حضور مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل برخلاف انتظار اصلاحطلبان اهمیت تاریخی ویژهای پیدا نکرد و پزشکیان صرفا نطقی نسبتا انتقادی را علیه جهان غرب ایراد کرد؛ نطقی کلیشهای که آشکارا یاس برخی از حامیان پزشکیان را برانگیخته است.
علی افشاری، تحلیلگر و فعال سیاسی مقیم آمریکا درباره حضور پزشکیان در نیویورک و انتظاراتی که نسبت به سفر او ایجاد شده بود، میگوید: «مجمع عمومی سازمان ملل امسال برجستگی خاصی داشت. نخست به دلیل هشتادمین سالروز تاسیس سازمان ملل، فضای خاصی ایجاد شده بود. دومین فضاسازی ویژه از سوی اصلاحطلبان و حامیان دولت پزشکیان انجام شده بود که انتظارات را بالا برده بودند که قرار است پزشکیان در مذاکرات رسمی و حاشیههای این نشست، ابتکاراتی را به خرج بدهد تا بنبست پیشآمده بین جمهوری اسلامی و کشورهای غربی برطرف شود و در آخرین لحظهها جلوی بازگشت تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل گرفته شود. اما آنچه در واقعیت رخ داد، خط بطلانی کشید بر تمامی این انتظارات.»
وقتی که پزشکیان در مسیر تهران به نیویورک بود، علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران، در سخنرانی تلویزیونیاش به تفصیل علیه مذاکره ایران و آمریکا سخن گفت و به این ترتیب، پیش از آنکه پزشکیان به نیویورک برسد، معلوم شد که او در نیویورک کار ویژهای انجام نخواهد داد. آقای افشاری درباره سخنرانی علی خامنهای گفت: «آقای خامنهای با سخنانش پیش از سخنرانی مسعود پزشکیان، بار دیگر نشان داد چه کسی سکاندار سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و آب پاکی را هم ریخت روی دست کسانی که انتظار داشتند که پزشکیان کاری بکند. در واقع آن چیزی که خامنهای انجام داد، امری طبیعی بود که همیشه در جمهوری اسلامی صادق بوده و پیش از آن هم نشانگر اینکه در ایران شاه تعیینکننده و مسئول اصلی سیاست خارجی بوده است.»
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
این تحلیلگر سیاسی میافزاید که مسعود پزشکیان اکنون با شرایطی مواجه شده است که پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۳ هشدار میداد در صورت پیروزی سعید جلیلی در انتخابات، چنین شرایطی پدید خواهد آمد. علی افشاری میگوید: «دولت پزشکیان که در آستانه مرگ کامل برجام قرار دارد، دقیقا در حوزه سیاست خارجی، همه آن مسائلی را که شخص پزشکیان و حامیانش هشدار میدادند که اگر سعید جلیلی به قدرت برسد چنین اتفاقاتی میافتد، از خودش به یادگار گذاشت. یعنی بحث هراسافکنی نسبت به جنگ و بازگشت تحریمهای سازمان ملل بود و اینکه ایران دوباره به عنوان یک عامل تهدید صلح جهانی در ذیل فصل و ماده ۴۱ منشور ملل متحد قرار میگیرد. همه اینها رخ داد و این دولت نتوانست در عمل بهبودی ایجاد کند و ریلگذاری انجامشده در سیاست خارجی را عوض کند و ادامه همان مسیری را رفت که ابراهیم رئیسی کموبیش پیموده بود و در عمل پزشکیان همان سعید جلیلی شد.»
وی همچنین درباره تفاوت پزشکیان و جلیلی گفت: «البته این تفاوت را باید گفت که سعید جلیلی پیشاپیش همراهیاش را با این مسیر اعلام کرده بود و بین حرف و عملش هماهنگی برقرار بود. اما پزشکیان حرفهای دیگری زده بود. شاید خواست اصلی خودش هم مسیر دیگری بود ولی در عمل برخلاف ادعاهایی که مطرح میشد، فرقی نکرد که چه کسی مستجر ساختمان پاستور میشود. از دید نهاد ولایت فقیه، هر کسی که آنجا برود فقط یک مستاجر است، صاحبخانه نیست.»
«مشکلات حوزه اقتصادی به حوزه روابط خارجی و بحرانی که در این حوزه وجود دارد برمیگردد»
آقای افشاری مرگ قریبالوقوع برجام را پایان پروژه وفاق ملی در جمهوری اسلامی ایران میداند و میگوید: «مرگ برجام به شکل نمادینی دارد پایان چه بسا زودهنگام پروژه وفاق ملی را هم اعلام میکند. یعنی سیزده ماه بعد از شروع به کار دولت چهاردهم، شاهد این هستیم که بزرگترین وعدههای این دولت، که تحریمها را برطرف میکند، مانع جنگ میشود، رونقی میدهد به کمسب و کار و بنگاههای تجاری، و سعی میکند وضعیت اقتصادی فلاکتبار مردم را تغییر دهد، در عمل برعکس شده است. بخش عمدهای از مشکلات حوزه اقتصادی برمیگردد به حوزه روابط خارجی و بحرانی که در این حوزه وجود دارد، اما در حوزه سیاست داخلی هم بنبست وجود دارد.»
این فعال سیاسی، نیروی اصلی مخالف پزشکیان و اصلاحطلبان را که اجازه نمیدهد وعدههای دولت چهاردهم در سیاست خارجی و اقتصاد محقق شود، نه جناح اصولگرا بلکه شخص علی خامنهای میداند و میگوید: «طرف مقابل پزشکیان و اصلاحطلبان، سعید جلیلی و جبهه پایداری و دیگر گروههای افراطی اصولگرا نیستند، بلکه شخص آقای خامنهای و جایگاه حقوقی او یعنی نهاد ولایت فقیه است. در برابر این نهاد هر چقدر هم نرمش نشان داده شود و عقبنشینی انجام شود و توافق با بالا در دستور کار قرار بگیرد و فشار بر جامعه اعمال شود تا مردم هم مواضعشان را تعدیل کنند، این کارها به این معنا نخواهد بود که نهاد ولایت فقیه تن بدهد به توافق دوجانبه؛ بلکه انتظار این نهاد تسلیم و تحمیل نظراتش {به جامعه} است.»
آقای افشاری نهایتا با نقد ماهیت پروژه وفاق ملی پزشکیان، این پروژه را از بدو تولد مُرده دانست و به یورونیوز گفت: «تجربه دولت پزشکیان و پروژه وفاق ملی، که عملا تبدیل شده به پذیرش بالادستیِ اصولگرایان در مقامات رسمی کشور و دنبالهروی از همان سیاست کلی خالصسازی، که مد نظر رهبری جمهوری اسلامی است. یعنی پروژه وفاق دستاوردی جز این نداشته است. البته در پایان باید گویم این پروژه از ابتدا، از منظر اجتماعی هم مرده متولد شد؛ به این دلیل که اکثریت قاطع مردم ایران آن را نپذیرفتند و پیشاپیش میدانستند که خیری برای آنها نخواهد داشت.»