آیا از مهاجران در آلمان استقبال می شود؟

آیا از مهاجران در آلمان استقبال می شود؟
نگارش از Euronews
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

چندین دهه است که آلمان عملا به مقصدی برای مهاجران تبدیل شده است. اما ادغام آنان در جامعه همیشه با مشکلاتی همراه بوده است. آنهم در کشوری که به نیروی کار ماهر خارجی نیاز دارد ولی آمیخته شدن آنها با جامعه آلمان کامل نیست. بنابراین آیا باید هنوز هم ایده جامعه چند فرهنگی را دنبال کرد یا بدنبال راه حل دیگری بود؟

در ابتدا کارگرانی به صورت مهمان و سپس پناهجویان و امروز هم کولی ها به آلمان وارد شدند. در حال حاضر نزدیک به ۲۰ درصد جمعیت آلمان را مهاجران و فرزندان آنها تشکیل می دهند (تقریبا ۱۶ میلیون نفر). ادغام شدن در یک کشور معمولا با مشکلاتی همراه است. محله نوی کلن در شهر برلین برای آلمانی ها از این نظر شناخته شده است. شهردار نوی کلن که خود نیز در این محله بزرگ شده است از مشکل ترکیب درصد بالای مهاجرین و افراد طبقه اجتماعی پایین تر، فقدان آموزش ، تبعیض نژادی، بیکاری و وابستگی به خدمات اجتماعی دولت و عدم احترام به قوانین جامعه، گلایه دارد.

هاینس بوشکوفسکی، شهردار نوی کلن برلین می گوید:« وقتی یک افسر پلیس چیزی می گوید او را مسخره می کنند و به او می خندند و سعی می کنند کلاه یا اسلحه اش را بدزدند. آزادی زندانی ها چیزی شبیه به بازی کابوی ها وسرخپوستان است و سعی می کنند که آنها را فراری دهند. تمام افرادی که به نظر یک کار دولتی دارند و یونیفورم می پوشند حتی اگر جزو صلیب سرخ و بنیاد خیریه هم باشند نیز از مزاحمت آنها در امان نیستند. چون به نظرشان، آنها بخشی از آلمانی های منفورند که باید با آنها مخالفت کرد.»

بیش از ۹۰ درصد جمعیت مدارس محله نوی کلن را کودکان خانواده های مهاجر تشکیل می دهند. اگرچه والدینشان در آلمان بزرگ شده اند، اغلب آنها هنگام ورود به مدرسه (یعنی در سن شش سالگی) آلمانی صحبت نمی کنند.

پروژه های زیادی سعی دارند که شرایط آنها را بهبود بخشند. پروژه ای بنام «شروع به کار» این فرصت را برای مهاجران جوان و حتی آلمانی های با گذشته سخت بوجود آورده که بعد از فارغ التحصیل شدن از مدرسه، دوره های کارآموزی ببینند.

فاتح آیدین جوان مهاجر اهل ترکیه به مدت ۴ سال ناامیدانه بدنبال کار گشت. او در این باره می گوید:«من فقط جواب رد می شنیدم. حتی یک بار هم به مصاحبه کاری دعوتم نکردند. خیلی شوکه شدم و فهمیدم که به کمک احتیاج دارم. به دفتر جستجوی کار رفتم و آنها من را به این انجمن فرستادند و در اینجا به من کمک کردند که دوباره رزومه کاری ام را بنویسم و اینکه چگونه تقاضای کار بفرستم و همچنین می توانید قرار مصاحبه کاریتان را با آنها تمرین کنید و بعد از آن به سه مصاحبه کاری دعوت شدم و خیلی خوب پیش رفت و حالا من دارم دوره کارآموزیم را می گذرانم.»

مددکار اجتماعی این انجمن، برای ایجاد ارتباط، مستقیما به شرکتها می رود و از کارفرمایان می خواهد کسانی را که بطور معمول بلافاصله رد می کردند؛ بکار دعوت کنند. به این ترتیب تا به امروز ازمیان صدها جوان جویای کار، او توانسته ۲۳ جوان را در عرض شش ماه صاحب شغل کند.

آندرا پیچوفسکی مددکار اجتماعی می گوید:« جوانانی که با موفقیت دوره کارآموزی را طی می کنند و بعد از آن به استخدام شرکتی درمی آیند، موجب می شوند در بسیاری از هزینه های دولت صرفه جویی شود. بنابراین ۲۳ نفر، خود موفقیتی بزرگ است. چون این جوانان احساس می کنند که جدی گرفته شده اند و می توانند در داخل شرکت پیشرفت کنند و اینگونه مسیر رسیدن به موفقیت را کوتاه کنند.»

در محله ای در نوی کلن انجمنی برای کودکان تشکیل شده است.در این جا، به آنها کمک می شود تا زبان آلمانی یاد بگیرند و تکالیف مدرسه شان را انجام دهند و اینگونه ارتباط اجتماعی پیدا کنند. والدین نیز می توانند مشاوره بگیرند و در فعالیتهای این انجمن شرکت کنند. اما تمامی این پروژه ها اقداماتی کوتاه مدت است که نه تنها شهردار را از این موضوع دلخور کرده بلکه فریاد مددکاران اجتماعی و کارشناسان مهاجرت را بلند کرده است.

تغییرات واقعی در این سیستم لازم و ضروری است. او از این جهت سیاستمداران را مقصر می داند که مدتهاست شکست ایده چند فرهنگی را انکار می کنند و به فراخوان مهدکودکهای اجباری و درسهای زبان آلمانی بصورت اجباری و قوانینی از این دست توجه نمی کنند.

هاینس بوشکوفسکی شهردار نوی کلن می گوید:« درغیراینصورت شما از حمایت اجتماعی برخوردار نخواهید شد. اما این را در آلمان بگویید بلافاصله انگ نازی بودن را به شما می چسبانند. اما مگر برخورداری از چنین حمایتی شرط اولیه یک زندگی نیست؟ اصلا یک نفر چگونه می تواند در یک جامعه ادغام شود ، آنرا درک کند و جذب ارزشهای آن شود، اگر زبان آن جامعه را نداند؟»

درحالیکه در برخی مناطق برلین زنگ هشدار بصدا درآمده است در منطقه ثروتمند جنوب در اشتوتگارت آنها به برنامه ادغام اجتماعی خود افتخار می کنند. برنامه ای که بعنوان مدل موفق از سوی شورای اروپا و یونسکو مورد توجه قرار گرفته است.

به جوانانی که پیشینه مهاجرتی دارند در بخشهای دولتی و عمومی دوره های کارآموزی پیشنهاد می شود. دانیلا برزونیچ اصالتا اهل کرواسی است و پس از گذراندن دوره کارآموزی، حالا برای یکی از ادارات دولتی محلی کار می کند.

او می گوید: «پُست مورد علاقه ام بود و از اینکه به آن رسیدم خیلی خوشحال شدم. اینجا حتی می توانم از زبان مادری (کروات) هم استفاده کنم برای اینکه افراد زیادی از کشورهای یوگسلاوی سابق ساکن اشتوتگارت هستند.»

در اشتوتگارت، به مهاجران بمثابه یک نیروی بالقوه نگاه می شود که می توانند در زبانهای مادریشان کارایی داشته باشند. برخی از مهاجران حتی فکر اینکه روزی بتوانند بعنوان یک خارجی برای یک اداره دولتی کار کنند را هم نمی کردند.

مارتین برام ایشهورن مسئول آموزش و استخدام می گوید: « آنها حتی نمی توانند تصور کنند که بدون داشتن آشنا و فامیل یا ضامن هم می شود در یک اداره دولتی کار پیدا کرد. حتی برای کار در اینجا، داشتن ملیت آلمانی هم لازم نیست. با اینکه این چیزها را می دانند اما برخی اوقات بعلت پیش زمینه های قبلی و مواردی که در کشور زادگاه خود تجربه کرده اند، از پیش قضاوت می کنند. قضاوتی مبتنی بر لزوم داشتن آشنا و پارتی برای ورود به سیستم. ما در یک گفتگوی رودررو همه این پیش زمینه ها را از ذهن آنها پاک می کنیم.»

ایده بوجود آوردن این «اتحاد» ایجاد تعامل بین مهاجران، بخش دولتی، اقتصاد و شهروندان غیرمهاجر و تشویق آنها به فعالیت های داوطلبانه شهری است. مثل طرح موسوم به «پدرخواندگی» (یا همان تقبل وظایف والدین برای مدتی کوتاه و آموزش فرزند آنها) برای آموزش خواندن به کودکان، نه فقط به زبان آلمانی، بلکه به زبانهای دیگر مانند ترکی، دقیقا همان کاری که سیبِل انجام می دهد. او می گوید: «نکته جالب پروژه ما این است که ما فقط روی توانایی های زبانی بچه ها کار نمی کنیم بلکه برای آنها کتاب می خوانیم که به نوعی فرهنگ سازی برای ترویج خواندن در خانواده هم هست. ما کتابها را در اختیار بچه ها می گذاریم تا قبل از خواب از والدینشان بخواهند قسمتی از آنرا برایشان بخوانند. کودکان هم این خواسته ما را انجام می دهند و این خیلی خوب است برای اینکه والدینی که می گفتند نمی دانستند به کودکانشان چه بگویند حالا تقریبا هر شب برای فرزندانشان کتاب می خوانند.»

سیبل یوکسل نمونه یک مهاجر موفق است. او هم وکیل است، هم فعالیت سیاسی دارد و هم در امور داوطلبانه شرکت می کند، با اینحال اجازه کار در دفتر فدرال حمایت از قانون اساسی به او داده نشده است.

سیبا یوکسل در این باره می گوید: « من احساس می کنم یک اشتوتگارتی هستم و نسبت به این شهر احساس و اشتیاق دارم. شهردار قبلی ما حرف بزرگی زد و گفت باید از فرهنگها استقبال کنیم و بنظرم اشتوتگارت واقعا باید زمینه این کار را فراهم کند.»

محله مهاجران در اشتوتگارت که در مقایسه با شهرهای دیگر که نرخ بیکاری بالایی دارند بلطف کارخانه های خودروسازی، وضعیت بهتری دارد. با اینحال پژوهشگران معتقدند مهاجران از مشکلات و کمبودهای بسیاری در رنجند و در صدر همه آنها: مسئله آموزش، که اتفاقا نقش اساسی در ادغام اجتماعی فرهنگی آنها بازی می کند.

یک جمعیت شناس می گوید: «آلمان از نظر بهبود ادغام مهاجران در مسیر مناسبی قرار دارد. بویژه در سطح ایالتی و دولتهای فدرال، سیاستمداران و مسئولان عملا و از نزدیک مشکلات را می شناسند و می دانند در چه زمینه هایی باید کار انجام شود. در سطح ملی هم امیدوارم همه وزارتخانه های ذیربط با اتخاذ سیاستی واحد، موجب پیشبرد تنوع در آلمان شوند.»

آلمان با کاهش جمعیت و نیروی انسانی بومی روبروست و از این جهت به مهاجران و بویژه فرزندان آنها در دراز مدت نیاز مبرمی خواهد داشت، چه بهتر که آنها بهترین ها و آموزش دیده ترین ها باشند چون اکثریت جامعه در نهایت با آنها خواهد بود.

هاینس بوشکوفسکی: « در سال ۲۱۰۰ جمعیت آلمان ۴۶ میلیون نفر خواهد بود که از این میان ۲۶میلیون نفررا مهاجران و فرزندان آنها تشکیل می دهند. اگر ادغام آنها در جامعه با موفقیت صورت نگیرد چه معنایی می تواند داشته باشد؟ آلمان با چه پیامدها و عواقبی روبرو خواهد بود؟»

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

چه تعداد از مهاجرانی که به اروپا آمده‌اند شاغلند؟

کارگران نامرئی در مزارع اروپا؛ حقوق کم، استثمار و در معرض خطر سلامت

زغال‌سنگ، طلای سیاه یا بلای جان لهستان؟