Newsletter خبرنامه Events مناسبت ها پادکست ها ویدیو Africanews
Loader
ما را پیدا کنید
آگهی

سقوط اسد، جنگ ۱۲ روزه و انزوای تهران؛ چرا روسیه به‌جای حمایت از ایران بی‌طرفی را برمی‌گزیند؟

دیدار ولادیمیر پوتین و علی خامنه‌ای، ژوئیه ۲۰۲۲
دیدار ولادیمیر پوتین و علی خامنه‌ای، ژوئیه ۲۰۲۲ Copyright  AP Photo
Copyright AP Photo
نگارش از Farhad Mirmohammadsadeghi
تاریخ انتشار
همرسانی نظرها
همرسانی Close Button

ناتوانی مسکو در همکاری با تهران برای جلوگیری از سقوط بشار اسد در سوریه در سال ۲۰۲۴ و سپس عدم حمایت ملموس روسیه از ایران در جریان حملات ۱۲ روزه اسرائیل و آمریکا در ماه ژوئن، ارزش شراکت با مسکو را برای تهران زیر سوال برد. اما آیا این شراکت راهبردی متزلزل است؟ تهران چه گزینه دیگری دارد؟

موسسه مطالعات بین‌المللی ایتالیا در مقاله‌ای به قلم نیکولای کوژانوف، استادیار پژوهشی مرکز مطالعات خلیج فارس دانشگاه قطر به بررسی دلایل ادامه همکاری نزدیک ایران با روسیه به‌رغم ناکامی‌های عمده در عرصه دفاعی و منطقه‌ای پرداخت.

بنابر این مقاله، برخلاف برداشت‌های اولیه، نه سقوط رژیم بشار اسد در سوریه و نه حمله اسرائیل به ایران در کوتاه‌مدت و میان‌مدت موضوع بنیادینی را در روابط ایران و روسیه تغییر نداده و صرفا ماهیت محدود شراکت موقعیت‌محور مسکو و تهران را برجسته کرده است. این وقایع همچنین نشان داد که سطح شراکت این دو از سوریه بالاتر رفته و دست‌کم تا زمانی که تهران جایگزین قابل اتکایی در صحنه بین‌المللی نداشته باشد، در برابر شوک‌های خارجی بسیار مستحکم‌تر و مقاوم‌تر از آن چیزی است که پیش‌تر انتظار می‌رفت.

آسیب‌های برآوردشده

بنابر این مقاله، پیامد‌های آسیبی که وقایع سوریه و جنگ ۱۲ روزه به روابط ایران و روسیه وارد کرد، واضح به نظر می‌رسد. نخست آن‌که مسکو و تهران یکی از ستون‌هایی را که روابط دوجانبه‌‌شان از سال ۲۰۱۵ بر آن بنا شده بود، از دست دادند. چرا که هر دو سوریه را سنگر حافظ منافع خود می‌دانستند و برای حفظ رژیم بشار اسد همکاری می‌کردند.

مساله دوم این است که با سقوط رژیم بشار اسد، تصویر رایج از روسیه به عنوان قدرتی که حمایت آن می‌تواند ضامن بقای رژیم‌‌های متخاصم با غرب باشد، مخدوش شد.

سوم این‌که، توانایی مسکو در برقراری سریع رابطه با حکومت جدید سوریه و همچنین تمایل نسبتا اندک آن به دفاع از بشار اسد در روزهای پایانی منجر به تغذیه تئوری توطئه‌ای در ایران شد مبنی بر این که روسیه آن‌قدرها هم مشتاق به کمک به متحدان خود نیست.

در چنین شرایطی، برخی جریان‌ها در تهران با اشاره به اکراه روسیه در محافظت از ایران و نیروهای نیابتی آن در برابر حملات اسرائیل، مسکو را مقصر سقوط رژیم بشار اسد در سوریه دانستند.

درگیری ماه ژوئن ایران و اسرائیل و موضع بی‌طرفانه مسکو که به‌جای حمایت به‌ویژه نظامی، خود را به عنوان میانجی معرفی کرد، دلایل تازه‌ای را برای انتقاد نخبگان سیاسی ایرانی از روسیه فراهم کرد.

حتی پس از آن‌که ایالات متحده با بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران به حملات اسرائیل پیوست، ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهوری روسیه تنها در بیانیه‌ تند این حملات را «تهاجم بی‌دلیل» خواند، اما کمکی به تهران ارائه نکرد.

به باور تحلیلگران رسانه‌ای، چنین پاسخ محدود و بدون اقدام عملی از جانب مسکو بازتاب‌دهنده کاهش نفوذ روسیه در خاورمیانه است و احتمالا منجر به ناامیدی تهران می‌شود.

تحلیلگران ایرانی این عدم مداخله را «اشتباه روسیه» دانستند و متذکر شدند که این امر تصویر مسکو در منطقه را بیش از پیش مخدوش می‌کند.

اقتصاد نیوز نوشت: «حمایت روسیه از ایران عمدتا در سطح گفتار و موضع‌گیری‌های لفظی باقی ماند.» و این امر منجر به افزایش انتقادها از مسکو در تهران شد.

محاسبات راهبردی؛ چرا مسکو بی‌طرفی را ترجیح داد؟

به باور نیکولای کوژانوف، نویسنده مقاله، مسکو رفتار خود را به عنوان خیانت تلقی نمی‌کند. نخست آن‌که، همکاری روسیه با ایران در سوریه هرگز به اتحاد نظامی تمام‌عیار تبدیل نشد، زیرا فراتر از هماهنگی محدود پیش نمی‌رفت. در واقع، این همکاری نیز همانند تعامل گسترده‌تر روسیه و ایران چیزی جز همکاری موقعیت‌محور نبود. تهران و مسکو، هر دو خواستار بقای بشار اسد بودند، اما این لزوما به معنای یکسان بودن انگیزه‌ها و اهداف نهایی‌شان نبود.

برای مسکو بندر طرطوس و پایگاه‌ هوایی حمیمیم ابزار‌های دیپلماتیک و لجستیکی برای گسترش نفوذ روسیه در خاورمیانه بودند که بازیگران بین‌المللی و منطقه‌ای را مجبور می‌کردند روسیه را در نظر بگیرند.

از سوی دیگر، ایران سوریه را به عنوان عنصر کلیدی «محور مقاومت» و متحد اصلی در منطقه می‌دید که از طریق آن می‌توانست نیروی نیابتی‌اش یعنی حزب‌الله لبنان را تامین کند.

در نتیجه، حتی پیش از کنار رفتن بشار اسد نیز شکاف‌های قابل توجهی میان تهران و مسکو وجود داشت. تحلیلگران بارها به رقابت روسیه و ایران برای منابع و نفوذ در داخل خود سوریه، اختلاف در نگاه به آینده این کشور و تفاوت در رویکرد نسبت به اسرائیل اشاره کرده‌اند.

در چنین چارچوبی، جای شگفتی نداشت که دو طرف با انگیزه‌های متفاوت، بدون دستورکار مشترک و با هماهنگی ضعیف تاکتیکی نتوانستند به سقوط سریع رژیم بشار اسد واکنش کارآمدی نشان دهند.

افزون بر این، با حذف رئیس‌جمهوری سوریه از معادله، منطق همکاری بر سر پرونده سوریه نیز از میان رفت. ماهیت متفاوت زیان‌های دو طرف هم شکاف میان این دو شریک را گسترده‌تر کرد. ایران تقریبا به طور کامل از سوریه بیرون رانده شد، مقامات جدید دمشق تمایلی به احیای روابط با تهران نشان ندادند و شهروندان عادی نیز ایرانیان را از عوامل طولانی شدن جنگ و تشدید فرقه‌گرایی درون‌سوریه‌ای می‌دانستند.

در مقابل، روسیه «شر کم‌تر» تلقی شد. مسکو توانست پایگاه‌های نظامی کلیدی خود را حفظ کند و رهبر حکومت جدید سوریه همچنان از آن استقبال کرد. بر این اساس، اگر روسیه خواهان باقی ماندن در سوریه جدید است، همکاری با ایران الزام راهبردی برای مسکو به حساب نمی‌آید. جای تعجب ندارد که این ائتلاف موقعیت‌محور فروپاشید و با توجه به این که فراتر از سرنوشت بشار اسد، تعهد الزام‌آوری میان دو طرف وجود نداشت، احتمال احیای آن اندک است.

به گفته آقای کوژانوف، منطق مسکو در مناقشه ایران و اسرائیل نیز به همین اندازه ساده بود. از نگاه روسیه، این درگیری تا زمانی که بقای رژیم سیاسی حاکم در ایران را تهدید نکند، «جنگ روسیه» محسوب نمی‌شود. به علاوه، ایران برخلاف کره شمالی متحد نظامی تمام‌عیار روسیه نیست و رهبران ایران نیز این واقعیت را به خوبی درک کردند. از همه مهم‌تر این‌که تهران تا پیش از ژوئن ۲۰۲۵ از این وضعیت راضی بود.

در ژانویه ۲۰۲۵، ولادیمیر پوتین و مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ایران «توافق جامع راهبردی ۲۰ ساله» را امضا کردند که هماهنگی نزدیک دو کشور را در عرصه بین‌المللی تثبیت می‌کرد. با این حال، در متن این توافق، سطح و دامنه تعامل نظامی بالقوه به طور آگاهانه از سوی هر دو طرف کاهش یافت و تا پیش از حمله اسرائیل، مقامات ایرانی در به تصویب رساندن این سند تعلل می‌کردند. به عبارت دیگر، مسکو دقیقا به اندازه‌ای به ایران امتیاز داد که خود را موظف می‌دید، یعنی حمایت سیاسی و هماهنگی در عرصه بین‌المللی. هر نوع همکاری دیگری مستلزم مذاکره جداگانه بود و دوازده روز درگیری مجال چنین گفتگویی را نمی‌داد.

این مناقشه همچنین به سود روسیه عمل کرد، زیرا توجه بین‌المللی را از اوکراین منحرف ساخت و به کرملین اجازه داد اقدامات نظامی خود را در آن جبهه تشدید کند.

مسکو نه قصد داشت بر سر ایران با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری آمریکا یا حتی بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل دربیفتد، و نه می‌خواست با افزایش فوری صادرات سلاح به ایران، کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس را بترساند. روسیه از بی‌طرفی در جهت تلاشی ناکام برای بازسازی تصویر خود به عنوان بازیگر مسئول بین‌المللی استفاده کرد و کوشید خود را میانجی معرفی کند.

رفتن به میانبرهای دسترسی
همرسانی نظرها

مطالب مرتبط

دومین سفر مخفیانه دانشمندان ایرانی به روسیه؛ موسسه آمریکایی: هدف تولید سلاح لیزری است، نه هسته‌ای

گفت‌وگوی تلفنی پوتین با نتانیاهو درباره غزه و ایران؛ مسکو طرح آمریکا را به چالش کشید

تعمیق همکاری یا اتحاد تمام‌عیار؟ شورای آتلانتیک: مسکو می‌تواند اجرای تحریم‌ها علیه ایران را مختل کند