علی واعظ، در گفتگو با یورونیوز میگوید در شرایط فعلی، مذاکره با اروپا برای ایران اتلاف وقت است و تهران باید به صورت مستقیم با ایالات متحده گفتگو کند چرا که فقط واشنگتن میتواند امتیازات مد نظر را به ایران ارائه دهد.
در حالیکه تنها چند روز تا ددلاین تعیین شده اروپا برای فعال کردن مکانیسم ماشه زمان باقی مانده، همچنان چشماندازی از پیشرفت در این مسیر و رسیدن به یک توافق میان ایران و اروپا دیده نمیشود.
رویکرد مقامهای ایرانی هم در این خصوص ضد و نقیض به نظر میرسد. آنها از یک سو از عدم صلاحیت اروپا برای فعال کردن اسنپ بک میگویند و از سوی دیگر تاکید دارند که ممکن است گزینه دیگری در دسترس نباشد.
در گفتگو با علی واعظ، مدیر بخش ایران گروه بینالمللی بحران، چشمانداز پیش رو برای برنامه هستهای ایران و فعال شدن احتمالی مکانیسم ماشه را بررسی کردیم.
با توجه به تلاشهای صورت گرفته میان ایران و اروپا، تا چه اندازه میتوان به حصول یک توافق میان دو طرف پیش از فعال شدن مکانیسم ماشه امیدوار بود؟
خوشبین بودن در این شرایط دشوار است برای اینکه سه شرطی که اروپا برای به تعویق انداختن مکانیسم ماشه تعیین کرده برای ایران تقریبا غیرممکن است. این سه شرط شامل، احیای بازرسی آژانس از تاسیسات ایران، تعیین تکلیف و حسابرسی به بیش از ۴۰۰ کیلوگرم مواد اورانیوم غنی شده با غنای ۶۰ درصد و سوم بازگشت به میز مذاکره با آمریکا است.
دو شرط نخست که به آژانس برمیگردد ممکن است به حمله مجدد اسرائيل منتج شود و یافتن اینکه دقیقا چه اتفاقی در تاسیسات هستهای ایران افتاده و این مواد غنیسازی شده کجا هستند میتواند به این اتفاق منتهی شود. بازگشت به میز مذاکره مستقیم با آمریکا هم با کشوری که ایران را مورد حمله نظامی قرار داده از نظر سیاسی برای مقامهای جمهوری اسلامی دشوار است. به همین دلیل جدا از مذاکراتی که تلفنی بین وزرا صورت گرفته یا به صورت حضوری انجام خواهد شد، سخت است دیدن اینکه طرفین به یک توافق دست یابند.
صحبت مقامهای ایرانی این است که اگر این امتیازات را بدهند عملا تنها دستآورد این خواهد بود که فعال شدن مکانیسم ماشه برای ۶ ماه به تعویق میافتد بدون اینکه هیچ امتیازی دریافت کند. نه رفع تحریمها، نه تضمین امنیتی برای جلوگیری از حمله دوباره و مواردی از این دست. ولی موضوع دقیقا اینجاست که اروپا از چنین اختیاری برخوردار نیست و به همین دلیل هم مذاکره با اروپا در این شرایط بی فایده است. این ایالات متحده است که میتواند تحریمها را لغو کند و جلوی حمله احتمالی اسرائيل به ایران را بگیرد و یا خودش دست به چنین حملهای نزند. اروپا از هیچ یک از این امکانها برخوردار نیست و در نتیجه چنین مذاکراتی چیزی جز اتلاف وقت نخواهد بود.
با این شرایط آیا محتمل میدانید که ایران این نکته را مد نظر قرار دهد که اگر هم میخواهد امتیازی دهد این را در مذاکره مستقیم با آمریکا ارائه دهد؟
من فکر میکنم ایران به دنبال یکی از این دو سناریو است: نخست سناریو خنثی کردن بازگشت تحریمهای سازمان ملل از طریق ساز و کارهایی که روسیه و چین در شورای امنیت میتوانند در پیش بگیرند و جلوی عملیاتی شدن این تحریمها را بگیرند با به عنوان مثال جلوگیری از شکلگیری پنل کارشناسان برای نظارت بر اجرای تحریمهای سازمان ملل. مورد دوم استفاده از بحران درمانی است؛ به این معنا که با بازگشت به تحریمها ایران هم یا از تعهدات پادمانی خود و یا حتی از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای خارج شود و از این طریق یک شرایط بحرانی ایجاد کند که شاید مجددا انگیزه برای آمریکا برای امتیاز دهی به ایران پیش بیاورد و دست ایران را از نظر اهرمهای سیاسی قوی کند تا به جای اهرمهای فیزیکی که امروز در پی حمله آمریکا و اسرائيل از بین رفتهاند استفاده کند.
اما هر دوی این گزینهها به نظر من نامطلوب هستند و حتی در ۳۰ روزی که بین زمان مکانیسم ماشه و اعمال آنها فاصله وجود دارد هنوز میتوان گفت که ۵ هفته زمان برای دیپلماسی وجود دارد که این نیازمند دیپلماسی ایجابی و نه مدل سلبی است که ایران معمولا در پیش میگیرد.
اما چین و روسیه حتی در زمانی که امکان وتو کردن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل را داشتند هم چنین کاری را برای ایران انجام ندادند، چطور میتوان امید داشت که این بار که حتی از چنین حقی هم برخوردار نیستند دست به چنین کاری بزنند؟
روسیه و چین، موضعگیری رسمی کردهاند و نامهای به شورای امنیت ارسال کردهاند و در آن نامه تاکید کردهاند که سه کشور اروپایی را از نظر حقوقی برای فعال کردن مکانیسم ماشه محق نمیدانند چرا که به عقیده مسکو و پکن، کشورهای اروپایی به مسئولیتهایشان در برجام پایبند نبودهاند. این یک دعوای حقوقی را در شورای امنیت ایجاد خواهد کرد که نه به نفع اعتبار شورا و نه به نفع اعتیار هیچیک از بازیگران درون صحنه.
اگر مکانیسم ماشه فعال شود صرف نظر از اثرات حقوقی، چه تبعات عملی برای ایران به همراه خواهد داشت؟
با اعمال تحریمهای مجدد، یک شوک اقتصادی برای ایران به همراه خواهد داشت، هرچند اثر این تحریمها از تحریمهای آمریکا کمتر است اما وارد شدن ایران در فصل هفتم منشور شورای امنیت به عنوان یک کشور یاغی، در شرایطی که ایجاد اجماع بین پنج عضو شورای امنیت دشوار خواهد بود، یک جاده یک طرفه است. ضمن اینکه اعمال تحریمهای سازمان ملل، باعث فعال شدن تحریمهای اروپا علیه ایران نیز خواهد شد و برای بازگشت به عقب در آن سناریو هم به اجماع ۲۷ کشور عضو شورای اروپا است که آن هم بسیار بسیار دشوار خواهد بود و از این لحاظ اقتصاد ایران چه از نظر ارزهای خارجی و چه بازار سهام اثر بسیار منفی خواهد دید. ضمن اینکه بر اساس حقوق بین الملل، اجازه بازرسی از تمام کشتیها و تانکرهای ایرانی بر روی آبهای آزاد صادر خواهد شد و این به احتمال زیاد حتی صادرات نفت ایران به چین را هم با دشواری رو به رو خواهد ساخت.
در چنین شرایطی ایران چه باید بکند که بتواند از چنین مسیری جلوگیری کند؟
به نظر من هنوز راه باریکی برای دیپلماسی وجود دارد. ایران به دنبال یک تضمین امنیتی است و آمریکا هم به دنبال این است که تعلیق غنیسازی که در ایران صورت نمیگیرد، طولانی مدت شود. برای به عقب انداختن مهلت انقضای قطعنامه ۲۲۳۱، نیز نیاز به یک قطعنامه جدید است. بنابراین میتوان این سه را در یک سبد جمع کرد و با یک قطعنامه جدید در شورای امنیت ایران تعهد دهد که تا زمانی که مذاکرات برای یافتن یک راه حل نهایی صورت میگیرد غنیسازی را در حالت تعلیق نگه خواهد داشت و و در ازای آن ایران هم تعهد دهد که حملهای به ایران صورت نخواهد داد و از حمله هیچ کشور دیگری حمایت نخواهد کرد و همین قطعنامه میتواند قطعنامه ۲۲۳۱ را به عقب بیندازد و برای یافتن یک راهکار پایدارتر زمان بخرد.
اما نگرانی مقامهای ایران این است که اگر امروز به تعلیق غنیسازی اورانیوم تن دهند، فردا و فرداها بحث بر سر فعالیتهای موشکی هم پیش بیاید و اگر یک قدم عقب بروند، قدمهای بعدی هم از راه خواهد رسید.
ایران امروز غنیسازی نمیکند و هزینه این غنیسازی را میدهد و این هزینه با بازگشت مکانیسم ماشه حتی افزایش پیدا خواهد کرد، بنابراین از نظر منطقی بسیار قابل درک خواهد بود که ایران از کاری که حداقل نمیکند امتیاز بگیرد و زمان بیشتری بخرد.
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
ضمن اینکه این ترس از وارد شدن از یک سراشیبی امتیاز دادن، در سالهای گذشته باعث فرصتسوزی های گسترده و در نهایت از بین رفتن برنامه هستهای ایران و تحمیل هزینههای هنگفت به مردم ایران شده و در نهایت باعث وضعیتی شده که مردم عادی نه برق و نه آب دارند و در عین حال اهرمهای مذاکراتی در دست ایران نه به سمت قویتر شدن که به سمت ضعیفتر شدن پیش میرود.