انتخابات روسیه؛ چرا بازندهها در مقابل پوتین کاندیدا میشوند؟

کمتر از بیست و چهار ساعت تا آغاز انتخابات ریاست جمهوری روسیه باقی مانده است و از ساعت دوازده شب جمعه، کشور در سکوت انتخاباتی به سر میبرد؛ آرامشی که تفاوت چندانی با ایام تبلیغات پیش از آن در سطح شهر ندارد.
بدون شک میتوان مدعی شد که هیجان رسانهها و تحلیلگران خارجی برای این تورنمنت بیش از مردمان روسیه است. آمارهای اقتصادی نظیر سرانه ملی، میزان درآمد، نرخ بیکاری و از این قبیل دادهها از یک سو و عدم حضور پررنگ احزاب با شاخصههای کشورهای توسعه یافته نشان میدهد که نمیتوان روسیه را با یک کشور ایدهآل اروپایی مقایسه کرد و عدم هیجان مردم برای مهمترین انتخابات کشورشان را معطوف به تنفیذ آن به احزاب و در واقع مشارکت سیاسی به سبک مدرن آن دانست.
از سوی دیگر اما انتخابات در فدراسیون روسیه به سبک دیکتاتوری یک کشور خاورمیانهای نیز برگزار نمیشود و شهروندان این کشور با سیاستزدگی خاورمیانهای تفاوت چشمگیری دارند.
چرا انتخابات ریاست جمهوری روسیه از شور و هیجانی میان مردم این کشور برخوردار نیست؟
همان طور که رسانههای داخلی روسیه هم پای دیگر رسانههای جهان به تحلیل نشستهاند، «ولادیمیر ولادیمیرویچ پوتین» با اختلاف قابل تاملی پیروز قطعی این انتخابات است و بدون شک تک قطبی بودن انتخابات سبب شده تا مردم که از نتیجه آن آگاه هستند، تنها به رای دادن در روز انتخابات بسنده کنند. ماحصل این نوع مشارکت سیاسی به چند برنامه تبلیغاتی تلویزیونی ختم میشود و البته ستادهای تبلیغاتی که با اقبال مردم روبرو نبود و شاید خیلی از فعالین این ستادها در سرمای حدود منفی دوازده تا شانزده درجه ماه گذشته برای خود قهوه آماده میکردند به کارهای روزمره خود میپرداختند. در این میان سوالی ذهن را با خود درگیر میکند.
چرا افرادی در مقابل پوتین به عنوان نامزدهای ریاست جمهوری ثبت نام و هزینه تبلیغاتی می کنند؟
نظرسنجیهای مرکز افکار عمومی روسیه نشان میدهد که پوتین حدود هفتاد درصد آراء را به خود اختصاص خواهد داد و شکست دیگر نامزدهای انتخاباتی قطعی است. حال این پرسش مطرح میشود که چرا هفت نامزد دیگر با علم به باخت خود در این رقابت نه تنها فرآیند ثبتنام خود به عنوان نامزد ریاست جمهوری را انجام دادهاند، بلکه در شهرهای مختلف کشور پهناوری چون روسیه نیز هزینههای بالایی برای ستادهای تبلیغاتی خود خرج کردهاند. در حالی که نظرسنجیها نشان میدهد که «پاول گرودینین» رئیس حزب کمونیست ۷.۳ درصد، «ولادیمیر ژیرنوفسکی» رئیس حزب لیبرال دموکرات ۵.۵ درصد و «کسنیا سابچاک» مجری معروف تلویزیونی تنها حدود یک درصد آراء را به خود اختصاص میدهد و دیگر نامزدها کمتر از یک درصد اقبال دارند.
برخی تحلیلگران بر این باور هستند که علت این امر در واقع نمایش یک انتخابات چند قطبی است، این دیدگاه عموما روسیه را به کشوری تک حزبی و فاقد ساختارهای دموکراسی محکوم میکند و معتقد است که نمیشود انتخاباتی نمایش داد که پوتین تنها کاندیدای آن باشد، از این رو حضور مهرههای دیگری نیز ضرورت دارد، اگر چه در واقعیت انتخابات تک حزبی است.
همانطور که در ابتدا نیز اشاره شد، باید به این موضوع توجه داشت که روسیه اگرچه در شاخصههای دموکراسی، آزادیهای سیاسی و فعالیتهای مدنی یک کشور اروپای غربی نیست، اما بدون شک یک کشور خاورمیانهای نیز به شمار نمیآید.
طبق قانون اساسی روسیه افرادی که به صورت مستقل میخواهند نامزد ریاست جمهوری شوند باید سیصد هزار امضا جمع کرده باشند (که لازم است از هر منطقه روسیه هفت هزار و پانصد امضا وجود داشته باشد)؛ همچنین افرادی که از سوی احزابی که دولت آنها را تائید کرده، نامزد میشوند، صد هزار امضا لازم است. (ضرورت دارد که از هر منطقه دو هزار پانصد امضا جمع کرده باشد). در این میان ولادیمیر پوتین که در این انتخابات به عنوان نامزد مستقل شرکت کرده، یک میلیون و پانصد هزار امضا جمع کرده است.
به نظر میرسد دیگر نامزدهای انتخاباتی از این فرصت بهره میبرند تا به واسطه امضاهایی که در این میان جمعآوری کردهاند، حضور خود در دوما را تضمین کنند و از سوی احزاب خود به مجلس این کشور راه یابند. در این میان گرودنین و سابچاک بیش از دیگر نامزدها بر این امر تمرکز دارند. در مورد کسنیا سابچاک این موضوع جالب است.
چگونه یک زن نامزد ریاست جمهوری روسیه میشود در حالی که از اقبال زنان آن جامعه برخوردار نیست؟
در کنفرانس مطبوعاتی پایان سال پوتین، سابچاک از وی پرسید که چرا در روسیه اپوزیسیون وجود ندارد و تلاش کرد خود را در جایگاه اپوزیسیون قرار دهد. رئیس جمهوری روسیه به او لبخندی زد و پرسید: «به عنوان یک خبرنگار از من سوال پرسیدی یا یک رقیب انتخاباتی؟» پوتین ادامه داد که متاسفانه اپوزیسیون در روسیه برنامهای ندارد و به طور جدی فعالیت نمیکند.
در واقع این انتخابات فرصتی بود تا سابچاک خود را به عنوان یک اپوزیسون معرفی کند و افکار قشر جوان روسیه را که فاصله بسیاری با نسلهای قبلی خود دارد، به خود نزدیک کند. اگر چه پدر وی یکی از نزدیکان پوتین از سالهای دهه نود تا کنون بوده است، اما مردمان روسیه عموما به کاندیدایی که ثروت فراوانی داشته باشد، اقبال ندارند؛ شاید از همین رو بود که ماه گذشته روزنامه ایزوستیا بار دیگر بر اموال و داراییهای پوتین تاکید کرد. به گزارش کمیته مرکزی انتخابات روسیه، پوتین ۱۳ حساب بانکی دارد که موجودی برآیند آنها تنها ۳۸.۵ میلیون روبل است که او آن را ماحصل حقوق بازنشستگی نظامی و سرمایهگذاریهای شخصیاش دانسته است. طبق این گزارش همچنین وی یک آپارتمان ۷۷ متری و یک گاراژ هجده متری در سنت پترزبورگ و یک آپارتمان ۱۵۳ متری در مسکو دارد.
باید توجه داشت که طی این انتخابان نیز هنوز نسل باقی مانده از شوروی تاثیر گذار هستند، نسلی که برای آنها الحاق کریمه با افزایش محبوبیت پوتین همراه است؛ این نسل به دنبال روسیه قدرتمند است و همچنان پوتین را منجی این امر پس از فروپاشی شوروی و سالهای سخت و بحرانی دوران یلتسین میدانند. اگر چه زنان جامعه روسیه امروز فارغ از نگاه جنسیتی به تنها نامزد زن این انتخابات رای نمیدهند و تا ۲۰۲۴ با پوتین رقم میخورد، اما به نظر میرسد سابچاک یا کاندیدایی همچون وی شانس بسیاری میان نسل جدید روسیه، یعنی افرادی که پس از فروپاشی شوروی متولد شدهاند، در دور بعدی انتخابات داشته باشد.
احمد وخشیته