محسن سازگارا، روزنامهنگار در گفتوگو با یورنیوز دربار سیاست جمهوری اسلامی ایران در تعامل با جهان غرب برای تداوم بخشیدن به بقای خودش گفت: «سیاست اصلی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا و اروپای غربی، همین بلاتکلیفی و دفعالوقت کنونی است.»
او گفت که علی خامنهای، رهبر ایران «مرد تصمیمات بزرگ نیست و این بلاتکلیفی، کشتی مملکت را مثل کشتی تایتانیک دارد غرق میکند.»
شبکه خبری «المانیتور» اخیرا به نقل از دیپلماتهای اروپایی نوشت که اسرائیل در سال ۲۰۲۶ به احتمال زیاد حتی بدون چراغ سبز دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا به ایران حمله خواهد کرد زیرا بیم آن میرود که تهران بهرغم خسارات سنگین حملات ماه ژوئن آمریکا و اسرائیل مجددا مصر به پیگیری جاهطلبیهای هستهای و توسعه برنامه موشکی خود باشد.
یک رسانه اسرائیلی نیز خبر داد که نماینده ارشد ارتش اسرائیل در جریان جلسه غیرعلنی کمیته امور خارجی و دفاعی پارلمان اسرائيل «کنست» به قانونگذاران هشدار داده است که ایران با گذشت شش ماه از جنگ ۱۲ روزه، تولید گسترده موشکهای بالستیک خود را از سر گرفته است. این مقام ارتش اسرائیل تاکید کرد که اقدامات ایران برای بازسازی توان موشکی با سرعت بالایی در حال انجام است.
در داخل ایران نیز انتظار روشنشدن دوباره آتش جنگ، در بین مردم عادی، نخبگان و حتی مقامات حکومتی، آشکارا احساس میشود. در اواسط شهریور ماه سال جاری نیز علی خامنهای وضعیت کنونی کشور را «نه جنگ، نه صلح» توصیف کرد و گفت: «روحیه کار و تلاش را غلبه بدهیم بر حالت نه جنگ، نه صلح که دشمن میخواهد بر ما تحمیل کند. یعنی یکی از ضررها و خطرهای کشور همین حالت نه جنگ، نه صلح است.»
از سوی دیگر، برخی از تحلیلگران سیاسی و اقتصادی در ایران هشدار دادهاند که در صورت تداوم فشارهای اقتصادی فعلی بر مردم ایران، احتمال تکرار اعتراضاتی نظیر آنچه که در آبان ۹۸ رخ داد، قابل توجه است.
احتمال سقوط جمهوری اسلامی از طریق جنگ و یا به علت کاهش چشمگیر مشروعیت و کارآمدی این نظام، که اولی محصول عملکرد تهران و دومی تا حد زیادی محصول فشارهای جهان غرب است، تلویحا و تصریحا در سخنان نخبگان و مردم عادی ایران و البته تحلیلگران خارجی مکررا به گوش میرسد.
در ایران تقریبا همه بر این رأیاند که وضع موجود باید تغییر کند اما درباره چگونگی تغییر وضع موجود، موافقان و مخالفان حکومت اختلاف نظر اساسی دارند. اما از آنجا که ستیزۀ جمهوری اسلامی با غرب یکی از علل اساسی وضع موجود ایران است، نحوۀ تعامل با جهان غرب مسئلهای مهم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی محسوب میشود.
اینکه جمهوری اسلامی ایران برای عبور از فشارهای اقتصادی و از بین بردن خطر حملۀ مجدد اسرائیل، و در مجموع برای افزایش کارآمدی و شانس بقای خودش، چه سیاستی را در مواجهه با جهان غرب در پیش میگیرد، سؤالی است که یورونیوز در گفتوگو با محسن سازگارا، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، مطرح کرده است.
آقای سازگارا در پاسخ به این سؤال به یورونیوز گفت: «در واقع پاسخ این سؤال را باید آقای خامنهای بدهد؛ برای اینکه نظام جمهوری اسلامی، اسم واقعیاش نظام ولایت فقیه است و همه چیز در این نظام به یک نفر به نام ولی فقیه ختم میشود؛ و آقای خامنهای، ولی فقیه دوم، کسی است که در تمام جزئیات هم دخالت کرده و همه چیز به او ختم میشود؛ بنابراین مفهوما و مصداقا جان و ستون و روح و نگهدارنده و همه چیز نظام جمهوری اسلامی، شخص آقای خامنهای است. فردی مثل من حداکثر به عنوان ناظر بیرونی میتواند بگوید چه اتفاقی دارد میافتد یا ممکن است بیفتد. چند نکته را دربارۀ آقای خامنهای میتوان گفت: نکتۀ اولاینکه، ۳۷ سال رهبری خامنهای نشان داده است که او مرد تصمیمات بزرگ نیست. نمیتواند تصمیمات مهم بگیرد و اگر هم بگیرد، به هیچ وجه حاضر نیست تبعات آن را بپذیرد. شجاعت پذیرش نتایج تصمیمات خودش را ندارد و آنها را گردن این و آن میاندازد و پشت این و آن پنهان میشود؛ در حالی که همۀ سرنخها به او ختم میشود. بنابراین الان که کشور به جایی رسیده که احتیاج به تصمیمات بزرگ دارد، خامنهای مردد است و نمیتواند مثلا مثل انور سادات در مصر تصمیم بگیرد؛ که یکشبه فرمان سیاست خارجی کشورش را چرخاند؛ و یا رهبران ویتنام و جاهای دیگر. بنابراین از خامنهای نمیتوان انتظار تصمیمات اساسی داشت.»
جمهوری اسلامی تبدیل شده به کنسرسیوم باندهای مافیایی
آقای سازگارا افزود: «نکته دوم این است که گل بود به سبزه نیز آراسته شد! این آدم مردد، متزلزل و به نوعی ترسو در مدیریت، که وحشت دارد از پذیرش تبعات تصمیماتش، کشور را به شیوهای اداره کرده که نظام جمهوری اسلامی با ولی فقیه در رأس خودش، تبدیل به یک کنسرسیوم باندهای مافیایی شده و در واقع یک کلپتوکراسی (حکومت دزدسالار) است. این باندهای مافیایی هم منافع متضادی دارند و منفعت بخش بزرگی از آنها در حفظ همین وضعیت موجود است. بنابراین این باندها هم به خامنهای فشار میآورند و نمیگذارند او تصمیم بگیرد.»
او در ادامه گفت: «خامنهای کشور را با ابلاغ سیاست «نگاه به شرق»، هر چه بیشتر برده به دامن روسیه و چین. بخصوص روسیه. و دست روسها در ادارۀ کشور ایران باز است. روسها در بیت رهبری، در دستگاه اطلاعاتی، در سپاه، در پروژههای مملکت، دستهای پیدا و پنهانی دارند. این نفوذ اجازه نمیدهد خامنهای تصمیمی اساسی برای عبور از وضع موجود بگیرد؛ چراکه سیاست روسها در مورد جمهوری اسلامی این است که در همین وضع نگهش دارند. یعنی همواره از غرب فاصلهای داشته باشد تا رابطۀ ایران با اروپای غربی و آمریکا هیچ وقت عادی نشود و از طرف دیگر کار به «جنگ بزرگ» هم نکشد؛ زیرا اگر ایران به سبک عراق و افغانستان دچار جنگ شود، فاتحین میتوانند ایران را تسخیر کنند و برای حکومت بعدی ایران تعیین تکلیف کنند. روسها میخواهند جمهوری اسلامی موجود ضعیف و علیلی باشد که به شیشۀ این و آن در منطقه سنگ هم میزند ولی نهایتا کارتی باشد که با آن بتوانند با اسرائیل و کشورهای عربی و اروپای غربی و آمریکا معامله کنند. بنابراین نکتۀ سوم در واقع مسئلۀ حضور روسها در لابهلای تصمیمگیریهای نظام جمهوری اسلامی است و نیز وابستگیای که شخص آقای خامنهای و نظام او به سیاست روسیه پیدا کرده.»
سیاست دفعالوقت ممکن است شیرازۀ کشور را از هم بپاشاند
به گفته وی: «اگر موارد فوق را کنار هم بگذاریم، به نظر میرسد از آنجا که آقای خامنهای نمیتواند تصمیم بگیرد و ضمنا در لابیرنت توطئه و قدرت و ثروت اسیر است، سیاست اصلی جمهوری اسلامی در قبال آمریکا و اروپای غربی، همین بلاتکلیفی و دفعالوقت کنونی است. کج دار و مریز دارد پیش میرود و تصورش این است که بالاخره دورۀ ترامپ هم تمام میشود و تاریخ ورق خواهد خورد. اگرچه این تصور ممکن است اشتباه از آب درآید و در میانۀ راه، حادثهای مثل جنگ ۱۲روزه اتفاق بیفتد. اگرچه جمهوری اسلامی محتاط است که دیگر اقدامی مثل عملیات ۷ اکتبر رخ ندهد؛ چون جمهوری اسلامی آتش آن عملیات را روشن کرد و اسرائیل را از «جنگ در سایه» آورد به «جنگ در آفتاب» و در آن جنگ۱۲روزه شکست اطلاعاتی و نظامی خورد. تبعات این شکست هم تازه دارد خودش را در ابعاد مختلف نشان میدهد.
بنابراین جمهوری اسلامی از این به بعد سعی میکند جنگ با اسرائیل را برگرداند به همان وضعیت جنگ در سایه، و کار را به همین نحو تا آخر دورۀ ترامپ پیش ببرد تا بعد از آن، کاری مثل برجام انجام دهند تا قدری پای آمریکا را از روی گلوی اقتصاد ایران بردارند. چیزی در همین حدود.
ما از این حکومت و شخص آقای خامنهای، چیز دیگری نمیبینیم که بتوان بر اساس آن قضاوت کرد که میخواهند یک کار اساسی انجام دهند و مشکلات کشور را حل کنند. در هر صورت این وضعیت بلاتکلیفی، یعنی نه جنگ نه صلح، نه رفع تحریم، نه درمان اقتصاد ایران و روزمرگی در ادارۀ کشور، فاجعه خلق کرده و کشتی مملکت را مثل کشتی تایتانیک آرامآرام دارد غرق میکند.
ایران نمیتواند با این سیاست دفعالوقت و بدون تصمیم اساسی حرکتکردن، ادامه دهد. به جایی رسیدهایم که بهای این بیتصمیمیها، احتمالا با چرخشهای بزرگ سیاسی پرداخت خواهد شد و این چرخشهای بزرگ از دل مردم درمیآید؛ و اتفاقاتی خواهد افتاد که اساسا ممکن است شیرازۀ کشور را از هم بپاشاند.»