یونا جِرِمی باب، روزنامهنگار اسرائیلی و نویسنده کتاب « تهران را نشانه بگیر» روز جمعه در مقالهای برای روزنامه جروزالمپست به مقامات اسرائیلی توصیه کرد که تلاشهای موساد برای حفظ نظارت بر تأسیسات هستهای تهران و «در صورت لزوم اقدام علیه آنها» را «بیش از هر زمان دیگری حیاتی» تلقی کنند.
بر اساس گزارشی که روز دوشنبه توسط «مؤسسه علوم و امنیت بینالملل» منتشر شد، پس از حمله هوایی اسرائیل به تأسیسات هستهای «طالقان ۲» در اکتبر سال گذشته، فعالیتهای عمرانی در این محل ادامه یافته و تاکنون دستکم چهار مرحله جدید از ساختوساز در آن شناسایی شده است.
اگرچه این محل تنها یکی از سایتهای متعدد مورد توجه اسرائیل و غرب در ارتباط با تلاشهای ایران برای بازسازی برنامه هستهای خود است، اما بهعنوان یک نمونه موردی مفید و تصویری از تلاشهای گستردهتر تهران عمل میکند.
ابعاد کلی ماجرا
نیروی هوایی اسرائیل در ماه اکتبر سال گذشته حدود ۲۰ هدف را در ایران مورد حمله قرار داد؛ این عملیات حدود هفت ماه پیش از حمله ۱۲ روزه اسرائیل در ماه ژوئن انجام شد که که به گفته جروزالمپست طی آن «دستکم هزار هدف مورد اصابت قرار گرفت.»
اگرچه هیچیک از یافتههای گزارش «مؤسسه علوم و امنیت بینالملل» در مورد بازسازی تاسیسات «طالقان۲» قطعی نیست، اما از منظر اسرائیل، در بدترین حالت ممکن، آنچه رخ داده این است که تهران از حملات اسرائیل در اکتبر ۲۰۲۴ آموخته است که توانمندیهای نیروی هوایی اسرائیل در نابودی تأسیساتش تا چه اندازه است، و همچنین به برخی از محدودیتهای حملات هوایی پی برده است.
از این منظر، تحولات عمرانی مذکور را میتوان گامی از سوی ایران برای محافظت از سایت تازه بازسازیشده در برابر حملات هوایی اسرائیل دانست.
جِرِمی باب در مقاله خود مینویسد که اگر حملات ماه ژوئن امسال باعث میشد تهران به کارآمدی پروژه بازسازی در آن محل هستهای پیشین تردید کند، احتمالاً کار ساختوساز را متوقف کرده و فعالیتهای خود را به محل دیگری منتقل میکرد.
این واقعیت که ایران پس از حملات هوایی اکتبر ۲۰۲۴ و حتی پس از حملات ماه ژوئن نهتنها ساختوساز در محل مورد نظر را ادامه داد بلکه آن را گسترش نیز داد، نشان میدهد که رهبران جمهوری اسلامی بر این باورند که فرمول تازهای برای محافظت از برخی تأسیسات در برابر حملات آینده اسرائیل یافتهاند.
بسیاری از توضیحات موجود در گزارش «مؤسسه علوم و امنیت بینالملل» نشان میدهد که ایران از راهبردی بهره میگیرد که بر اساس آن، بخش بیشتری از تأسیسات هستهای خود را به زیر زمین منتقل میکند و همزمان تدابیر دیگری را نیز برای کاهش کارایی حملات احتمالی آینده نیروی هوایی اسرائیل به کار میگیرد.
چگونه تجربه حملات قبلی، ایران را برای مقابله با حمله بعدی آماده کرده است؟
اگرچه هر دو حمله هوایی اسرائیل علیه ایران در اکتبر ۲۰۲۴ و ژوئن بسیار موفقیتآمیز بودند، اما دادههای منابع آشکار نشان میدهد که نیروی هوایی اسرائیل ناچار شد برخی از سایتهای هستهای را چندین بار هدف قرار دهد.
در برخی موارد، این اقدام بهمنظور نابودی بخشهای مختلفی از یک سایت هستهای بود که پیشتر هدف قرار نگرفته بودند؛ اما در مواردی دیگر، دلیل آن این بود که حملات پیشین نتوانسته بودند آسیب کافی به تأسیسات مورد نظر وارد کنند.
درخواستهای اسرائیل از آمریکا برای همکاری در حمله به چندین تأسیسات هستهای، بهروشنی نشان میدهد که برخی از تاکتیکهای ایران برای محافظت از تأسیسات هستهای خود از جمله ساخت آنها در زیر زمین یا اتخاذ تدابیری برای کاهش اثر انفجار و موج شوک ناشی از حملات هوایی، مؤثر واقع شدهاند.
گزینههای محدود اسرائیل
با توجه به توقف بازرسیهای آژانس و شکست مذاکرات هستهای، گزینههای اسرائیل محدود شده است. در حالی که اروپا تحریمهای جهانی را فعال کرده، ایران هنوز تمایلی به مذاکره نشان نمیدهد و رهبر ایران حملات را بیاهمیت جلوه میدهد، هرچند برنامه هستهایاش حداقل دو سال عقب افتاده است.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
جِرِمی باب در ادامه مقاله خود مینویسد که «علی خامنهای درست گفت که اظهارنظر دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، درباره نابودی کامل برنامه هستهای ایران اغراق میکند؛ اما اینکه خودش بهگونهای رفتار میکند که گویی برنامه هستهای ایران ضربه جدی دریافت نکرده است، نشان میدهد که خود رهبر ایران نیز در خیال به سر میبرد، چرا که این حملات امکان پیشرفت برنامه هستهای را دستکم دو سال به تعویق انداخته است.»
جِرِمی باب با اشاره به جمیع این موارد، مینویسد که نگرانیها درباره بازسازی برنامه هستهای ایران، موضوعی کوتاهمدت یا حتی میانمدت نیست.
در چهار ماهی که از حملات ماه ژوئن گذشته است، ایران هیچ نشانهای از فعالیت واقعی برنامه هستهای خود از جمله حتی یک سانتریفیوژ فعال برای غنیسازی اورانیوم از ناوگان حدود ۲۰ هزار سانتریفیوژی خود نشان نداده است.
نگرانیها مربوط به بازسازی تهدید هستهای ایران در بلندمدت است، یعنی در بازهای فراتر از دو سال آینده.
سوالی که نویسنده اسرائیلی مطرح میکند این است که اگر ایران با صبر و انضباط، تمامی یا تقریباً تمامی تأسیسات هستهای خود را به اعماق زمین منتقل کند و سامانههای پدافندی تازهای برای کاهش اثر حملات هوایی مستقر کند، آیا اسرائیل در وضعیتی قرار خواهد گرفت که برای هدف قرار دادن تأسیسات هستهای ایران، ولی این بار نه فقط دو هدف دشوار در فردو و اصفهان، باز هم میخواهد نیازمند کمک ایالات متحده باشد؟
و اگر ایران در اواخر دوره ریاست جمهوری ترامپ به مقطعی حساس از برنامه هستهای خود برسد، زمانی که آقای ترامپ دیگر تمایلی به استفاده از قدرت نظامی آمریکا ندارد، چه خواهد شد؟
یا اگر آقای خامنهای منتظر رئیس جمهوری بعدی آمریکا بماند که احتمالاً در صدور دستور حملات هوایی پرریسک با بمبهای سنگرشکن مرددتر خواهد بود، چه میشود؟