کمیته نوبل صلح در نروژ با اهدای جایزه امسال به ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا، موجی از جنجال سیاسی را برانگیخته است؛ اقدامی که به گفته ناظران، نشان میدهد این جایزه بیش از پیش به ابزاری سیاسی بدل شده است.
نشریه آمریکایی هیل در مطلبی به این موضوع پرداخته و می نویسد: تصمیم کمیته در حالی اعلام شد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در هفتههای اخیر آشکارا از تلاشها برای سرنگونی دولت نیکلاس مادورو در کاراکاس حمایت کرده است. در همین حال، ماچادو پس از دریافت جایزه، آن را به «مردم ونزوئلا و به رئیسجمهور ترامپ بهخاطر حمایت قاطع از آرمان ما» تقدیم کرد.
او در گفتوگویی با رادیو NPR اظهار داشت که اگر ترامپ موفق به سرنگونی مادورو شود، «امواج تغییر رژیم در سراسر قاره آمریکا، از کوبا تا نیکاراگوئه، به راه خواهد افتاد.»
در مقابل، کاخ سفید کمیته نوبل را متهم کرده که «سیاست را بر صلح ترجیح داده است» و متحدان ترامپ نیز خشم خود را از این تصمیم ابراز کردهاند.
از وصیت آلفرد نوبل تا ملاحظات ژئوپلیتیک جایزه صلح نوبل که برخلاف سایر جوایز نوبل در نروژ اهدا میشود، بارها بهدلیل تصمیمات بحثبرانگیز مورد انتقاد قرار گرفته است. آلفرد نوبل در وصیتنامهاش تصریح کرده بود که این جایزه باید به فردی تعلق گیرد که بیشترین تلاش را برای «ایجاد برادری میان ملتها، کاهش تسلیحات و ترویج صلح» انجام داده باشد.
اما ناظران میگویند کمیته نوبل در سالهای اخیر بارها از این مأموریت اصلی منحرف شده و تصمیمهایش بیش از آنکه مبتنی بر صلح باشد، بر مبنای منافع سیاسی غرب گرفته شده است.
نمونههای تاریخی متعددی وجود دارد: هنری کیسینجر، معمار بمبارانهای سری در کامبوج و لائوس، در سال ۱۹۷۳ برنده نوبل صلح شد. اسحاق رابین، نخستوزیر پیشین اسرائیل که سیاست «زور، قدرت و سرکوب» را در جریان انتفاضه اول فلسطین اعمال کرد، نیز در میان برندگان این جایزه بود.
منتقدان میگویند جایزه امسال به ماچادو نیز در همین مسیر قرار میگیرد؛ چرا که بیش از آنکه ستایشگر صلح باشد، تأییدی بر سیاست تغییر رژیم در ونزوئلا است.
کمیته نوبل در گذشته نیز چهرههایی را برگزیده که انتخابشان پیام سیاسی آشکاری به رقبا یا مخالفان غرب بوده است. آنگ سان سو چی در میانمار و لیو شائوبو در چین نمونههای شاخص این رویکردند؛ دو انتخابی که روابط نروژ با چین را برای سالها دچار بحران کرد.
حتی محمد یونس، اقتصاددان بنگلادشی، که در سال ۲۰۰۶ برنده نوبل صلح شد، بهعنوان «نماد گفتوگو میان اسلام و غرب» معرفی گردید، اما اکنون در کشوری بر سر کار است که با نقض گسترده حقوق بشر و قتلهای فراقانونی روبهروست.
منتقدان میگویند چنین انتخابهایی اعتبار اخلاقی جایزه صلح نوبل را بهشدت تضعیف کرده و آن را به «نشانهای از همسویی ایدئولوژیک» بهجای نمادی از صلح جهانی تبدیل کرده است.
خطر تشدید درگیریها کارشناسان هشدار میدهند که سیاسی شدن این جایزه میتواند درگیریها را عمیقتر کند. به گفته آنان، وقتی کمیته نوبل آشکارا جانب یک جناح را در کشوری قطبیشده میگیرد، به آن جناح مشروعیت بینالمللی میبخشد و در مقابل، حاکمیت موجود را به سرکوب بیشتر ترغیب میکند.
همچنین کمیته اغلب بهجای پاداشدادن به صلح واقعی، نیتها و شعارها را جایگزین دستاوردهای ملموس کرده است.
منتقدان معتقدند اگر کمیته نوبل میخواهد اعتبار ازدسترفته خود را بازیابد، باید به وصیت آلفرد نوبل بازگردد و جوایز را به کسانی اختصاص دهد که واقعاً به کاهش جنگها و تقویت همبستگی ملتها کمک کردهاند، نه آنهایی که تنها ابزار سیاستورزی قدرتهای بزرگ هستند.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
بهگفته تحلیلگران، جهان امروز به «تندیس سیاسی دیگری» نیاز ندارد، بلکه به نمادی واقعی از صلح و انسانیت احتیاج دارد، نمادی که بتواند از مرزهای ایدئولوژی فراتر رود و دوباره به «چراغی برای صلح در دنیای پرآشوب» بدل شود.