فارغ از کم و کیف کمکهای پولی و مالی ایران به دولت دمشق، جمهوری اسلامی را دست کم تا سپتامبر سال ۲۰۱۵ میلادی باید عامل خارجی اصلی دوامِ حکومتِ مستقر در دمشق حساب کرد
از زمان آغاز حمله ترکیه به شمال سوریه، جمهوری اسلامی ایران ضمن اذعان به «نگرانیهای امنیتی آنکارا» به محکوم کردن صرف تهاجم ارتش ترکیه و متحدان سوریاش در ارتش ملی سوریه (ارتش آزاد سابق) و تاکید بر اجرای توافق آدانا بسنده کرده است. این موضع تهران، گمانهزنیها درباره کاهش نقش ایران در صحنه جنگ داخلی سوریه را دستکم برای گروهی از ناظران دوچندان کرده است.
با اینکه رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه از «اظهارات برخی مقامات ایران درباره عملیات چشمه صلح» «ابراز ناراحتی» کرده است، اما به نظر میرسد اولویتهای ایران و ترکیه در بحران سوریه آنچنان متفاوت است که چنین گله گذاریهای «دیپلماتیکی» بر مناسبات دو طرف تاثیر ویژهای نداشته باشد.
ایران نه با سوریه مرز مشترکی دارد و نه مانند اردوغان هشت سال است که بر ضرورت ایجاد منطقه امن در کشور همسایه برای بازگردان امن آوارگان سوری تاکید میکند. فراتر از اینها، حکومت مرکزی ایران، هیچگاه مانند ترکیه با اقلیت «کُرد» خود درگیر یک جنگ فرسایشیِ چند دههای نشده است و اصولا بعد و عمق «مساله کُرد» در ایران و ترکیه یکی نیست.
به نظر میرسد مساله حضور گسترده جمهوری اسلامی در سوریه، از روز آغاز بحران تا کنون، فراتر از روایتهای ایدئولوژیک قدرت حاکم، اپوزیسیون و حتی ناظران منتقد، امری است مرتبط با استراتژی امنیتیِ حکومت ایران: سوریه تنها کشور عضو اتحادیه عرب است که از زمان جنگ ایران و عراق از حکومت نوپای انقلابی-اسلامی در ایران دفاع کرد. این همسایه شکست خورده آخرین جنگ اعراب و اسرائیل، برخلاف اردن هاشمی با اسرائیل کنار نیامد و همواره چه در دوره حافظِ پدر و چه در دوره بشارِ پسر، حامی عملی پیشبرد سیاستهای ایران در لبنان بوده است.
در دورهای که ایران همچنان بر طبل نابودی اسرائیل میکوبد و اسرائیل- آنطور که مقامهای ایران میگویند- آنچنان قدرت دارد که در تهران و حومه پایتخت عملیات ترور دانشمندان هستهای و پدر برنامه موشکی را اجرا میکند، تنها اهرم فشار حاکمان ایران برای مقابله با اسرائیل گروههای انگشتشمار شبهنظامی عرب در فلسطین و لبنان و بهویژه حزبالله هستند. سوریه تا پیش از آغاز جنگ داخلی و حتی پس از آن، تنها دولت مستقر عربی حامی ایران و حزبالله بوده و است. به این ترتیب به نظر میرسد ایران برای نگاه داشتن اهرم فشار بر اسرائیل و داشتن یک متحد در جهان عرب است که در سوریه حضور دارد.
مذاکرات آستانه و تغییر قاعده بازی در میدان جنگ سوریه
از زمان آغاز بحران سیاسی در سوریه در آوریل ۲۰۱۱ و چند ماه پس از آن شروع جنگ داخلی در سوریه، ایران متحد اصلی حکومت بشار اسد به شمار میرود. فارغ از کم و کیف کمکهای پولی و مالی ایران به دولت دمشق، جمهوری اسلامی را دست کم تا سپتامبر سال ۲۰۱۵ میلادی باید عامل خارجی اصلی دوامِ حکومتِ مستقر در دمشق حساب کرد. با این حال از سپتامبر ۲۰۱۵ و همزمان با ورود مستقیم روسیه به جنگ در سوریه، به نظر میرسد قواعد بازی در میدان عوض شده است؛ با آنکه روسیه هم مانند ایران برای حمایت از حکومت اسد در سوریه حضور دارد، اما طبیعتا اولویتها و شیوههای مسکو برای این پشتیبانی با ایران تفاوت داشت و دارد. روسیه، بهعنوان بازیگر قدرتمند این جنگ هشت ساله، برای پایان دادن به بحران و اعاده نظم، با تمام بازیگران جدی روی زمین در سوریه (به جز داعش و النصره) وارد گفتوگو شد. شورشیان عمدتا اسلامگرای غیر از داعش و جبههالنصره و یکی از حامیان اصلی آنان یعنی دولت ترکیه هم یکی از همین طرفهای مذاکره بود.
مذاکرات صلح آستانه، میان دولت اسد و مخالفان مسلح با میانجیگری ایران، روسیه و ترکیه، احتمالا واقعیترین، عینی (ابژکتیو)ترین و با نتیجهترین مذاکرات بینالمللی در جریان هشت سال جنگ داخلی سوریه بوده است. ایجاد مناطقِ پرشمارِ موسوم به «کاهش تنش» (عاری از تنش) در نواحیای که در آنها جنگ عملا مغلوبه شده و پیروزی نداشت، بزرگترین دستاورد «نشستهای آستانه» تا کنون بوده است. در سال ۲۰۱۷، اندک زمانی پس از پیروزی بزرگ ارتش عربی سوریه در حلب، رسانههای ایران و روسیه از تقسیم غیر رسمی مناطق کاهش تنش به حوزههای تحت نفوذ ایران و ترکیه و سوریه خبر دادند: ایران در جنوب، ترکیه در شمال و روسیه در غرب ناظر بر اجرای آتشبس میان دولت و مخالفان مسلح شدند. چینش نیروها در ماهها و سالهای بعد و تاکنون، درستی این گزارشهای غیر رسمی را عملا تایید کرده است.
اما گمانهزنیها درباره اهمیت نقش ایران در سوریه تقریبا از یک سال پیش و همزمان با مذاکرات سهجانبه سران ایران، ترکیه و روسیه در تهران و در سپتامبر ۲۰۱۸ آغاز شد. سه قدرت خارجی از قرار معلوم نتوانستند درباره سرنوشت ادلب و یورش احتمالی دولت سوریه به این آخرین منطقه تحت کنترل شورشیان (عمدتا اسلامگرا) به نتیجه برسند. در حالی که بسیاری از رسانهها و از جمله یورونیوز روزشمار نبرد ادلب را «به روز رسانی» میکردند، رجب طیب اردوغان در سفری اضطراری به سوچی با همتای روس خود، ولادیمیر پوتین برای توقف طرح حمله به این استان در همسایگی ترکیه به توافق رسید. آقای اردوغان در آن زمان تضمین کرد که شورشیان از ادلب به مواضع ارتش عربی و دولت سوریه حمله نکنند.
بسیاری از رسانهها در همان زمان، توافق دوجانبه پوتین و اردوغان بر سر ادلب منهای روحانی را دلیلی بر کاهش ایفای نقش ایران در سوریه دانستند. تحولات بعدی و بالا گرفتن دوباره حملات ارتشهای روسیه و سوریه به ادلب اما درست بودن این تحلیل را زیر سوال برد.
بیشتر بخوانید: سوچی بدون ایران؛ آیا پوتین و اردوغان، روحانی را دور زدند؟
نگاهی به دیدگاههای مقامهای ایرانی و روس درباره حمله اخیر ترکیه به شمال سوریه و تاکید تهران و مسکو بر لزوم حل مساله یگانهای مدافع خلق کرد (یپگ) با تکیه بر توافق آدانا در سال ۱۹۹۹، احتمالا نشانگر آن است که دو متحد حکومت اسد میخواهند ترکیه تحت حاکمیت اردوغان را به پای میز مذاکره با دولت مستقر در دمشق باز گردانند. گویا روند «شیطانزدایی» از بشار اسد که با عروج نیروهای اسلامگرا و بهویژه داعش در سال ۲۰۱۴ آغاز شده بود به مراحل تعیین کننده خود نزدیک میشود.
در زمانی که ترامپ نیروهای آمریکایی را از مناطق «پرهزینه» خاورمیانه خارج میکند و قرار است آنها را یا به «خانه» بازگرداند و یا به خرج «صاحبخانه» به عربستان سعودی بفرستد، به نظر میرسد که روسیه، ایران و ترکیه تلاش میکنند تا بحران خاورمیانه را «میانِ خود» حل کنند. «مساله کُرد»های سوریه، با وجود دلخوری اردوغان از مواضع برخی مقامهای ایرانی، احتمالا برای جمهوری اسلامی آنچنان با اهمیت نیست که برای آن، هزینهای بر هزینههای خود بیافزایند.