هر چند هنوز روشن نیست که ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراین توسط پدافند سپاه پاسداران یک رخداد سهوی و تراژدی انسانی بود یا یک جنایت جنگی علیه غیرنظامیان ولی مسلم شده که نقض قوانین بینالمللی عامل اصلی بروز این فاجعه بوده است.
توضیح: گابُر رنا، حقوقدان و مشاور پیشین کمیته بینالمللی صلیب سرخ این یادداشت را برای شبکه انبیسی نوشته است:
هر چند هنوز روشن نیست که ساقط کردن هواپیمای مسافربری اوکراین توسط پدافند سپاه پاسداران یک رخداد سهوی و تراژدی انسانی بود یا یک «جنایت جنگی» علیه غیرنظامیان ولی مسلم شده که نقض قوانین بینالمللی عامل اصلی بروز این فاجعه بوده است.
چندین حوزه مختلف از حقوق بینالملل از جمله اصل ممنوعیت «توسل به زور»/ یا ممنوعیت جنگ، قانون جنگ و حقوق بشر در توضیح چرایی رخداد آن نقش ایفا میکند.
اصل «حق توسل به زور»
مطابق اصل «حق توسل به زور»، توسل به زور یا تهدید به توسل به زور توسط کشورها جز در مقام دفاع مشروع ممنوع است. این اصل ضمن ممنوع کردن مداخله در امور داخلی سایر کشورها، اصلی لازم برای محافظت از حق حاکمیت ملی هر کشوری است. اصلی که توسط همه ملل جهان پذیرفته شده و پس از تدوین منشور سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵ مبانی تدوین و تصویب قوانین بینالمللی بوده است.
لذا وقتی اعمال زور توسط دولتی در چارچوب مرزهای ملی و بدون نقض حاکمیت ملی صورت میگیرد، بررسی ابعاد این اقدام در چارچوب حقوق بشر و قوانین درگیریهای مسلحانه قرار میگیرد.
از این نظر هر چند شلیک موشک در فضای هوایی خود به این اصل مربوط نمیشود ولی حمله موشکی ارتش آمریکا به خودروی حامل قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران در خاک عراق، آن هم بدون رضایت این کشور، مصداق بارز نقض این اصل بینالمللی است.
گذشته از این، اقدامهای کشورها در مقام دفاع از خود، آن گونه که ایران و آمریکا مدعی بهرهگیری از آن در تخاصم فیمابین هستند، در چارچوب ممنوعیتهای اصل حق توسل به زور نمی گنجد.
اما این حق دفاع در مواجهه با تهدید فوری مشروع است. تهدیدی مستقیم که چاره ای جز استفاده از زور را باقی نگذاشته باشد.
بر این اساس هنوز مشخص نیست که آقای سلیمانی چه تهدید قریبالوقوع غیر قابل مهار و کنترلی بوده که آمریکا چارهای جز حذف او نداشته، آن هم در شرایطی که جایگزین رسمی او مشخص شده و نیروهای تحت فرمان او همچنان قدرت و توان عملیات دارند.
به همان نسبت، ساقط کردن هواپیمای غیرنظامی توسط ایران نیز با توجه به تفاوتهای غیرقابل انکار هدف نظامی با پرنده مسافری، قابل توجیه نیست.
بر پایه اصل حق توسل به زور، انتقام جویی نیز دفاع مشروع ملی محسوب نمیشود. مثلا بر اساس این ادعا که خون نیروهای آمریکایی توسط آقای سلیمانی ریخته شده، دلیل موجهی برای کشتن او نمیتواند باشد همچنین انتقامجویی ایران از آمریکا نیز اصولی نیست. چرا که چرخههای بیپایان انتقامجویی، جهان را تاکنون نابود کرده بود.
قانون جنگ
دومین حوزه حقوق بینالملل که توضیح دهنده وضع موجود است، قانون جنگ است. در شرایط جنگی، ممکن است غیرنظامیان نه تنها بر اساس رفتار خود، بلکه فقط به دلیل موقعیتشان به عنوان نیروهای دشمن مورد شناسایی و هدف قرار گیرند.
لذا حیاتی است که در جایی که جنگ جریان ندارد، از اعمال قوانین جنگ اجتناب شود. همچنین اتلاق عنوان «جنگ با تروریسم» نمیتواند توجیه کننده شرایط واقعی جنگی باشد.
این بدان معنا نیست که اعمال ترور نمیتواند وضعیت جنگی ایجاد کند ولی جنگ باید دو سوی سازمان یافته و تحت فرماندهی مشخص داشته باشد که قادر به پیروی از قوانین جنگ باشند(چه در عمل پیروی بکنند یا خیر) و تبعات آن را بپذیرند. بنابراین گرچه ممکن است عملکرد حکومت ایران به درستی آن را در چارچوب «حامی دولت تروریسم» قرار دهد، اما این واقعیت به تنهایی تایید کننده وجود وضعیت جنگی میان آمریکا و ایران نیست.
حتی در صورت وقوع جنگ واقعی نیز محدودیتهایی در استفاده از عامل زور وجود دارد. همانند انجام اقدامهای احتیاطی برای جلوگیری از تلفات غیرنظامی و یا اجتناب از حملات به نظامیان در صورت مسجل بودن آسیب پذیری غیرنظامیان. بر این اساس، حتی اگر ایران خود را در شرایط جنگی تلقی کرده باشد که خود ادعای نادرستی به نظر میرسد، باز هم هدف قرار دادن هواپیمای غیرنظامی مصداق بارز جنایت جنگی سنگین است.
حقوق بشر
اما اگر فارغ از شرایط جنگی و درگیری مسلحانه، شلیک پدافند سپاه پاسداران به هواپیمای مسافربری، اقدامی سهوی ناشی از خطا یا تصادف باشد، حیطه مورد بررسی این اقدام در زمره حقوق بشر می گنجد.
اختلافهای مهمی بین قانون جنگ و قوانین حقوق بشری وجود دارد. در شرایط غیر جنگی، قانون حقوق بشر مجازات قتل را فقط در شرایط نیاز به دفاع از خود مجاز میکند. در خارج از جنگ، فرد وقتی حق دارد شخصی را تهدید کند که زندگیاش تهدید شده باشد.
تفاوت مهم دیگر بین شرایط جنگ و صلح این است که در جنگ و پس از آن، رزمندگانی که قانون را نقض نکرده باشند ولی نیروهای دشمن را کشته باشند، هیچگاه مجازات نمیشوند. لذا اگر ایران و آمریکا در حالت جنگی بوده باشند و یا ایران در سوریه درگیر جنگ بوده باشد، طرح ادعای آلوده بودن دست آقای سلیمانی به خون به عنوان دلیل مجازات او، وجاهت قانونی ندارد.
اما اگر او مرتکب اقدامهای تروریستی سازمان یافته شده و قوانین بینالمللی را نقض کرده بود باید توسط مراجع حقوقی بینالمللی تحت پیگرد قرار میگرفت. حتی اگر چنین تدابیری قابل اجرا نبود نیز کشتار او به این اتهام، زیر علامت سوال است و مصداق اقدام خودسرانه است.
البته شاید هیچگاه مشخص نشود که ساقط کردن هواپیمای مسافری توسط ایران اقدامی عمدی بوده یا سهلانگارانه (که در هر دو صورت نقض قوانین بینالمللی است) اما این پرسش جای طرح دارد که اگر آمریکا قاسم سلیمانی را نمیکشت، آیا ۱۷۶ سرنشیت هواپیمای اوکراینی الان زنده بودند یا خیر؟