهروز بهزادی: روزنامههای کاغذی به آخر خط رسیدهاند

**_گزارش از: هومان دوراندیش
بهروز بهزادی، روزنامهنگار باسابقه ایرانی، معتقد است مطبوعات ایران آینه حکومتند و مردم در روزنامهها حکومت را میبینند در حالی که حکومت باید در روزنامهها مردم را ببیند.
فاقد فرهنگ روزنامهخوانی هستیم
آقای بهزادی درباره علت عدم رغبت مردم ایران به مطالعه روزنامهها به یورونیوز گفت: «ما در کنار روزنامهنگار حرفهای، باید روزنامهخوان حرفهای هم داشته باشیم. در غیر این صورت، مشکلات همین طور ادامه پیدا خواهد کرد. این نکته ناظر بر وضع فرهنگی مردم است. آزادی مطبوعات را روزنامهنگاران و مردم باید حفظ کنند. اگر صرفاً روزنامهنگاران بخواهند سطح آزادی مطبوعات را ارتقا دهند ولی مردم اهل روزنامهخواندن نباشند، آزادی مطبوعات افزایش پیدا نخواهد کرد. حاکمان برآمده از دل جامعه هستند و قبل از اینکه به حکومت برسند، بخشی از مردم بودند. اگر روزنامهخوانی در فرهنگ مردم باشد، کسانی هم که از دل مردم به حکومت میرسند، به این راحتیها علیه آزادی مطبوعات اقدام نمیکنند. دورههای کوتاهمدت آزادی مطبوعات در ایران، چه در این چهل سال چه قبل از انقلاب، مثلاً در دوران مصدق، وجود داشته. اگر فرهنگ روزنامهخوانی در ایران نهادینه شده بود، دولتها نمیتوانستند به سادگی بساط آزادی مطبوعات را جمع کنند. گاهی حتی برای مردم پذیرفتن حد چشمگیری از آزادی مطبوعات، سخت بوده است. فرهنگ لازم برای وجود مطبوعات آزاد در طی سالها ایجاد خواهد شد. از این حیث، جامعه امروز ایران وضع بهتری نسبت به ده سال قبل دارد. مثلاً حضور اینترنت، علیالقاعده در توسعه آزادی مطبوعات موثر است. اگر فیکنیوز را فاکتور بگیریم، گسترش استفاده از اینترنت بویژه با عوض شدن نسلها، تاثیر مثبت خودش را در توسعه آزادی مطبوعات نشان خواهد داد.»
جهت تاریخ ما به سود آزادی مطبوعات است
سردبیر پیشین روزنامه اعتماد در پاسخ به این سوال که آیا منتقدین در ارزیابی آزادی مطبوعات در ایران، باید به کشورهای اطرافمان نظیر عربستان و روسیه و ترکیه نگاه کنند یا به کشورهای اروپایی، گفت: «به عقیده من نگاه کردن به اروپا برای داوری درباره وضعیت آزادی مطبوعات در ایران، اشتباه است. اروپا پس از سالیان طولانی، یعنی چند قرن، به این سطح از آزادی رسیده است. بیش از دویست سال از انقلاب فرانسه میگذرد. طی این دویست سال، ناپلئون هم که یک دیکتاتور بود، در فرانسه روی کار آمده و دورههای دیگری هم داشتهاند که سطح آزادی در کشورشان بسیار پایینتر از سطح کنونی بوده. یعنی گذر زمان در توسعه آزادی، از جمله آزادی مطبوعات، در کشور آزادی مثل فرانسه هم تاثیر مثبت داشته. گذر زمان منجر به تغییر فرهنگ مردم میشود. همین فرانسه تازه بعد از جنگ جهانی دوم توانست به حد مطلوبی از آزادی سیاسی و مطبوعاتی، مطابق استانداردهای کنونی، برسد. انقلاب مشروطه ۱۱۰ سال پیش رخ داد. یک قرن زمان چندان بلندی نیست برای رسیدن ما به سطح کنونی آزادی در کشورهای اروپایی. در بسیاری از خانوادههای ایرانی، استبداد موج میزند. این وضع نشانه وجود یک فرهنگ خاص است. این وضع باید اصلاح شود ولی من فکر میکنم جهت تاریخ ما در این ۱۱۰ سال قطعاً رو به آزادیهای بیشتر بوده است. امروز وقتی که خانوادههای ایرانی را با پانزده سال پیش مقایسه میکنیم، متوجه تغییرات عمیقی میشویم که همگی خبر از رشد آزادی در فرهنگ جامعه ایران میدهند. این وضع دیر یا زود دامنگیر عرصه مطبوعات هم خواهد شد.»
وضع مطبوعات ما بدتر از ترکیه نیست
آقای بهزادی که در دهه ۱۳۷۰ خورشیدی، سردبیر روزنامه ایران هم بوده است میگوید: «وضع ما از ترکیه بدتر نبوده؛ حتی بهتر هم بوده. روزنامههای ترکیه بیشتر به اخبار اجتماعی و حوادث و چنین حوزههایی میپردازند. به همین دلیل دستشان باز است. قبل از روی کار آمدن اردوغان، دولتهای قبلی و ارتش ترکیه هم اجازه نمیدادند مطبوعات ترکیه از خط قرمزها رد شوند. تعداد پرشمار زندانیان مطبوعاتی در ترکیه، ناشی از فقدان آزادی در انتشار اخبار اجتماعی نیست بلکه از نبود آزادی در انتشار اخبار و نقدهای سیاسی نشات میگیرد.»
اگر دوم خرداد از دست نمیرفت، فرهنگ روزنامهخوانی تثبیت میشد
این روزنامهنگار قدیمی درباره افزایش شمار خوانندگان مطبوعات در دورههای کوتاه آزادی مطبوعات در چهل سال پس از انقلاب میگوید: «وقتی آزادیهای سیاسی کاهش مییابد، روزنامهها هم تا حدی تهی میشوند و طبیعی است که تعداد مردم علاقهمند به مطالعه روزنامهها کاهش مییابد. اگر فضای آزاد بعد از دوم خرداد ۷۶ در عرصه مطبوعات باقی میماند، فرهنگ روزنامهخوانی هم نه فقط گسترش مییافت که عمق هم پیدا میکرد و تا حد زیادی تثبیت میشد. در این صورت، مردم ایران به مطالعه روزنامهها عادت میکردند. ما الان در ایران وقتی به تعطیلات میرسیم، مثلاً چند روز پیاپی تعطیلی داریم، روزنامهها را هم تعطیل میکنیم. همین باعث میشود در عادت کسی که روزنامه میخرد، وقفه بیفتد. یعنی بعد از اتمام یک تعطیلات چهار پنج روزه، ممکن است عدهای از مردم سرد شوند و دیگر از حال و هوای روزنامه خریدن و روزنامه خواندن خارج شوند. به هر حال عادت هم مهم است. در روزنامهنگاری این مثال مشهور است که تیراژ یک روزنامه یکییکی بالا میرود و یکباره پایین میآید. چون ممکن است عدهای از مردم، به دلایل مختلف، سرد شوند و از عادت روزنامهخوانی بیفتند یا اینکه به یک ستون علاقه پیدا کرده باشند ولی آن ستون به هر دلیلی از آن روزنامه حذف شود و یا روزنامه در اثر فشارهای بیرونی، دیگر به موضوعات مهمتر جامعه نپردازد. علاوه بر این، در همه جای دنیا خبر یک کالای است و قیمت دارد اما ما در ایران این کالا را مجانی عرضه میکنیم. در بسیاری از کشورهای پیشرفته، گزارشها و مصاحبههای مطبوعاتی قیمت بالایی دارند و مردم برای خواندن آنها، چه به شکل مکتوب چه در سایتهای اینترنتی، باید پول بدهند. وقتی یک کالایی مجانی دم دست مردم باشد، اهمیتش را هم از دست میدهد و مردم قدر آن را نمیدانند.»
روزنامه مثل فنر است
عضو تحریریه روزنامه اطلاعات در دهههای ۴۰ و ۶۰ خورشیدی، درباره آنچه که تندروی مطبوعات ایران در سالهای نخست پس از انقلاب و نیز در دولت اول خاتمی قلمداد میشود میگوید: «این تندروی قبل از انقلاب هم وجود داشت ولی علت آن این بود که روزنامهنگاران مثل فنر جمع شده بودند و به محض اینکه فضا باز شد، فشار هم از روی فنر برداشته شد و مطبوعات خیلی تندتر از سطح تحمل فرهنگ جامعه نوشتند. با پیروزی خاتمی، انقلابی در روزنامهنگاری ایران شروع شد. تا قبل از آن، اکثر روزنامههای کشور یک سری خبر رسمی را منتشر میکردند. اما این انقلاب مطبوعاتی، در اثر خصلت فنرگونه مطبوعات، به صورت طبیعی با تندروی توام شد و فضایی را پدید آورد که فراتر از تحمل حکومت بود.»
شمسالواعظین: از نظر حکومت تندرو بودیم، از نظر مردم کندرو
در بین روزنامهنگاران سرشناس دوران دوم خرداد، ماشاءالله شمسالواعظین در گفتوگو با مجله نسیم بیداری درباره اتهام تندروی مطبوعات دوم خردادی گفته است: «در قیاس با بهار تهران، یعنی از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۰، مجله کیان و حتی روزنامه جامعه بسیار عقب بودند. اما اگر نسبت به همان سالهای دهه ۷۰ خورشیدی این موضوع را بررسی کنیم، پاسخ من دوگانه است: ما نسبت به قابلیت حاکمیت سیاسی در پذیرش رای دیگران، تندروی کردیم ولی نسبت به توقعات و انتظارات اجتماعی و فعل و انفعالاتی که در بدنه جامعه صورت میگرفت، کندروی کردیم. بنابراین برقراری یک موازنه، پاسخی به این معادله میداد و ما سعی کردیم این نکته را لحاظ کنیم. تصورمان این بود که ایجاد عمق اجتماعی منجر به ایجاد مصونیت در بدنه سیاسی میشود. این ایده من بود که در روزنامه جامعه به اوج خودش رسید. من در تحقق این ایده ناکام شدم. در کشور ما قابلیت رویگردانی لحظهای و بیتوجهی به خواستها و توقعات افکار عمومی وجود نداشت، ولی بدنه سیاسی کشور خیلی سریع این کار را انجام داد. لذا ما باید به دنبال یک طرح نو میرفتیم تا ادامه یک پروژه را تضمین کنیم. در آن زمان نتوانستیم این طرح نو را پیدا کنیم. نتوانستیم کشف کنیم که این موازنه را چگونه باید برقرار کنیم. دلیلش هم این بود که بدنه سیاسی کشور آماده پذیرش این موازنه نبود. این موازنه تا پایان هزاره دوم هم در مطبوعات معتبر جهان ادامه یافت. برقراری موازنه بین بدنه سیاسی کشورها و خواستههای موجود در جامعه، حتی در دموکراسیهای لیبرال هم تداوم دارد. یعنی {ضرورت تحقق} این امر {صرفاً} به ایران اختصاص ندارد.»
شمسالواعظین شعار انقلابی میدهد
اما بهروز بهزادی درباره این ادعای آقای شمسالواعظین که مطبوعات دوم خردادی از نظر حکومت تندرو بودند و از نظر مردم کندرو، میگوید: «این یک شعار انقلابی است. مگر حکومت متشکل از چه کسانی است؟ حکومت تافته جدابافته از جامعه که نیست. بخشی از مردم به تدریج وارد حکومت میشوند و در مقامهای مختلف، مسئولیتهایی را به عهده میگیرند. از دل حوزه و جامعه و بازار کسانی وارد حکومت میشوند. اگر فرهنگ جامعه ما اساساً متناسب با حد بالایی از آزادی مطبوعات بود، حکومت از دهه 1320 تا به امروز، نمیتوانست هر وقت که اراده میکند، آزادی مطبوعات را از بین ببرد یا به شدت محدود کند. حکومت، جمعی از افراد است که آن افراد قبلاً جزو مردم یا حکومتشوندگان بودند. به نظر من، جامعه ما باید دوران لازم را سپری کند تا سطح بالاتری از آزادی مطبوعات را پذیرا شود.»
«سلام» مهمتر از «همشهری» و «جامعه» بود
آقای بهزادی در پاسخ به این سوال که در دهه ۱۳۷۰ روزنامه جامعه اهمیت بیشتری داشت یا روزنامه همشهری، میگوید: «هر دو در حوزههای خودشان اهمیت داشتند. جامعه روزنامهای سیاسی بود ولی همشهری روزنامهای مدنی. همشهری به جامعهای نظر داشت که مردم در آن خوب و پاکیزه زندگی کنند. جلد رنگی همشهری هم نوید رسیدن یک دوران تازه را میداد. اما به نظر من روزنامه سلام مهمتر از جامعه و همشهری بود. جامعه محصول دوم خرداد بود ولی سلام پایهگذار دوم خرداد شد. آن موقع من خودم در روزنامه ایران بودم و میدیدم سلام جوری حرکت میکند که ما از او عقبیم. اهمیت سلام در این بود که پیشقراول اصلاحطلبی بود و حقیقتاً مردم را برای انتخاب خاتمی آگاه کرد.»
عباس عبدی: سلام مولد آزادی بود نه مولود آزادی
عباس عبدی، سردبیر روزنامه سلام هم درباره اهمیت این روزنامه در دوران پس از انقلاب به یورونیوز گفت: «روزنامه سلام به این دلیل مهمتر از سایر روزنامههاست که در زمانی منتشر شد که ما پنج روزنامه مشابه هم داشتیم و سلام متفاوت از آنها بود و سعی میکرد حرفهای جدید یا متفاوتی بزند. با این حال اهمیت اساسی سلام فقط در حرفهای جدیدش نبود بلکه در این بود که توانست به نحوی حرف بزند که به بقای خودش ادامه دهد و در عین حال آزاد هم باشد. روزنامههایی که بعد از دوم خرداد ۷۶ منتشر شدند، نتوانستند این فرایند را طی کنند. "سلام" در فاصله ۷۰ تا ۷۶ به دو دلیل توانست این فرایند را طی کند. اول اینکه، به هر حال روزنامهای بود برخاسته از درون سیستم و وابسته به یک جناح سیاسی حکومت. دوم اینکه، ادبیاتی را انتخاب کرد و واجد نگرشی بود که به راحتی نمیشد با او برخورد کرد. به همین دلایل "سلام" ایجادکننده آزادی بود نه اینکه در یک فضای آزاد بوجود آمده باشد. این تفاوت بسیار کلیدی روزنامه سلام با روزنامههای دیگر بود.» روزنامه سلام از ۲۰ بهمن ۱۳۶۹ توسط جناح چپ حکومت ایران منتشر شد و در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ به دلیل آنچه که انتشار سند محرمانه قلمداد شد، با شکایت وزارت اطلاعات و به حکم دادگاه ویژه روحانیت توقیف شد. سلام طرح اصلاح قانون مطبوعات را، که در دستور کار مجلس پنجم بود، ایده سعید امامی دانسته بود و به همین دلیل توقیف شد.
دوران روزنامههای کاغذی به سر رسیده است
بهروز بهزادی که در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی سردبیر اخبار «رادیو ایران» هم بوده، درباره وضع نامطلوب روزنامههای ایران در شرایط کنونی میگوید: «مشکل سانسور به گونهای است که روزنامهها عادت کردهاند به سانسور کردن خودشان تا مبادا با برخورد حکومت مواجه شوند. همچنین با گسترش اینترنت در ایران و استفاده روزافزون مردم از شبکههای اجتماعی در فضای مجازی، روزنامهها در واقع در ریلی ماندهاند که بوی کهنگی میدهد. مطالب روزنامهها برای مردم کهنه و به شدت سانسور شده است و به همین دلیل روزنامهها جذابیتی برای مردم ندارند. در عوض مردم در فضای اینترنت چیزهای نو پیدا میکنند؛ اخبار جدید و گزارشهای تازهای که در مطبوعات قابل انتشار نیست. به همین دلیل باید گفت که دوران روزنامهها در ایران تمام شده است. در حالی که در خیلی از کشورها روزنامهها نفوذ دارند. در ژاپن یا در آمریکا چنین وضع مطلوبی دارند روزنامهها.»
مردم خودشان را در روزنامهها نمیبینند
سردبیر روزنامه ایران دیلی در اواخر دهه ۷۰ خورشیدی، در پاسخ به این سوال که چرا روزنامهها در ژاپن یا کشورهای غربی، علیرغم حضور فراگیر اینترنت در زندگی مردم، همچنان مخاطب و مشتری دارند، میگوید: «علتش این است که روزنامههای این کشورها به قلب جامعه میروند و میپردازند که به مردم مربوط است. یعنی روزنامههایشان آینه مردم است اما در ایران روزنامهها آینه حکومتاند. صفحه اول روزنامههای ما، مشحون از خبرهای مرتبط با حکومت است. عکسهای روزنامهها، بویژه در صفحات اول، عکس چهرههای حکومتی است. یعنی مردم ما در روزنامهها حکومت را میبینند در حالی که حکومت باید در روزنامهها مردم را ببیند. البته این رویه متعلق به بعد از انقلاب نیست؛ قبل از انقلاب هم روزنامههای ما غالباً این طور بودند. ولی در کشورهای پیشرفته، مردم خودشان را در مطبوعات میبینند. مثلاً میبینند در شهر یا حتی محلهشان چه اتفاقی میافتد. حتی در برخی از مطبوعات، ازدواجها یا مرگهای مهم، که لزوماً سیاسی هم نیستند، در روزنامهها به خوبی پوشش داده میشود. یکی از دلایلش این است که در بسیاری از کشورهای دموکراتیک، مسائل کلان سیاسی حل و فصل شده است و مردم به خواندن اخبار و گزارشها و مصاحبههای غیر سیاسی هم علاقه دارند. اما در کشور ما مساله سیاست حل نشده است. ولی حل مساله سیاست در گرو این نیست که روزنامهها همه مردم را وارد سیاست کنند. اهمیت روزنامههایی مثل جامعه فقط ناشی از پرداختن متفاوت به مسائل سیاسی نبود. روزنامههای دوم خردادی، در حوزههای غیر سیاسی هم نوآوریهایی داشتند که آنها را در چشم مردم جذاب میکرد.» در ژاپن روزنامه یومیوری شیمبون برای قشر شاغل کشور منتشر میشود و تیراژ آن بالغ بر ۹ میلیون نسخه است. روزنامه آساهی شیمبون هم با تیراژی بالغ بر ۶ میلیون نسخه منتشر میشود. در آمریکا نیز روزنامه USA Today پرتیراژترین روزنامه این کشور است که با تیراژی بالغ بر ۴ میلیون نسخه منتشر میشود. اما در ایران مجموع تیراژ کل روزنامههای کشور کمتر از ۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نسخه است.
اصلاح مطبوعات مهمتر از عقبنشینی خطوط قرمز
آقای بهزادی درباره راه احیای مطبوعات و بویژه روزنامهها در ایران میگوید: «احیای مطبوعات در گرو تغییرات اساسی است. روزنامههای کاغذی باید جمع شوند. یعنی روزنامه بماند ولی نه به شکل کاغذی. در ژاپن، سنت نقش مهمی در انتشار پرتیراژ روزنامهای مثل یومیوری دارد. در آمریکا بسیاری از نشریات امروزه دیگر نسخههای دیجیتال خودشان را به مردم عرضه میکنند و نسخههای کاغذیشان جمع شده است. تغییر روزنامهها حتی مهمتر از عقبنشینی خطوط قرمز مطبوعات است. اگر روزنامههای ما چنان تغییر کنند که مثل یک غذای لذتبخش بشوند، طبیعتاً مردم از خوردن غذای خوب یعنی از خواندن نوشتههای مطبوعاتی خوب استقبال میکنند. کار مطبوعاتی خوب هم یعنی کاری که به آگاهی مردم بیفزاید و ضمناً خواندنش برای مردم لذتبخش باشد.»