روزنامه جروزالم پست به این سوال پاسخ میدهد که چگونه تحویل جنگندههای جدید اف-۳۵ سعودی میتواند نخستین گام بهسوی عادیسازی روابط با اسرائیل باشد؟ آن هم در شرایطی که اسرائیل به یک طردشده دیپلماتیک تبدیل شده است و اسرائیل ناچار است تقریباً هر کاری را که دونالد ترامپ میخواهد انجام دهد.
ایالات متحده قصد دارد جنگندههای پیشرفته به عربستان سعودی بفروشد. موضوعی که با مخالفت اسرائیل مواجه شده است. اما این بار درمورد طرح آمریکا برای فروش حداکثر ۴۵ فروند جنگنده رادارگریز اف-۳۵ به عربستان«مخالفت گسترده حامیان کنگره» وجود ندارد. برخی تحلیلگران این شرایط را فرصتی برای بازتعریف سیاست منطقهای اسرائیل میدانند؛ فرصتی که شاید به ایجاد یک همپیمانی جدید و کارآمدتر بینجامد.
عربستان شش سال تا دریافت اف-۳۵ فاصله دارد
دستکم شش سال طول میکشد تا عربستان سعودی بتواند جنگندههای اف-۳۵ را تحویل بگیرد. این مدت زمانی کافی برای رسیدگی به موضوع در دو جبهه نظامی و دیپلماتیک فراهم میکند.
در جبهه نظامی، همانند گذشته، اسرائیل میتواند تضمین کند که سعودیها پیشرفتهترین نسخه این جنگنده جدید را دریافت نکنند. اسرائیل در این بخش پیشاپیش برتری دارد؛ اف-۳۵های اسرائیل مجهز به اویونیکها و تجهیزات ساخت داخل هستند که حتی آمریکاییها نیز در اختیار ندارند. علاوه بر این، هواپیماها به سامانه «قطع دسترسی از راه دور» مجهز هستند که در صورت استفاده نادرست، از سوی ایالات متحده قابلیت غیرفعالسازی دارند.
اما جبهه کمتر آشکار، جبهه دیپلماتیک است. تا امروز، این یک اصل مسلم بود که عربستان سعودی دشمن اسرائیل است. اما به دلیل نزدیکی ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا با محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، اسرائیل میتواند با تغییر موضع، منافع خود را تأمین کند. چرا که «منافع» کلید موضوع است.
ائتلاف بر مبنای منافع مشترک
ائتلافهای موفق عمدتاً بر مبنای منافع مشترک شکل میگیرند، نه دوستی، اعتماد، حقوق بشر یا سایر معیارهای احساسی که بسیاری بر آنها تأکید میکنند. بهعنوان مثال، به روابط اسرائیل و مصر نگاه کنید.
پیمان صلح این دو کشور نزدیک به پنج دهه است که عمدتاً به دلیل منافع مشترک بهویژه در حوزه امنیتی و دور نگهداشتن این روابط از چشم عموم مردم پابرجا مانده است. حملات رسانهای ضد اسرائیلی در مصر یا گاه اظهارات تند مقامات قاهره، در برابر این واقعیت که پیمان صلح علیرغم چندین جنگ اعراب و اسرائیل از جمله جنگ کنونی، همچنان پابرجا مانده، اهمیتی ندارد.
منافع مشترک اسرائیل و عربستان
اسرائیل و عربستان اکنون منافع مشترک مهمی دارند؛ برجستهترین آنها مقابله و مهار ایران است.
منافع بالقوه دیگری نیز وجود دارد: بن سلمان به دنبال مدرنسازی کشور و ورود به جهان فناوریهای نوین است، حوزهای که تخصص اصلی اسرائیل محسوب میشود. همچنین زمینههایی مانند شیرینسازی آب و علوم دیگر نیز مطرح هستند.
این همکاری برای اسرائیل نیز مزایای آشکاری دارد همچون: تشکیل ائتلاف منطقهای میانهرو علیه گروههای تندرو اسلامگرا مانند ایران؛ اجرای پروژههای مشترک با اتکا به تخصص اسرائیلی و سرمایه سعودی و بهبود وجهه اسرائیل در جهان، آن هم در زمانی که محبوبیت آن در پایینترین سطح قرار دارد.
اما تکلیف افراطگرایی مذهبی عربستان و پرونده حقوق بشریاش چیست؟
با وجود انتقادهای بینالمللی از پرونده حقوق بشری عربستان و نقش احتمالی بن سلمان در قتل جمال خاشقجی، نویسنده تاکید میکند که اتکا به معیارهای حقوق بشری در سیاست خارجی عملاً ناکارآمد است و تجربه نشان داده که «تغییر از درون» مؤثرتر از قطع رابطه است.
برای نمونه هزاران فلسطینی از نزدیک با سازوکارهای دموکراسی و جامعه باز اسرائیل آشنا شدهاند و باوجود شعارهای تند و رفتارهای خصمانه، بسیاری از آنان در نهایت خواهان همان مدل برای خود هستند.
اما خطراتی هم وجود دارد. اگر روزی عربستان به دست افراطگرایان بیفتد و تمامی توافقها با اسرائیل را لغو کند، تکلیف جنگندههای پیشرفته چه میشود؟ این مسئله نیازمند برنامهریزی پیشگیرانه است، اما تفاوت چندانی با شرایط فعلی ندارد.
بهای این ائتلاف؛ وانمود کردن پذیرش دو کشوری از سوی اسرائیل
در مقابل، اسرائیل باید در قبال عربستان به «نمایش» پایبندی به راهحل دو کشوری تن دهد. تمرکز عربستان بر «راهحل دو دولتی» به معنای آن است که اسرائیل باید دستکم به صورت نمادین وارد روند مذاکره با فلسطینیها شود؛ موضوعی که کشورهای کلیدی مانند اردن و مصر نیز بر آن تاکید دارند. با این حال، ریاض به خوبی میداند این مذاکرات به توافق نهایی منجر نخواهد شد و اولویت اصلیاش مقابله با ایران است و نه حل فوری مسئله فلسطین.
به باور نویسنده، اسرائیل دو راه دارد: یا مسیر دهههای گذشته را ادامه دهد؛ یعنی مخالفت با گسترش توافق ابراهیم، بنبست با فلسطینیها و رویارویی با جهانی که هر روز خصمانهتر میشود؛ یا با احتیاط و درایت، مسیر نزدیکی به عربستان و شکلدهی یک صلح پایدار را انتخاب کند.
در نهایت مارک لاوی نویسنده این مقاله نتیجه میگیرد که گزینه درست حرکت محتاطانه به سمت عربستان و صلح با این کشور است.