روایت زندگی یک زن معلول موتورسوار در مشهد

از فرغون تا موتور
زهرا ۳۹ ساله است. با چادر و مقنعه مشکی پشت موتورش نشسته، موتوری که حالا همه چیز او شده است. مسیر زندگیاش را اینطور خلاصه میکند: «از فرغون تا موتورسواری.» چادرش را مدام مرتب میکند و در صدایش اعتماد به نفس عجیبی موج میزند. متولد نیشابور است. شهرستانی در ۱۲۷ کیلومتری مشهد. از خاطرات مدرسه شروع میکند. اینکه در دوره کودکی ویلچر نداشته و مادرش او را با فرغون به مدرسه میبرده است. او به دلیل یک بیماری در دوران کودکی معلول شده و این معلولیت در پاها و تا حدودی در کمتوانی دستها دیده میشود.
طبق آمار رسمي سالانه ۱۰۰ هزار نفر به معلولان كشور افزوده ميشود که ۳۰ هزار نفرشان نوزادان معلول اند. به این ترتیب ۷۰ هزار نفر ديگر پس از تولد و بهدنبال حوادث مختلف دچار معلولیت ميشوند. ۳۵ درصد از معلولان را زنان و ۶۵ درصد شان را مردان تشکیل میدهند.
علاوه بر این آمار حسین نحوی نژاد، معاون توانبخشی سازمان بهزیستی به پانا گفته که «شمار معلولان کشور حدود دو درصد جمعیت است که یک میلیون و ۳۰۰ هزار نفر را شامل می شود.»
موتور عجیب زهرا
موتور زهرا شکل عجیب و غریبی دارد. کمی بزرگتر از موتورهای معمولی است. ایده موتور سواری سال ۸۹ به ذهن او میرسد. با چند نفری مشورت کرد. مدل مناسبی از موتور را به او پیشنهاد دادند. موتور را خرید و به کارگاهی برد تا مطابق نیاز او بازسازی و طراحی شود. کل موتور را از هم جدا کردند و دوباره سر و هم. موتور طوری طراحی شده که زهرا بتواند با وضعیت جسمی کنونی از آن استفاده کند. با این موتور شاد است و به گفته خودش دستفرمان خوبی هم دارد.
سویچ را میچرخاند و صدای خر خر موتور بلند میشود. میگوید: «حال موتورم خوب نیست. از این مدل گاز خوردنش میفهمم. دیگر برای خودم حرفهای شده ام.»
تجربه نخستین موتورسواری
دوران مدرسه به پایان میرسد. زهرا اما سودای ادامه تحصیل در سر دارد. در دانشگاه مهندسی نرم افزار کامپیوتر میخواند. خاطرهاش از دانشگاه این است که هیچ امکانی برای رفتن او به طبقه دوم وجود نداشته و مسوولان دانشگاه جوری به او توضیح دادهاند که بخواهند از ادامه تحصیل منصرفاش کنند. با این حال تلاش زهرا به نتیجه می رسد و در سال دوم کاردانی کامپیوتر در دانشگاه، همه کلاسهای درسی او در طبقه اول دانشگاه برگزار میشود.
به پهنای صورت میخندد. یاد نخستین تجربه موتورسواریاش افتاده و با هیجان عجیبی کل ماجرا را تعریف میکند: «موتور را از کارگاه تحویل گرفتم و بردم خانه. پدرم کمی اخمهایش در هم رفته بود. مادرم اما شادمان و خرسند بود. گفتم میخواهم بروم دانشگاه. پدرم گفت من دنبالت میآیم. شوهر خواهرم هم نشست کنارم. اما موتور طوری بود که در دستانداز اول خوردیم زمین. از شوهر خواهرم خواستم پیاده شود تا موتور سنگین نباشد. گفتم باید ادامه دهم. دوباره راه افتادم سمت دانشگاه. همکلاسیهایم کلی از دیدن من و موتور هیجان زده بودند. بعد از آن این موتور همه زندگی من شد. از خانه نشینی نجات پیدا کردم.»
متلک پراکنیها و تحسینها
زهرا موتورسواری جدی را از سال ۹۰ شروع میکند. آنقدر در کوچه و خیابان های مشهد و نیشابور با واکنشهای عجیب و غریب مواجه شده که دیگر به آنها عادت کرده است. اوایل همه خیلی علاقهمند بودند از او عکس بگیرند. ماشینها گاهی آنقدر به او نزدیک میشدند که کم مانده بود به موتور او بکوبند. یا آقایی که یک بار جلوی موتور او پیچیده بود و بعدش به شوخی گفته بود: «میخواستم ببینم دست فرمونت چطوریه؟» با این حال لطف مردم و خاطرههای خوش تشویق شدن از سوی مردم در همین کوچه و خیابانها هم زیاد بوده است.
متلک و تکهپراکنی هم بخش دیگری از خاطرات زهرا است. او اما خیلی رویشان مکث نمیکند و بیشتر دلش میخواهد مردم به او و موتوسواری زنان عادت کنند. گرچه تا به این لحظه به زنان در ایران برای موتورسواری گواهینامهای تعلق نمیگیرد.
تلاش برای دریافت گواهینامه
همان روزهایی که موتور زهرا در کارگاهی در حال طراحی بود او به پلیس راهنمایی و رانندگی میرود تا بتواند برای موتورسواری گواهینامه بگیرد. آقای سرهنگ با مهربانی به او وعده میدهد که بندهای قانونی را میخواند تا ببینید میتواند برای او راه دیگری پیدا کند. زهرا دوباره به آقای سرهنگ مراجعه میکند و پاسخ او منفی است: «هیچ بند قانونی برای ارائه گواهینامه به زنان وجود ندارد.»
زهرا میگوید: «راستش را بخواهید هیچ جای قانون هم ننوشته که زنان نمیتوانند گواهینامه موتورسواری بگیرند یا نمیتوانند موتورسواری کنند. اما مساله سلیقهای است. خانم معصومه ابتکار، معاون امور زنان رییس جمهوری وقتی گزارش موتورسواری من را خوانده بود در فضای مجازی پیغام داد که پیگیر مساله خواهد بود. خواسته من این است که بتوانم گواهینامه داشته باشم و موتورم را بیمه کنم. اگر الان اتفاقی برای من بیفتد هیچ بیمهای از من حمایت نمیکند. چون من گواهینامه ندارم.»
انزوا و خانهنشینی، سرنوشت بسیاری از معلولان
در ایران یک میلیون و ۳۰۰ هزار معلول زندگی میکنند اما در برابر این آمار رو به تزاید امکانات مناسبی از سوی مدیریت شهری و سازمانهای مرتبط ارایه نمیشود.
با زهرا کمی درباره مشکلات زندگی معلولان در ایران حرف میزنیم. او وقفه و انزوا را چالش اصلی زندگی معلولان میداند: « آدمها ترجیح میدهند در خانه بمانند تا نیازمند دیگران نشوند. اگر از خانه خارج شوند در نخستین ناهمسانی معابر گیر میافتند و باید از دیگران کمک بخواهند. فکر کنید یک معلول بخواهد از اتوبوس شرکت واحد استفاده کند، یا پل عابر پیاده یا سرویس بهداشتی عمومی و خیلی دیگر از امکانات شهری. درصد اندکی از این امکانات برای معلولان طراحی شده است.»
زهرا اما همیشه وقتی توی شهر گیر میکند از مردم کمک میخواهد. مثل همیشه خنده روی لب دارد و میگوید:«باید صبر کنم آقای تنومندی از خیابان بگذرد که زورش برسد من را با ویلچر از این سو به آنسو ببرد. واقعا نمیدانم مهندسان و طراحان شهری یک لحظه فکر نمیکنند که در این شهر هزاران معلول زندگی میکنند و حرفشان هم به جایی نمی رسد.»
در ایران علاوه بر ۲۲۰۰ مرکز توانبخشی بهزیستی، نهادهای مدنی به ۱۰۰ هزار معلول خدمات ارائه می دهند.
حق اعتراض، حق شهروندی معلولان
زهرا تلفن شهرداری را از پا درآورده است. میگوید: «هرجایی با مشکل مواجه شوم به شماره اطلاعات شهرداری زنگ می زنم و مورد را گزارش میدهم. حتی اگر هیچ کاررمپی نکنند، من اعتراضم را گفتهام. به دوستانم همیشه میگویم باید اعتراض کنیم و از مسوولان بخواهیم مبلمان شهری و طراحی معابر و حمل و نقل شهری را همسان با نیاز ما تغییر بدهند. این حداقل حق شهروندی ما است که از ما دریغ شده است.»
او از هفت خوان رستم گذشته و حالا در یک مرکز پاسخگویی به تلفن کار میکند. مرکز کوچکی که هشت معلول در آن مشغول به فعالیتاند. سرویس بهداشتی مخصوص معلولان دارند و وضعیت ساختمان طوری طراحی شده که در مواقع زلزله آنها بتوانند با ویلچر و از طریق سطح شیب دار از ساختمان خارج شوند. وضعیت معلولیت یکی از همکاران زهرا به اندازهای است که برای شروع کار روزانه یکی باید به او کمک کند تا هدفون را روی گوشش بگذارد اما به گفته زهرا صدای بسیار خوشی دارد. او امیدوار است با توجه به رشد سریع کارهای آنلاین، اشتغالزایی برای معلولان وارد مرحله بهتری شود.
لایحه امید بخش
با زهرا به سمت موتورش میرویم. در حال بالارفتن از شیب فلزی منتهی به موتور است که دو پسربچه به سمت دوستانشان اشاره میکنند که بیایید و یک خانم موتورسوار ببیند. البته با لحنی آکنده از تمسخر. با این حال زهرا مشغول روشن کردن موتور است. گویی خیلی وقت است که به این مدل حرف زدنها و متلک پراکنیها عادت کرده. موتورش چند روزی است که مشکل فنی دارد و به قول زهرا «دلش برای تعمیرگاه تنگ شده است.»
زهرا همانطور که مشغول روشن کردن موتور است میگوید: «فراموش کردم درباره لایحه حمایت از معلولان بگویم. در همه کانالهای تلگرامی و شبکههای اجتماعی معلولان بر تصویب جزییات این لایحه متمرکز شدیم. این لایحه میتواند لایحه نجاتبخش ما باشد.»
تصویب کلیات
قانون جامع حمایت از حقوق معلولان مصوب سال ۱۳۸۳، نتوانست انتظارات و توقعات میلیونها نفر از شهروندان دارای معلولیت را برآورده کند؛ به همین دلیل لایحه جدید در ۱۰ فصل و ۳۵ ماده به تصویب رسید. کلیات این لایحه آذر سال ۹۶ در صحن علنی مجلس به تصویب رسید.
در صورت تصویب جزئیات آن، شهرداریها مکلفاند صدور پروانه احداث، بازسازی و پایان کار برای تمامی ساختمانها و اماکن با کاربری عمومی از جمله مجتمعهای مسکونی، تجاری، اداری، درمانی و آموزشی را به رعایت ضوابط در استانداردهای مصوب شورای شهرسازی و معماری ایران مشروط کنند. اصلاحاتی با تاکید بر حفظ حقوق شهروندی معلولان.