در این گزارش ویدئویی، مجموعهای از مهمترین مطالب منتشرشده در رسانهها و اندیشکدههای بینالمللی طی ۲۴ ساعت منتهی به نیمروز پنجشنبه ۲۳ اکتبر ۲۰۲۵ (۱ آبان ۱۴۰۴) گردآوری شده است. نسخه کاملتر این مرور را میتوانید در متن تفصیلی زیر دنبال کنید.
نشنال اینترست: تنش های ایران و اسرائیل بر صفحه شطرنج آسیای مرکزی
جورجو کافیهرو(Giorgio Cafiero) تحلیلگر و پژوهشگر مسائل ژئوپولیتیک و امنیتی، تحلیلی در نشریه آمریکایی نشنال اینترست (The National Interest)منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید: «اگر ایران و اسرائیل دوباره وارد جنگ شوند، آسیای مرکزی با خطراتی فراتر از آسیبهای اقتصادی روبه رو خواهد شد؛ از جمله احتمال درگیر شدن در یک مناقشه گستردهتر.
آتشبسی که در ژوئن ۲۰۲۵ با میانجیگری دونالد ترامپ بین تهران و تل آویو برقرار شد، ممکن است پایدار نماند. فروپاشی آن نه تنها بر خاورمیانه بلکه بر آسیای مرکزی نیز اثر خواهد گذاشت. جنگی تازه میتواند مسیرهای تجاری را مختل کند، پیوندهای اقتصادی را تضعیف سازد و توازن ژئوپلیتیکی شکننده منطقه را برهم بزند.
جمهوریهای آسیای مرکزی در هر جنگی که ایران در آن نقش داشته باشد، منافع مستقیم دارند. ترکمنستان که تنها کشور هم مرز با ایران است، بیش از دیگران در معرض سرایت بحران قرار دارد، اما قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان نیز از پیامدهای اقتصادی و امنیتی بینصیب نخواهند ماند.
ایران از نظر فرهنگی و تاریخی در منطقه ریشه عمیقی دارد. زبان فارسی و میراث ادبی آن تا پیش از روسیسازی قرن نوزدهم در سراسر منطقه رایج بود. این پیوندها به ویژه در تاجیکستان، تنها کشور فارسی زبان منطقه، باعث نفوذ نرم تهران شده است. با این حال، رویکرد ایدئولوژیک جمهوری اسلامی روابط را با دولتهای سکولار آسیای مرکزی تیره کرده و مانع بهرهگیری از اشتراکات فرهنگی شده است.
با وجود این، کشورهای آسیای مرکزی همچنان به ایران به عنوان مسیر حیاتی ترانزیت کالا نگاه می کنند. بندر عباس برای دسترسی آنها به خلیج فارس و بازارهای جهانی اهمیت زیادی دارد، هرچند تحریم های غرب و سازمان ملل مانعی جدی برای گسترش همکاری های اقتصادی است.
در سوی دیگر، همه کشورهای آسیای مرکزی روابط دیپلماتیکی با اسرائیل دارند و تلاش میکنند میان تعامل با ایران و اسرائیل توازن برقرار کنند. قزاقستان و ازبکستان روابط فعالی با تل آویو در زمینه فناوری، کشاورزی و پزشکی دارند، اما نمیخواهند این روابط به زیان همکاری با ایران تمام شود.
افکار عمومی در منطقه نیز یکدست نیست. در تاجیکستان تمایل فرهنگی و زبانی به ایران دیده میشود، در حالی که در دیگر کشورها نگاه به ایران بیشتر محتاطانه و عملگرایانه است.
در نهایت، اگر جنگ میان ایران و اسرائیل از سر گرفته شود، آسیای مرکزی ممکن است به میدان ناخواسته تنش بدل شود. این کشورها که سالها برای حفظ بی طرفی و توسعه مسیرهای ارتباطی تلاش کردهاند، باید میان منافع ملی و فشار قدرتهای منطقهای و جهانی تعادل برقرار کنند تا ثبات شکننده خود را از دست ندهند.»
ژوریست: پل طلایی صلح: گزینههای حقوقی پیش روی آمریکا و ایران پس از حملات هوایی
پایگاه خبری-حقوقی ژوریست (JURIST) وابسته به دانشگاه آمریکایی پیتسبورگ (University of Pittsburgh) مقالهای به قلم کوین گاورن (Kevin Govern) از اساتید برجسته حقوق که مشاور حقوقی ارتش ایالات متحده نیز بوده منتشر کرد که چکیده آن بدین شرح است: «با اوجگیری تنشها میان واشنگتن و تهران پس از حملات به تاسیسات هستهای ایران، شاید راهی برای کاهش بحران در دل اندیشهای کهن از دل تاریخ جنگجویی نهفته باشد: "برای دشمن خود پلی طلایی بساز تا از آن عقبنشینی کند."
با توجه به حملات متقابل اخیر بین آمریکا و ایران، خطر تداوم یا تشدید درگیری بسیار بالاست. ایران ممکن است مستقیما اهداف اسرائیلی یا دیگر منافع آمریکا را هدف قرار دهد. مجلس ایران در ژوئن پیشنهاد بستن تنگه هرمز را مطرح کرد؛ گذرگاهی که روزانه حدود ۲۰ درصد نفت جهان و بخش قابلتوجهی از گاز مایع قطر از آن عبور میکند. بستهشدن آن میتواند بحران اقتصادی جهانی به بار آورد.
ایران همچنین میتواند از گروههای نیابتی منطقهای خود چون حزبالله لبنان، حماس در غزه یا حوثیهای یمن برای حمله به اهداف آمریکا و اسرائیل استفاده کند یا حملات سایبری علیه زیرساختها و مؤسسات مالی آمریکا ترتیب دهد.
اما چگونه میتوان از خونریزی و ویرانی بیشتر میان این دو کشور جلوگیری کرد؟
اصل پل طلایی توصیه میکند که برای دشمنی که در محاصره قرار گرفته، راه عقبنشینی ایجاد کنید تا از وقوع نبردی مرگبار جلوگیری شود. چون دشمنی که به بنبست رسیده، خطرناکتر است.
امروزه، این "پل طلایی" میتواند در قالب دیپلماسی و کاهش تنش ساخته شود؛ حتی اگر دولت کنونی آمریکا ظاهرا نقش "قدرت نرم" خود را کنار گذاشته باشد.»
آسوشیتدپرس: ایران در دام بحران دائمی؛ زمان میگذرد و فشار تحریمها بیشتر میشود
خبرگزاری آمریکایی آسوشیتدپرس گزارشی خبری-تحلیلی در مورد وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید: «ایران در سال جاری هدف حملات هوایی قرار گرفته، با بازگشت تحریمهای سازمان ملل متحد مواجه شده و اقتصادش بیش از پیش فروپاشیده است. با این حال، حکومت مذهبی این کشور تاکنون هیچ اقدام چشمگیری برای مهار این روند نزولی، از سرگیری مذاکرات هستهای حیاتی با غرب، یا آمادگی کامل برای درگیریهای احتمالی با اسرائیل و ایالات متحده انجام نداده است.
در گذشته، آیتالله علی خامنهای، رهبر ۸۶ ساله جمهوری اسلامی، از «صبر راهبردی» تهران در برابر دشمنان سخن میگفت. اما اکنون نگرانی فزایندهای وجود دارد که این صبر، به نوعی فلجشدگی سیاسی و استراتژیک تبدیل شده باشد؛ در حالیکه شرکای ایران در آنچه خود "محور مقاومت" میخواند، یکی پس از دیگری از میان رفتهاند و نشانهای آشکار از حمایت مادی از سوی چین یا روسیه دیده نمیشود.
خامنهای در شهریورماه هشدار داد: "یکی از آسیبها و خطراتی که کشور را تهدید میکند، همین وضعیت نه جنگ و نه صلح است؛ وضعیتی که بههیچوجه مطلوب نیست."
اما هنوز هیچ تغییری در این معادله ایجاد نشده است. در داخل کشور، مردم ایران با ترس از بازگشت جنگ زندگی میکنند؛ هر حادثه آتشسوزی یا سانحه صنعتی، به منبع تازهای برای نگرانی تبدیل میشود و همزمان، ارزش پساندازهای آنان با سقوط تاریخی ریال در برابر دلار آمریکا بهشدت کاهش مییابد.
در درون ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نیز نشانههایی از شکاف و انتقاد دیده میشود. حکومت که زیر نظر خامنهای شکل گرفته، اکنون به مجموعهای از جناحها و نهادهای رقیب تبدیل شده است که گاه ماموریتهای مشابهی دارند.
در این میان، مساله جانشینی خامنهای نیز همچنان نامشخص است. حضور عمومی او پس از جنگ کاهش یافته و انتشار سخنانش با تاخیر انجام میشود؛ اقدامی که احتمالا به دلایل امنیتی صورت میگیرد.
در مجموع، به نظر میرسد زمان به سود ایران پیش نمیرود.»
الاسئی: زنان ایرانی و افغان با ایستادگی در برابر نادیدهانگاری، مفهوم مقاومت را دگرگون میکنند
سگارتیرتها چاکرابورتی، پژوهشگر در گروه اقتصاد دانشگاه کاتنِ هند و آنکیتا چاکرابورتی عضو گروه آموزشی ریاضیات و آمار دانشگاه گلاسگو در اسکاتلند مقالهای را در بخشهای وبلاگهای تحت مدیریت مدرسه علوم اقتصادی و سیاسی لندن (LSE) منتشر کردند که چکیده آن بدین شرح است: «در ایران و افغانستان، تحت سلطه مردسالاری تحمیلشده از سوی دولتها و آپارتاید جنسیتی نهادی، زنان با اعمال روزمره مخالفت خود برای دستیابی به حقوقشان مقاومت میکنند. این مقاومت، قدرتهای اقتدارگرا را به چالش میکشد و نیاز به واکنشهای بینالمللی واقعی دارد، نه تنها واکنشهای نمادین.
با این حال واکنش بینالمللی محدود به تحریمهای نمادین اتحادیه اروپا و بیانیههای گاهبهگاه سازمان ملل بوده و کشورهای قدرتمندی مثل چین و روسیه که متحد ایران و طالبان هستند، سکوت کردهاند.
جنبشهای زنان ایرانی و افغان نشان دادهاند که مقاومت میتواند استراتژیک باشد و حتی در مواجهه با خشونت و سرکوب، امید و تغییر را ایجاد کند. جهان باید فراتر از شعارها و همراهیهای نمادین با ایستادگی و حمایت واقعی، حقوق و عدالت را برای آنها فراهم سازد. سکوت اکنون به معنای همدستی است؛ باید صدای زنان را تقویت کرد و از مقاومت آنها درس گرفت، زیرا زنانی که به نادیده گرفته شدن تن نمیدهند، معنای واقعی مقاومت را به جهان میآموزند.»