بیش از پنجاه سال پس از آنکه فسیل موسوم به «لوسی» در اتیوپی از دل خاک بیرون آورده شد، امروز درباره نحوه زندگی و مرگ او اطلاعات بسیار بیشتری در اختیار داریم.
از دور احتمالا شبیه کودکی که در میان علفزارهای بلند کنار دریاچهای قدم میزد، به نظر میرسید. اما با نگاهی دقیقتر، موجودی عجیب و نیمهانسانی مشاهده میشد: موجودی با سر کوچک و چشمان بزرگ و صورتی شبیه میمون که روی دو پا راه میرفت.
او ممکن بود هنگام حرکت با احتیاط پشت سرش را نگاه کند، در جستجوی گربهسانان دندانخنجری یا کفتار. با بازوهای قوی خود درختان کوچک اطراف را برای یافتن میوه، تخم یا حشرات میپیمود و جستجو میکرد یا کنار آبهای پر از کروکودیل استراحت میکرد و آب مینوشید.
حدود ۳.۲ میلیون سال بعد، اسکلت او توسط دونالد جانسون، دیرینمردمشناس، و تیم تحقیقاتی او در اتیوپی کشف شد.
این فسیل کامل شگفتانگیز «لوسی» نام گرفت و احتمال می رود که گونه او(Australopithecus afarensis) اجداد مستقیم ما باشند.
نام لوسی از آهنگ گروه بیتلز با عنوان «لوسی با الماسها در آسمان» گرفته شده که گویا در غروب روز اکتشاف، بارها با صدای بلند در محل کمپ گروه اکتشاف پخش میشده است.
پنجاه سال بعد از این اکتشاف، دانشمندان تصویر دقیقتری از زندگی و مرگ او ترسیم کردهاند. روز آخر زندگی لوسی احتمالا ترکیبی از جستجوی بیوقفه غذا و ترس دائم از شکارچیان بوده است.
داستان مدرن لوسی از ۲۴ نوامبر ۱۹۷۴ در هدار، اتیوپی آغاز شد، زمانی که جانسون و تیمش استخوانی را در آبراههای کوچک یافتند.
دو هفته حفاری دقیق، منجر به بازیابی دهها استخوان شد که حدود ۴۰٪ اسکلت بدن یکی از اجداد انسانی ما را تشکیل میداد. این کاملترین اسکلت یک گونه انسانی باستانی بود که تا آن زمان پیدا شده بود.
کشف لوسی تحول بزرگی در مطالعه اقوام باستانی انسان ایجاد کرد و نقطه عطفی برای درک مرحله میانی تکامل انسان شد.
اگرچه بازوهای قوی و شکل استخوانهای انگشتان لوسی نشان میدهد که او میتوانست از درختان بالا برود، لگن و زانوهایش به وضوح برای راه رفتن روی دو پا تکامل یافته بودند.
او با قد حدود ۱.۱ متر و وزن ۲۷ تا ۳۰ کیلوگرم، اندازه کودکی ۶ یا ۷ ساله را داشت، اما دندانهای عقل او نشان میداد که لوسی یک جوان کاملا بالغ بوده است.
مطالعه اسکلت لوسی همچنین نشان داد که توانایی راه رفتن روی دو پا قبل از رشد مغز بزرگ در اجداد ما شکل گرفته است، و بدین ترتیب یکی از بحثهای اصلی آن دوران را حل کرد.
لوسی، مانند شامپانزههای امروزی، احتمالا در گروههای مختلط جنسی ۱۵ تا ۲۰ نفره زندگی میکرد.
با اینکه هیچ شواهد مستقیمی در این زمینه وجود ندارد، اما بلوغ اسکلتی لوسی نشان میدهد که او شاید نوزادی را هم به دنیا آورده بود. عبور نوزادی با سری نسبتا بزرگ از لگن نسبتا باریک او کاری دشوار بوده است؛ بنابراین این احتمال وجود دارد که او از کمک نوعی «قابله» برخوردار بوده است.
روز آخر لوسی احتمالا با بیدار شدن از لانهای در درختان آغاز شد و او برای یافتن غذا حرکت کرد. رژیم غذایی او شامل علف، ریشه گیاهان، حشرات و شاید تخم پرندگان و لاکپشتها بود. هیچ شواهدی از استفاده آتش برای پخت غذا وجود ندارد.
مرگ او احتمالا در کنار آب رخ داده است، شاید به دلیل حمله کروکودیل یا سقوط از درخت، زیرا بررسیهای مدرن نشان دادهاند که شکستگیهای استخوانی او با سقوط از ارتفاع سازگار است.
کشف لوسی و سایر یافتهها مانند «خانواده اول» و ردپاهای لائتولی در تانزانیا، دانش ما را از گونه او و تکامل انسان بسیار گسترش داده است.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
این گونه در محیطهای مختلف سازگار بود و یکی از موفقترین گونههای اولیه انسان به شمار میرفت.
امروز، ۵۰ سال پس از کشف لوسی، او همچنان یکی از مشهورترین فسیلهای تاریخ و مرجع اصلی در مطالعه تکامل انسان باقی مانده است؛ نمادی از تنوع تکامل انسانی و شواهدی از زندگی اجتماعی و همچنین توانایی تطبیق گونههای انسانی با محیطهای پرخطر.