تبادلات تجاری و فرهنگی به غنای ملتها کمک میکند اما با این حال، مرز بین تبادل و استعمار و حتی امپریالیسم، گاهی بسیار باریک است.
امپریالیسم از زمانهای قدیم وجود داشته است و از جمله امپراتوری روم همواره آن را اعمال میکرد. رومیها از آن برای اشاره به قدرت فرماندهی عالیترین مقامات خود و همچنین سلطه مردم روم بر جهان استفاده میکردند.
بعدها، امپراتوریهای فرانسه، بریتانیا و سایرین نفوذ تجاری و سیاسی خود را گسترش دادند. بعد از آن استعمار به وجود آمد، و سپس بازگشت امپریالیسم مشاهده شد. به هر روی، این دو مترادف نیستند.
یورونیوز فارسی را در ایکس دنبال کنید
استعمار
استعمار واژهای از ریشه عربی به معنی «طلب عمارت» یا «خواست آباد کردن» است. این واژه در زبانهای اروپایی «colonialisation» گفته میشود که در اصل به معنای مهاجرت گسترده یک جمعیت به سرزمینی خارجی، چه اشغالشده و چه غیر آن است به طوری که ملت مهاجر، فرهنگ، آداب و عقاید خود را به همراه میآورد تا فرهنگ و آداب ملت بومی را «غنیتر» ساخته یا با آن ضدیت نماید.
هنگامی که استعمار توسط یک ابرقدرت به صورت رفتاری برای ایجاد مستعمره انجام میشود، آن را «استعمارگری» (Colonialism) مینامند. دولت استعمارگر در واقع قصد دارد نظام سیاسی و اقتصادی خود را با هدف بهرهبرداری از سرزمین استعمار شده برای تجارت، مثلا به دست آوردن محصول کشاورزی یا استخراج مواد معدنی، صادر کند.
استعمار به شکلی که ما آن را میشناسیم، زمانی آغاز شد که اروپاییها شروع به کاوش جهان و ایجاد مستعمرات در خارج از مرزهای خود کردند. معروفترین نمونه تسخیر آنها به قصد استعمارگری نیز فتح آمریکا بود.
امپریالیسم
این روش تقریبا در دوران همه امپراتوریهای بزرگ تاریخ وجود داشته است، اما واژه «امپریالیسم» در قرن نوزدهم و پس از لشکرکشیهای ناپلئون رایج شد. این واژه به معنای میل به تشکیل یک امپراتوری یا حداقل ایجاد تسلط فرهنگی بر مجموعهای از سرزمینها است.
در واقع، کلمه «امپریالیسم» از واژه لاتین «imperium» به معنی «کنترل» یا به صورت دقیقتر «حق اعمال زور برای اجرای قانون» گرفته شده است.
هر بهانهای میتواند برای تشکیل امپریالیسم به کار گرفته شود. از جمله بهانههای اعمال امپریالیسم، آوردن تمدن برای مردمی است که حکومت امپریالیست آنها را «بربر» یا وحشی میشمارد. رومیان باستان به داشتن چنین رویکردی افنخار میکردند.
امپریالیسم همچنین میتواند برای نمایش عظمت ملت یا دفع تهدیدی خارجی باشد. این دو مورد انگیزههای اصلی ناپلئون، امپراتور فرانسه در لشکرکشیهایش به خارج بود. برای دستیابی به این هدف، همه روشها مجاز است: تهاجم نظامی، فشار سیاسی یا هر بازی قدرت دیگری.
پیامدهای امپریالیسم و استعمار
در گذشته، هدف از امپریالیسم، متحد کردن جهان زیر سلطه یک امپراتوری واحد بود. در قرن نوزدهم، امپراتوریهای زیادی از جمله بریتانیا، فرانسه و آلمان جهان را بین خود تقسیم کرده بودند. آنها علیه یکدیگر جنگیدند و گاهی سرزمینها را بین خود مبادله کردند، مانند زمانی که ناپلئون لوئیزیانا را فروخت.
اما تحمیل دیدگاهها یا سیاستها با زور به ندرت به پایان خوشی میانجامد. امروزه برخی مستعمرات مشهور استقلال خود را به دست آوردهاند: ایالات متحده، آفریقای جنوبی، استرالیا و نیوزیلند. اما استقلال این کشورها با تلاشها، جنگها و فداکاریهای بسیار به دست آمده است.
برخی سرزمینها همچنان از پیامدهای این اقدامات رنج میبرند؛ به ویژه در آفریقا که آثار استعمار هنوز مشاهده میشود و برخی از آنها زیر فشار استعمارگران تازهای از جمله روسیه و چین هستند.