بررسی سخنان خاتمی در گفتوگو با ابطحی، عبدی، زیدآبادی و علی افشاری

گزارش از هومان دوراندیش
سخنرانی محمد خاتمی در آغاز هفته قبل، اگرچه از موضعی میاندارانه، متضمن نصیحتهایی اخلاقی به حکومت و جامعه ایران بود، ولی با واکنش انتقادی بسیاری از اصولگرایان و اصلاحطلبان و بسیاری از چهرههای اپوزیسیون خارج کشور مواجه شد.
محمد خاتمی روز شنبه هفته قبل، پانزده دقیقه پایانی سخنرانی نسبتا طولانیاش را به اظهار نظر درباره مسائل و شرایط سیاسی کشور اختصاص داد و با لحنی ملایم از حکومت و حتی از اصلاحطلبان انتقاد کرد.
آقای خاتمی شیوع ویروس کرونا در ایران را موجب ایجاد همبستگی اجتماعی دانست و با مثبت ارزیابی کردن عملکرد حکومت در مقابله با کرونا، زمینه را برای آشتی ملی در ایران مساعد دانست. وی با اشاره به عدم استقبال حکومت از پیشنهادش برای آشتی ملی در سال ۱۳۹۵، اظهار امیدواری کرد این بار این پیشنهاد پذیرفته شود.
«به خاتمی گفتم کلاً کنار بکشد»
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، در پاسخ به این سوال که «آیا سخنان اخیر آقای خاتمی را باید نوعی اعلام بازنشستگی سیاسی قلمداد کرد یا اینکه خاتمی میخواهد از این به بعد نه رهبر سیاسی بلکه رهبر معنوی اصلاحات باشد و از وقایع سیاسی کمی دورتر بایستد؟» به یوورنیوز گفت: «کسانی که آقای خاتمی را خوب میشناسند، میدانند که از حرفهای آقای خاتمی نمیشود دقیقا استنتاج کرد که چه کار میخواهند بکند؟ نه اینکه حرفهایش با اهدافش بیربط باشد ولی رابطه چندان مستقیمی هم بین ذهنیت و سخنان وی با هدفش وجود ندارد.»
وی افزود: « به نظر من از سخنان اخیر خاتمی نمیتوان استنتاج کرد که ایشان میخواهد بازنشستگی خودش را اعلام کند. در عین حال خاتمی هم میخواهد باشد هم میخواهد نباشد. گیر و پیچی که در کل سخنرانی ایشان وجود داشت، همین خواستن و نخواستن توام بود. آقای خاتمی آنجا که میخواهد رهبری اصلاحات را داشته باشد، میپرسد آنهایی که میگفتند باید جامعهمحور باشیم، در بحران کرونا چه کار کردند؟ این سوال از بیرون اصلاحات است. سوال کسی نیست که در درون جناح اصلاحطلب قرار دارد. اگر آقای خاتمی مخالف مشی این افراد بود، باید جلوی آنها را میگرفت و میگفت من موافق فلان ایده هستم و آن اصلاحطلبان را ملزم میکرد که مسیر مد نظرش را بروند. این بخش حرفهای آقای خاتمی از بیرون جناح اصلاحطلب مطرح شد ولی بخش عمده حرفهای وی از درون این جناح مطرح میشد.»
این فعال سیاسی تاکید کرد: «وقتی که آقای خاتمی از درون اصلاحات اظهار نظر میکند، طبیعتا در جایگاه رهبری جناح اصلاحطلب قرار دارد. گیر اصلی جامعه ما شکاف قدرت و مسئولیت است. آقای خاتمی علنا هیچ مسئولیتی را نمیپذیرد ولی در پشت صحنه جناح اصلاحات، کاملا از موضع قدرت عمل میکند. من در یکسال اخیر یکبار آقای خاتمی را دیدم و به ایشان پیشنهاد کردم که شما کلاً کنار بکشید و این موضوع را اعلام کنید و دیدارهای سیاسیتان را هم حذف کنید. وقایع سیاسی هم هر طور که میخواهد پیش برود. در این صورت خیال سیستم از خاتمی راحت میشود و خیال خود خاتمی هم راحت خواهد شد. البته این پیشنهاد به این معنا نبود که آقای خاتمی دیگر هیچ وقت به سیاست نپردازد بلکه به این معنا بود که ممکن است شرایط به گونهای عوض شود که بازگشت به خاتمی میسر شود. ولی وقتی هم هستید هم نیستید، نتیجه همین وضعیتی فعلی میشود. در این شرایط، گروههای اصلاحطلب به جان هم میافتند و همه ما شاهد این وضع هستیم.»
«خاتمی از نظر مردم و حکومت متهم است»
علی افشاری، فعال سیاسی خارج کشور، نیز به سوال فوق چنین پاسخ داد: «سخنان آقای خاتمی یک ایراد بزرگ داشت و آن اینکه، معلوم نبود ایشان از چه جایگاهی دارد صحبت میکند. خاتمی ظاهرا از منازعات سیاسی فاصله گرفته و میگوید نگاهی به قدرت ندارد و از منظر یک ناصح و مصلح، از زاویهای اخلاقی، توصیههایی به حکومت و جامعه کرد. ولی ایستادن آقای خاتمی در این جایگاه، خالی از تعارض نیست.»
وی در توضیح این تعارض گفت: «اولاً مجموعه نیروهای حامی خاتمی چنین نگاهی به وی ندارند. آنها او را رهبر یک حرکت اصلاحطلبانه و در واقع رهبر مجموعهای از گروههای سیاسی میدانند. آنها قبول ندارند خاتمی بگوید نگاهی به قدرت ندارد. ثانیا آقای خاتمی به حکومت و جامعه نصیحتهایی کرد ولی لازمه نصیحت کردن این است که مخاطبان نصیحت، فرد را در جایگاه ناصح قبول داشته باشند. اما الان نه حکومت نه اکثریت مردم چنین جایگاهی برای خاتمی قائل نیستند. از دید حکومت تکلیف که روشن است. آقای خاتمی تقریبا در شرایط شبه حصر قرار دارد و با او به عنوان یک عنصر منفی برخورد میشود و در مجموعه نظام فردی نامقبول است.»
این فعال سیاسی افزود: « آقای خامنهای هم جاهایی به اشاره و در پشت پرده به صراحت گفته است که افکار خاتمی را غلط و موجب فساد عقیدتی جوانان میشود. حکومت خاتمی را فتنهگر و غربزده میدانند. حتی اخیرا روزنامه کیهان اشاره کرده بود که پدر خود خاتمی هم همین صفت را برای سید محمد خاتمی قائل بود و او را یک فرد غربزده میدانست با افکاری که در مجموعه عقیدتی جمهوری اسلامی نمیگنجد. در جامعه هم که وضع بدتر است. الان آقای خاتمی از دید اکثریت مردم ایران متهم است که آنها را به مسیر غلط و انحرافی برده و به نوعی از اعتماد آنها سواستفاده کرده است و پشت سر دولتی قرار گرفته است که عملکرد بسیار بدی داشته و با مردم خلف وعده کرده است. به هر صورت برخورد فریبکارانه و رویکرد پوپولیستی حسن روحانی، ترکشهایش به خاتمی هم خورده است. بنابراین در موضعگیری آقای خاتمی یک ابهام جایگاه وجود دارد. اما اگر بپذیریم که خاتمی میخواهد از فضای سیاسی فاصله بگیرد و دیگر لیست انتخاباتی ندهد و نخواهد در راس یک جریان سیاسی وارد منازعات بشود، این امر الزاماتی دارد که فعلا موجود نیست.»
وی تاکید کرد: «هر وقت حکومت حاضر شد به آقای خاتمی اجازه سخنرانی عمومی بدهد یا اجازه داد رسانهها اسمش را منتشر بکنند، آن وقت آقای خاتمی میتواند نصیحت کند. وقتی که حکومت این طور خاتمی را نفی میکند، اساسا نصیحت حکومت از سوی خاتمی بیمعناست. اما اگر خاتمی بخواهد رهبر معنوی اصلاحطلبان باشد، لازمهاش این است که شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان و هر نهاد دیگری که حول فرد خاتمی شکل گرفته تعطیل شود و خاتمی اجازه دهد نمایندگان گروههای اصلاحطلب جمع شوند و خودشان به برنامهریزی سیاسی و سازماندهی مبادرت ورزند. خاتمی اگر میخواهد رهبر معنوی اصلاحطلبان باشد، باید به الزامات چنین نقشی تن دهد. نمیتوان هم خدا را خواست هم خرما را.»
اصلاحطلبان از نسل جوان جا ماندهاند
محمد ابطحی، رئیس دفتر خاتمی در دوره نخست ریاست جمهوری وی، به سوال مذکور چنین پاسخ داد: «اصلاحطلبی را باید از اصلاحطلبان جدا کرد. اصلاحطلبی یک تفکر مورد نیاز جامعه است. چون در جامعه ایران، اصلاحطلبی ضروری و مورد اقبال جامعه بود، عدهای اصلاحطلب از راه رسیدند و با تاسیس تشکلهای سیاسی، تولیت اصلاحطلبی را بر عهده گرفتند. هیچ دلیل ویژهای نداشت که آن مجموعه واقعا به تفکر اصلاحطلبی پایبند باشد. یک قبیله اصلاحطلبی وجود داشت که مرزهایش هم روشن نبود.»
وی با اشاره به اتفاقهای سال ۱۳۸۸ و پس انتخابات بحث برانگیز افزود: « بعد از وقایع سال ۸۸، به دلیل موفقیت اصلاحطلبی در جامعه، هجوم سازمانیافتهای به اصلاحطلبان صورت گرفت. حاکمیت هم دچار این اشتباه شده که مقبولیت اصلاحطلبی را ناشی از وجود اصلاحطلبان دانست و اهتمامش را صرف حذف مجموعه اصلاحطلبان از قدرت کرد. ولی مساله این است که تفکر اصلاحطلبی در جامعه باقی ماند.»
وی معتقد است که « نسل جوان امروز ما نسلی است که ثمره تفکر اصلاحطلبی در وجودش شکل گرفته است.» ابطحی افزود: «فضای مجازی هم در این امر بسیار موثر بوده است. البته هر چقدر جلوتر میرویم، فاصله نسل جوان با حاکمیت بیشتر میشود. زمانی اصلاحطلبی بین حاکمیت و نسل جوان ایستاده بود و دست هر دو را در دست داشت. اما الان حاکمیت و نسل جوان ان قدر از هم فاصله گرفتهاند که به اصلاحطلبی در میان خودشان احتیاجی ندارند. در واقع اصلاحطلبان ایدههایی را ترویج کردند و نسل جوان جامعه ایران با چنان سرعتی در مسیر رسیدن به این ایدهها حرکت کرد که خود اصلاحطلبان از این نسل جا ماند.»
وی با اشاره به سخنان اخیر خاتمی افزود: «سخنرانی اخیر آقای خاتمی یک نوع هشدار و فاصلهگذاری با اصلاحطلبانی بود که تلاش میکردند از عنوان اصلاحات برای قدرت گرفتن تشکل سیاسی خودشان استفاده کنند. این افراد طیف گستردهای بودند و همگی هم از اصلاحات به عنوان ابزاری برای کسب قدرت استفاده کرده بودند. البته این نقد به خود آقای خاتمی هم وارد است. اگر احزاب اصلاحطلب این طور عمل کردهاند، طبیعتا آقای خاتمی به عنوان رهبر اصلاحطلبان نتوانسته است چنانکه باید آنها را رهبری کند. من این سخنرانی را بیشتر تلنگری برای بازگشت به اندیشه اصلاحطلبی میبینیم. مهم همین بازگشت است؛ چه با آقای خاتمی و احزاب اصلاحطلب، چه بدون خاتمی و این احزاب.»
اما احمد زیدآبادی، روزنامهنگار و فعال سیاسی، درباره بازنشستگی خاتمی میگوید: «آقای خاتمی وارد ۷۷ سالگی شده و این به معنای بازنشستگی از مشاغل اجرایی است. او به نظرم همین را اعلام کرده است اما این به معنای بازنشستگی از فعالیت سیاسی و اجتماعی و فکری نیست. طبعا خاتمی هم مثل هر فرد دیگری علاقهمند است که تاثیرگذاری خود را داشته باشد و در پی فضایی است که این امر را تسهیل کند.»
«آشتی ملی تعبیر تندی است»
عباس عبدی در پاسخ به این سوالات که «آیا میتوان گفت نحوه مقابله حکومت ایران با کرونا، زمینه لازم برای همبستگی اجتماعی و آشتی ملی را فراهم کرده؟ و آیا ممکن است رهبر ایران این بار از پیشنهاد خاتمی استقبال کند؟» میگوید: «به نظرم ایده آشتی ملی همان موقع هم خوب مطرح نشد. آشتی ملی تعبیر تندی است برای جامعه ایران. آشتی ملی بعد از یک جنگ داخلی شکل میگیرد. مثل جنگی که در عراق یا سوریه شاهد آن بودهایم. بهتر بود آقای خاتمی این تعبیر را به کار نمیبرد. الان هم بهتر است از این تعبیر پرهیز کند. چون این تعبیر تبعات خاص خودش را دارد. اما مضمون این تعبیر درست است. یعنی ما باید به سمت نوعی تفاهم برویم. ولی نکته این است که حرکت به سمت این تفاهم، با توصیه اخلاقی محقق نمیشود. ما اصلا در سیاست این حرفها را نداریم. »
وی افزود: «واقعیت این است که وضعیت سیاسی ایران ناپایدار است. من نمیدانم حکومت هم چنین تفسیری از شرایط موجود دارد یا نه. موضع ظاهری حکومت اهمیتی ندارد. نظر واقعیاش مهم است. حاکمان باید ببینند که آیا تفاهم ملی به نفعشان است یا نه. در واقع آشتی یا تفاهم ملی فرایندی است که باید نفع طرفین در آن تضمین شده باشد. بنابراین این امر به مثابه یک خرید و فروش است. در خرید و فروش، خریدار باید کالا را به قیمت مناسب بخرد و فروشنده هم باید سود کند. بنابراین طرفین با هم چانه میزنند تا نفعشان محقق شود. »
وی تاکید کرد: «من در جریان اصلاحطلب گرایشی به ارزشگذاری برای کالای آشتی یا تفاهم ملی نمیبینم. بنابراین طرف مقابل هم هیچ توجهی به این پیشنهاد نمیکند. به نظرم بحث این نیست که سیستم از این پیشنهاد استقبال میکند یا نه. بحث اصلی این است که برای سیستم روشن نیست در ازای آشتی ملی چه چیزی باید بدهد و چه چیزی در ازایش دریافت میکند. بنابراین فکر نمیکنم چنین امری بوقوع بپیوندد. مگر اینکه شرایط به گونهای رقم بخورد و مسیر به گونهای طی شود که آقای خاتمی بتواند این پیشنهاد را در یک بسته مشخص عرضه کند که این بسته برای طرف مقابل مقرون به صرفه باشد. فکر میکنم اگر قرار است این اتفاق رخ دهد، در انتخابات سال ۱۴۰۰ شاهد آن باشیم. اگر چنین نشود، نمیدانم پس از آن چه خواهد شد.»
وی درباره رابطه کرونا و آشتی ملی گفت: «اما درباره اینکه کرونا میتواند زمینهساز آشتی ملی باشد، باید بگویم یک سیاستمدار به ارتباط مستقیم این امور کاری ندارد. او همیشه سعی میکند از هر فرصتی بهرهبرداری خودش را بکند. فارغ از اینکه کرونا به آشتی ملی ربط دارد یا نه، این ویروس وضعیت جدیدی در جامعه ایران ایجاد کرده و آن اینکه همه را در معرض خطر قرار داده است، اوضاع اقتصادی را احتمالا بدتر خواهد کرد و نهایتا اینکه میتواند حس یکی بودن ایجاد کند و تمایزات قراردادی و غیراصیل عرصههای سیاسی و فرهنگی و دینی را بیاعتبار کند و ما را فرا بخواند به بازگشت به وجه مشترک انسانیمان. همه این چیزها میتواند بهانهای باشد برای پیشبرد ایده آشتی ملی. اما نحوه مقابله حکومت با کرونا لزوما ربطی به آشتی ملی ندارد، ولی به نظرم این امر مستمسک خوبی برای طرح آن پیشنهاد است و خوب و پسندیده است که یک سیاستمدار این چیزها را بیان کند.»
«کرونا موجب ترمیم شکاف حکومت و مردم نشده»
اما علی افشاری به دو سوال فوق این طور پاسخ داد: «یکی از نقاظ ضعف بازر موضعگیری اخیر خاتمی همین موضوع بود. اتفاقا موضوع کرونا نه تنها باعث افزایش همبستگی بین مردم و حکومت نشده بلکه شکاف موجود را تشدید کرده و نارضایتیها را افزایش داده است. ضمنا برخورد غیرمسئولانه حکومت با امنیت و سلامت مردم و نیز چشمانداز شرایط اقتصادی، وضع را در آینده هم بدتر میکند. یعنی این هم یک مشکل است که آقای خاتمی اساسا ارزیابی درستی از فضای جامعه ندارد و این باعث میشود بخشی از نارضایتی فزاینده مردم از حکومت، متوجه خاتمی هم بشود.»
وی افزود: «البته خاتمی این قدر فهمیده بود که در انتخابات اخیر لیست نداد. اگر این بار هم تکرار میکنم را تکرار میکرد، قطعا با پاسخ منفی جامعه مواجه میشود؛ همان گونه که در انتخابات مجلس هشتم چنین چیزی را تجربه کرد. در شرایطی که خاتمی از جانب حکومت طرد شده و صورتبندی غلطی هم از شرایط سیاسی جامعه ارائه میدهد، ظرفیتی برای اثرگذاری ندارد. شرایط کنونی جامعه ایران شرایطی نیست که در آن حرفهای سید محمد خاتمی خریداری داشته باشد. اما درباره آشتی ملی باید بگویم که نظام با کشتار گسترده معترضان در آبان ۹۸ و برگزاری بسته انتخابات مجلس یازدهم و افزایش فضای پلیسی نشان داده است که کاملا برعکس مسیر پیشنهادی خاتمی حرکت میکند و در صدد تنگتر کردن مجاری مشارکت سیاسی، پیشبرد گستردهتر اقتدارگرایی سیاسی و باز گذاشتن دست جناح بازها یا بخشهای تندتر حکومت و جلو بردن کشور با اتکا به این نیروهاست. ایده آقای خامنهای و بخشهای دیگری از حکومت این است که در این شرایط نباید کوچکترین انعطافی نسبت به معترضان داخلی نشان دهند و هر گونه نرمشی را نشانه ضعف خودشان تلقی میکنند که منجر به افزایش بینظمی آنتروپی در داخل سیستم خواهد شد. در واقع آنها فکر میکنند که تغییرات حداقلی منجر به تغییرات حداکثری خواهد شد. بنابراین تصمیم گرفتهاند با اتکای بیشتر به سرکوب، و با افزایش هزینه اعتراضات، فضا را کنترل کنند.»
«نظام از پیشنهاد خاتمی استقبال نخواهد کرد»
آقای ابطحی نیز درباره امکان پذیرش تز آشتی ملی محمد خاتمی میگوید: «آشتی ملی یک ایده است که براندازان و محافظهکاران با آن مخالفند. محافظهکاران از حرکتهای مدنی استقبال نمیکنند. در غیاب اثرگذاری جامعه مدنی، خواهان کسب قدرتند. آنها برای کسب قدرت با اصلاحطلبان نزاع کردند ولی بعد از این در میان خودشان نزاع خواهند داشت. وقتی رقیب اصلاحطلبی در میان نباشد، جریانی که هدف اصلیاش کسب قدرت است، خودش تقسیم به دو میشود و بر سر قدرت به نزاعی درونی میرسد. براندازان هم اصلا به اصلاح حاکمیت قائل نیستند.»
وی افزود: « این دو جریان با اصلاحطلبی خاتمی مخالفند. خاتمی میگوید حتی اگر در شرایط فعلی اصلاح از درون نظام رخ نمیدهد و ما پشت دیوار متوقف شدهایم، راه تحجر و براندازی را نباید بپیماییم. او آن قدر پشت این دیوار میماند تا بالاخره منفذی باز شود برای ادامه دادن به مسیر اصلاحطلبی. خاتمی نه برانداز است نه بیانتقاد به حاکمیت. پیشنهاد آشتی ملی یک درخواست مبتنی بر اصول فکری است ولی در عرصه واقعیت سیاسی مورد پذیرش قرار نمیگیرد و احتمالا خود آقای خاتمی هم این نکته را میداند؛ اما بر نظرش تاکید میکند تا بگوید راه رشد و موفقیت جامعه ایران همین است. به نظر من همدلی همه جریانهای کشور امر مطلوبی است و بارها هم امکانش ایجاد شده است ولی واقعیت این است که بخش اصلی قدرت در حاکمیت، چنین چیزی را نمیخواهد. نه در سال ۹۵ آماده پذیرشش بودند نه امسال. کرونا هم کمکی به تحقق این امر نمیکند. مشی حاکمیت حذف جریانهای اصلاحطلب و قرار دادن قدرت در دست مجموعهای وابسته به خودش است. منظورم این است که توصیههای آقای خاتمی ناشی از اشتباه محاسباتی نیست. او خودش هم میداند توصیههایش نتیجه نمیدهد و کسی آمادگی پذیرش آشتی ملی را ندارد. بنابراین به نظر من نظام از پیشنهاد خاتمی استقبال نخواهد کرد.»
آقای زیدآبادی هم درباره نقش کرونا در آشتی ملی میگوید: «کرونا در واقع مشکلات جامعه را تا اندازهای برملا کرده است و همه مدعیان قدرت به تدریج پی میبرند که با شرایط تازهای روبرو هستند. با این حال تا نقطهای که اصولگرایان به این واقعیت اذعان کنند هنوز زمانی چند باقی مانده است. آنها نشان دادهاند که نصایح در آنان تاثیر ندارد و بلکه تاثیر عکس دارد. به این سبب این بار هم از توصیه خاتمی استقبال نخواهند کرد. اما فشار مشکلات به تدریج آنها را وادار به اندیشه در این باره خواهد کرد. خاتمی بهتر است به جای موعظه منتظر آن شرایط بماند.»
«نقد خاتمی به سیکل خشونت، نکته کلیدی سخنانش بود»
محمد خاتمی در سخنرانیاش بر تغییر سیاست خارجی برای حل مشکلات بنگاههای بزرگ تاکید کرد و ضمنا گفت مشکلات کشور عمدتا ناشی از عملکرد خود ماست نه عملکرد دشمن. از سوی دیگر او درباره سیکل خشونت به گونهای سخن گفت که گویی اعتراض خیابانی مردم مصداق خشونت است.
عباس عبدی درباره این بخش از سخنان خاتمی و اینکه انتقاد دوجانبه خاتمی از حکومت و جامعه، اگرچه به ضرر خود اوست، آیا ممکن است نهایتا به سود جامعه و حکومت تمام شود، گفت: «این قبیل سخنان درباره منشأ مشکلات ما، که بسیاری از افراد مطرح میکنند، درست است و کاربردش جلب توجه بیشتر به منشا داخلی مشکلات است. حتی تحریمها و سیاست خارجی هم یک مساله داخلی است برای ما. تحریمها در خلأ و انتزاع شکل نمیگیرند. ایران سیاستی را، درست یا غلط، اتخاذ کرده است و یکی از تبعات آن تحریم بوده است. بنابراین به نظرم هر دو حرف خاتمی درست است. یعنی سیاست خارجی باید تا حدی متحول شود و مشکلات کشور عمدتا ناشی از عملکرد خود ماست. سیاست خارجی را بدون در نظر گرفتن سیاست داخلی نمیتوان بررسی کرد. اصولا مشکل ما در سیاست داخلی و وحدت نیروهاست. مشکل خارجی فرع بر این مشکل داخلی است اما به هر حال همه این عوامل اثرگذارند در وضع امروز ما.»
وی افزود: «اما من قسمت دوم سخنان خاتمی، یعنی انتقاد وی از سیکل خشونت را بیشتر در نقد سرکوب برداشت کردم. آقای خاتمی درباره حضور اینکه حضور مردم در خیابان مصداق خشونت است یا نه، به نظرم اظهار نظری نکرد. او یک مقصودی داشت و تلاش کرد به نحوی آن را بازگو کند. حرف او این بود که اگر مردم برای اعتراض به خیابانها بیایند، فارغ از اینکه حق دارند چنین کاری انجام دهند یا حق ندارند، سیستم مردم را سرکوب میکند و این منجر به یک سیکل خشونت میشود. اینکه سیستم حق دارد چنین کاری بکند یا نه، به هیچ وجه در حرفهای خاتمی مطرح نشد.»
وی درباره برداشت خود از سخنان خاتمی افزود: « در واقع خاتمی به هیچ وجه مردم را مقصر ندانست؛ چون اگر میخواست مردم را مقصر قلمداد کند، اساسا به مردم میگفت شما حق اعتراض خیابانی ندارید. به نظرم این بخش سخنان آقای خاتمی، به نحو غیرمنصفانهای از سوی برخی افراد تحلیل شده است و اتفاقا نکته کلیدی سخنانش همین بود. ولی این حرف حتی اگر به ضرر خاتمی باشد، او خط مشی کلیاش را بیان کرد. سیاستمدار باید انتخاب کند. اگر مسیری را انتخاب کند که طرفین یک تقابل از مسیر او آزرده شوند، او باید تبعات انتخابش را بپذیرد. آقای خاتمی این مسیر را انتخاب کرده و نمیتواند برخلاف این مسیر حرف بزند. اما حرف آقای خاتمی درباره پرهیز از بازتولید سیکل خشونت را نباید نصیحت دانست. این سخن او راهبرد و خط مشی سیاسیاش بود.»
«صورتبندی خاتمی از مساله خشونت غلط است»
اما علی افشاری، برخلاف عباس عبدی، میگوید: «خاتمی درباره خشونت و منشأ آن، صورتبندی غلطی ارائه داد و ماجرا را معکوس کرد. ترسیم چنین تصویری نمیتواند پاسخ مثبتی در پی داشته باشد و خاتمی را نظرا و عملا در بنبست قرار میدهد. این نگاه حتی جامعه را هم در بنبست قرار میدهد. خشونت یکی از ویژگیهای جمهوری اسلامی از بدو شکلگیریاش تا کنون بوده است. جمهوری اسلامی اساسا با اتکا به سرکوب و خشونت که حالت سیستماتیک در عملکردش پیدا کرده، و برای آن زیرساختها و سیسستمهایی درست کرده، توانسته است موجودیت خودش را حفظ کند. در همه اعتراضات هم این نیروهای حکومتی بودند که خشونت را آغاز کردند و مردم معترض را مورد ضرب و شتم یا شلیک گلوله قرار دادند. بنابراین اگر قرار است معادله خشونت ناموجه در ایران حل شود، ابتدا حکومت باید تغییر را شروع کند. ولی با توجه به ویژگی ساختاری جمهوری اسلامی و اراده بخش مسلط قدرت، چنین چیزی امکانپذیر نیست. پایان خشونت از سوی حکومت، عملا به معنای بافت کنونی جمهوری اسلامی خواهد بود. به نظرم تا زمانی که جمهوری اسلامی وجود دارد، مساله خشونت ناموجه سیاسی هم در ایران حل نخواهد شد. همچنین نهاد ولایت فقیه به این نقطه رسیده است که تمام نهادهای انتخابی و هر گونه ظرفیتی برای تعدیل حرکت نظام و تقویت مشارکت و توسعه سیاسی را عقیم و مهار کرده است. بنابراین حرفهای آقای خاتمی در چنین فضایی، به طور کلی ظرفیتی برای اجرا ندارد و حداکثر یک امیدسازی کاذب است.»
خاتمی محبوبیتش را قربانی پرهیز ایران از خشونت کرده است
محمدعلی ابطحی هم درباره آنچه که خاتمی در خصوص سیاست خارجی و سیکل خشونت گفت، میگوید: «تغییر سیاست خارجی در دوره آقای خاتمی در قالب سیاست تنشزدایی انجام شد. روابط ایران و غرب بهبود یافت. ترس اعراب به همکاری با ایران تبدیل شد و ایران و عربستان به عنوان دو رقیب منطقهای، پیمان همکاری امنیتی امضا کردند.»
وی معتقد است: «موفقترین بخش دوران سیاستگذاریهای بعد از انقلاب، همین دوران ریاست جمهوری خاتمی بود. ارتباطات ما با همه دنیا با پرهیز از تنشآفرینی دنبال میشد حتیالمقدور. درباره مشکلات هم به نظرم حرف آقای خاتمی درست است. بخش عمده مشکلات ناشی از عملکرد خود ماست ولی در آن سو هم، بویژه بعد از به قدرت رسیدن ترامپ، نوعی قدرتنمایی لجبازانه و بچهگانه پدید آمده که راه را بسته است. در این شرایط امکان مذاکره شکل نمیگیرد. اگرچه پرهیز از مذاکره، یک سیاست استراتژیک برای حاکمان ایران بوده ولی در دوره ترامپ چنین امکانی ضعیفتر از قبل شده است.»
وی افزود: « به هر حال ما معتقدیم عملکرد داخلی در موارد متعددی منجر به بحرانآفرینی در سیاست خارجی شده است. مثل حمله به سفارتخانههای بریتانیا و عربستان و نیز شعارهای تند و غیر ضروری داخلی. اما درباره سیکل خشونت، مهم این نیست که آنچه واقعا در جامعه میگذرد خشونت است یا نه. مهم این است که نظام حاکمیتی، اعتراضات مردم را خشونت تلقی میکند و به همین دلیل با اعتراضات برخورد میکند. بدیهی است که اعتراض کردن در بسیاری از موارد حق مردم است ولی چون این حق پذیرفته نمیشود، اعتراضها با سرکوب مواجه میشوند. این رویه اتفاقا حکومت را هم ضعیف میکند. در مردم هم یأس وحشتناکی ایجاد میکند و پیامد این وضع، آمادهسازی فضا برای دخالت نیروهای خارجی است. در این صورت خیلی بیش از آنچه که تصور میشود، ممکن است آسیب ببیند. مقاومتهای داخل ایران، برخوردهایی که در منطقه ایجاد میشود، جنگها و ویرانیهایی که پدید خواهد آمد، همگی در خدمت ایجاد یک وضع وحشتناک خواهند بود. در چنین شرایطی تصور من است که جامعه حتی اگر رفتار حاکمیت را نمیپسندد، به گونهای عمل نکند که باب خشونت باز شود و ایران در درازمدت شاهد آوارگی و خشونتی بسیار پیچیدهتر و سهمگینتر از خشونتهای اخیر باشد و نهایتا با خطراتی مثل تجزیه و جنگهای داخلی مواجه شود. اینکه محبوبیت آقای خاتمی و یا هر فرد دیگری قربانی هشدار دادن برای پرهیز جامعه ایران از درافتادن به چنین وضعی شود، ارزشش را دارد.»
«احتمالا در آینده از موضع کنونی خاتمی استقبال خواهد شد»
نهایتا احمد زیدآبادی درباره فایده احتمالی هشدار خاتمی درباره پرهیز از «سیکل خشونت» به یورونیوز گفت: «اینکه در نهایت چنین هشداری به سود جامعه و حکومت تمام شود بستگی به این دارد که حکومت نهایتا بخواهد چه رویکردی در برابر مشکلات پیش روی خود بگیرد. آدمی در موقعیت خاتمی طبعا علاقهای ندارد که نظام در معرض خطر جدی قرار گیرد زیر شرایط بعد از آن، نه فقط در جهت اندیشههای او نیست بلکه چه بسا برایش تهدیدآمیز هم باشد. از همین جهت شاید نظام سیاسی بر این تصور است که او خواهناخواه همیشه در کنارش خواهد ماند هر چند که او را محدود کنند و تحت فشار قرار دهند. از طرفی اما خاتمی میداند که روزبهروز بر دامنه مشکلات افزوده میشود و این وضع به این صورت قابل پایداری نیست و بخصوص رویکرد اصولگرایان وضع را با مخاطره جدی روبرو میکند. بنابراین هر از گاهی در صدد برمیآید که نگرانیهای خود را ابراز کند و درباره مخاطرات و لزوم تغییر سیاستها هشدار دهد. برای این منظور هم خود را مجبور میبیند که از لحن دوگانهای که ریشه در جایگاه خاص او دارد استفاده کند تا هم هشدار خود را داده باشد و هم حکومت را تحریک نکند. همان حالت میانه همیشگی که در برخی شرایط کاربردی ندارد و سبب حملات دوجانبه به او میشود اما احتمالا روزی هم فرا میرسد که این نوع موضعگیری هم با استقبال بیشتری روبرو شود.»