Newsletter خبرنامه Events مناسبت ها پادکست ها ویدیو Africanews
Loader
ما را پیدا کنید
آگهی

احمد طالبی‌نژاد به یورونیوز: ناصر تقوایی حاضر نشد فیلمساز حکومتی باشد

ناصر تقوایی
ناصر تقوایی Copyright  ایرنا
Copyright ایرنا
نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار
هم‌رسانی این مطلب نظرها
هم‌رسانی این مطلب Close Button
لینک کپی پیست کد امبد ویدیو: Copy to clipboard Copied

ناصر تقوایی، فیلم‌ساز به‌نام و کمال‌گرای سینمای ایران، روز سه‌شنبه ۲۲ مهر ماه درگذشت و مراسم تشییع پیکر او روز پنجشنبه در تهران برگزار شد.

آگهی

موجی از اندوه آمیخته به انتقاد را در میان اهالی و دوستداران فرهنگ و هنر برانگیخته است چراکه ناصر تقوایی در ۲۴ سال اخیر نتوانست فیلم بسازد و کار نکردن را به تسلیم‌شدن در برابر تیغ سانسور ترجیح داد.

احمد طالبی‌نژاد در گفت‌وگو با یورونیوز درباره جنبه‌هایی از زندگی و کارنامه ناصر تقوایی سخن گفته است؛ از خاستگاه اجتماعی و روابط هنری و حرفه‌ای تقوایی تا کیفیت آثار او و امتناعش از تن‌دادن به نقشی که حکومت در دوران پس از انقلاب برای او می‌پسندید و نیز مشکلات سیاسی‌اش به عنوان یک فیلم‌ساز در دوران پیش از انقلاب و البته فیلم‌های مستند و کوتاه تقوایی و سایر جنبه‌های زندگی او به عنوان یک هنرمند.

به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

ویدئوی بخشی از سخنان آقای طالبی‌نژاد و متن کامل خاطرات و نظرات این منتقد مشهور و کهنه‌کار سینمای ایران پیش روی خوانندگان یورونیوز است:

خاطره طالبی‌نژاد از نقد فیلم «ای ایران»

احمد طالبی‌نژاد می‌گوید: «حرف‌زدن درباره ناصر تقوایی، هنرمند بی‌بدیل سینما و ادبیات ایران، برای من تا حدودی دشوار است. از روز سه‌شنبه که خبر فوت او رسید، حال خوشی ندارم؛ به دلیل اینکه ما حدود چهل سال دوستی و رفاقت داشتیم. جالب است که بدانید این دوستی طولانی از یک دعوای کوچک شروع شد.

فیلم «ای ایران» تقوایی، یک فیلم سفارشی بود از طرف وزارت ارشاد و بنیاد فارابی به مناسبت دهمین سال انقلاب اسلامی، و به دلیل مدت طولانی فیلم‌برداری‌‌اش و مشکلات دیگری که در پشت صحنه داشت، فیلم سفارشی خوبی هم نشده بود. بویژه اینکه تقوایی قبل از «ای ایران» فیلم درخشان و بی‌نظیر «ناخدا خورشید» را ساخته بود.

من در مجلۀ «فیلم» نقدی بر فیلم «ای ایران» نوشتم و در توصیف این فیلم از صفت «مبتذل» استفاده کردم و این واژه باعث برافروخته‌شدن آقای تقوایی شد. کمی بعد در یک محفل سینمایی بودیم و تقوایی به محض اینکه من را دید، به سمتم آمد و با لحن تندی به من گفت: «تو یا معنی ابتذال را نمی‌فهمی یا سینما را خوب نمی‌فهمی که به فیلم من می‌گویی فیلم مبتذل.»

یادم است که همان‌جا به تقوایی گفتم: «من از شما عذرخواهی می‌کنم چون من در واکنش به محتوا و جهت‌گیری فیلم این صفت بد را به کار بردم. فیلم "ای ایران" فیلم مورد علاقه من نیست، ولی مبتذل هم نیست.»

نقش تقوایی در فیلم «خشت و آینه»

احمد طالبی‌نژاد می‌افزاید: «سپس با هم گپ زدیم و حرف‌هایمان رسید به آن‌جا که من از او دعوت کنم تا در یک مصاحبه مفصل با هم درباره سینمای او گفت‌وگو کنیم و نتیجه گفت‌وگویمان یا در یک نشریه منتشر شود یا تبدیل شود به یک کتاب. تقوایی انتشار گفت‌وگو در قالب کتاب را پذیرفت و ما طی یکسال و اندی چندین جلسه گفت‌وگو داشتیم و کتاب با عنوان «به روایت ناصر تقوایی» در اوایل دهه ۱۳۷۰منتشر شد. خوشبختانه کتاب با استقبال زیادی مواجه شد و الان چاپ چهارمش در دسترس است و چاپ بعدی‌اش هم قرار است به زودی روانه بازار شود.

تقوایی در این کتاب به مرور زندگی شخصی، هنری و ارتباطش با هنرمندان نخبه‌ای که دور و برش بودند، از جمله صفدر تقی‌زاده، نجف دریابندری و ابراهیم گلستان، پرداخته است. تقوایی در فیلم «خشت و آینه» دستیار ابراهیم گلستان بود. زنده‌یاد فروغ فرخزاد هم به نوعی دستیار ابراهیم گلستان بود و باید گفت که در آن ایام ناصر تقوایی با فروغ فرخزاد هم محشور بود.

تقوایی و «داستان‌های کارگری»

احمد طالبی‌نژاد می‌گوید: «قرار گرفتن در کنار این آدم‌های بزرگ، تقواییِ جوان را که پیش از آن تجربه‌هایی در زمینۀ داستان‌نویسی داشت، ارتقا داد. همین‌جا باید اشاره کنم که تقوایی را بنیانگذار «داستان‌های کارگری» در ایران می‌دانند. البته او تنها نبود. احمد محمود هم در همین زمینه‌ها کار کرده است.

تقوایی با اینکه داستان‌های کارگری و مرتبط با طبقه محروم جامعه می‌نوشت، هرگز گرایش سیاسی چپ یا راست پیدا نکرد. آنچه که من از حشر و نشرم با او می‌فهمم، این است که دیدگاه او کاملا مستقل بود و به هیچ ایدئولوژی و فرقه‌ای، علاقه و اعتقاد نداشت و هیچ وقت بابت خوشامد دیگران، به ایدئولوژی‌های سیاسی روز تمکین نمی‌کرد.

یکی از دلایلی که باعث شد او از سوی حکومت فعلی ایران مهجور و مقهور شود، همین بود که پس از انقلاب سعی کردند که از تقوایی یک فیلم‌ساز ایدئولوژیک بسازند، مثلا یک سرگئی باندارچوک ایرانی، ولی تقوایی زیر بار این خواسته نرفت که یک فیلم‌ساز دولتی یا حکومتی باشد.

حتی در همان فیلم «ای ایران» هم، که به مناسبت دهمین سال انقلاب اسلامی ساخته شد، تقوایی در هیچ جای فیلمش راجع به حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی ایران حرفی نزده است بلکه راجع به ایران حرف زده است. از تیتراژ آغازین تا تیتراژ پایانی فیلم، که روی سه رنگ سرخ و سفید و سبز تاکید دارد و سرود ای ایران خوانده می‌شود، تا تیتراژ پایانی، که ورژن جدیدی از سرود ای ایران خوانده می‌شود و بر شاد زیستن و آزاد زیستن ایران تاکید می‌شود، به خوبی پیداست که تقوایی راجع به ایران فیلم ساخته است نه راجع به انقلاب اسلامی. و این یکی از نکات مهم کارنامه او بود.

تقوایی در همان کتاب «به روایت تقوایی» درباره خودش می‌گوید من به شکل جنینی، یعنی از زمانی که در رحم مادر بودم، فیلم‌سازی بلد بودم. البته این ادعای عجیب‌وغریبی است ولی واقعیت این است که او درس‌خوانده سینما نبود. درس‌خوانده ادبیات هم نبود. یک آدم خودساخته بود که بر اثر کنجکاوی و البته خاستگاه اجتماعی‌اش به راه فیلم‌سازی و نویسندگی کشیده شد.

سه فیلم سینمای ایران را متحول کردند. گاو اثر داریوش مهرجویی، قیصر اثر مسعود کیمیایی و آرامش در حضور دیگران. ما از این سه فیلم به عنوان موج نوی سینمای ایران یاد می‌کنیم.
احمد طالبی‌نژاد

حضور انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها در شهرهای جنوب ایران، بخصوص شهر نفت‌خیز آبادان، باعث شد که تقوایی دائم در معرض فرهنگ غربی باشد؛ اگرچه هویت خودش را هم حفظ کرد. قبل از انقلاب، سینما تاج آبادان محل نمایش فیلم‌های مهم تاریخ سینما و حتی فیلم‌های روز سینمای جهان بود. بعضی از فیلم‌های سینما تاج، همزمان با فیلم‌های سینماهای آمریکا و اروپا اکران می‌شدند؛ چون کارگزاران غربی شرکت نفت، نیازهای فرهنگی داشتند که طبیعتا باید برطرف می‌شد.

ناصر تقوایی در چنین فضایی رشد کرد که متاثر از حضور شرکت نفت در جنوب ایران بود. البته من در مقام تبلیغ و پروپاگاندا برای شرکت نفت انگلیس نیستم. منظورم این است که فضای اجتماعی مذکور در کل ایران وجود نداشت و مختص جنوب ایران بود.

رمان «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، اثر زویا پیرزاد، که یکی از پرفروش‌ترین رمان‌های دو دهه اخیر بوده، راجع به آبادان است. آبادان در این رمان یک آرمانشهر است. یعنی رمان نشان می‌دهد هر آنچه در شهرهای پیشرفته اروپا بوده، در آبادان هم بوده. پدر تقوایی کارمند گمرک بود و خود او به عنوان عضوی از طبقه متوسط، در چنین فضایی زندگی می‌کرد.

او از دل این فضای اجتماعی به تهران آمد و در کنار ابراهیم گلستان و در معرض دوستی با فروغ فرخزاد و جلال آل‌احمد و بزرگانی از این دست قرار گرفت و آن جنم و استعداد ذاتی‌اش پرورش پیدا کرد، بدون اینکه کلاس برود و آموزش ببیند. تقوایی از خود سینما و از خود ادبیات یاد گرفت که چه کار باید بکند. او یکی از بهترین عکاس‌های دوران خودش بود. همچنین یکی از بهترین مستندسازان سینمای ایران بود.

تقوایی چندین مستند برای تلویزیون، به عنوان گزارش‌های اجتماعی، ساخت که ممکن است واجد ارزش‌های هنری و خلاقانه نباشند ولی بسیاری از آن‌ها سندهای جذابی از آن روزگار هستند؛ از جمله مستند «نان‌خورهای بی‌سوادی» که راجع به عریضه‌نویس‌های دم دادگستری بوده. یا «آرایشگاه آفتاب» که درباره سلمانی‌های کنار خیابان بوده. و یا مستند «تاکسی‌متر» و غیره.

مستندهای «اربعین» و «باد جن»

اما تقوایی دو تا مستند درخشان دارد که فراتر از همه مستندهای سینمای ایران تا آن زمان قرار می‌گیرند. یکی «اربعین» است که راجع به مراسم عزاداری اربعین در مسجد یا حسینیه‌ یا تکیه‌ای در بوشهر است و یکی از زیباترین و تاثیرگذارترین مستندهایی است که درباره یک آیین عاشورایی ساخته شده است. فیلم بسیار جریان‌سازی که خیلی از مستندسازان سعی کردند از فرم آن در کارهایشان استفاده کنند.

مستند «باد جن» هم درباره مراسم «زار» در جنوب ایران است؛ موضوعی توامان خرافی و علمی. در جنوب، بیماری بادِ زار یا بادِ سرخ را به شیوه‌های سنتی و عملی از تن بیمار خارج می‌کردند. این فیلم تقوایی هنوز هم بسیار جذاب و تاثیرگذار است. از این فیلم دو نسخه هست که یکی نریشن دارد و دیگری نه. نسخه‌ای که نریشن دارد، با صدای احمد شاملو شاعر بزرگ ایران گفته شده است.

فیلم کوتاه «رهایی» هم یکی از شاهکارهای فیلم کوتاه در ایران است که در زمان خودش در خارج کشور بسیار مورد توجه واقع شد و جوایز بین‌المللی متعددی گرفت.

تقوایی با فیلم «آرامش در حضور دیگران» از طریق ادبیات وارد سینما می‌شود. او یکی از داستان‌های کتاب «واهمه‌های بی نام و نشان» دکتر غلامحسین ساعدی را انتخاب می‌کند و بر مبنای آن فیلم‌نامه‌ای می‌نویسد و سپس فیلم‌نامه تبدیل می‌شود به فیلم، ولی با مشقت بسیار؛ برای اینکه تهیه‌کننده بخش خصوصی سراغ چنین فیلمی نمی‌رفت.

سینمای ایران آن موقع در غرقاب سینمای عامه‌پسند بود و هیچ گونه تحول و دگردیسی را برنمی‌تابید. ولی تقوایی با امکاناتی که به صورت وام از تلویزیون گرفت و دوستانش هم مبلغی را گذاشتند و سرمایه‌ای در حدود ۱۲۰ تومان جور کردند و این فیلم ساخته شد.

موج نوی سینمای ایران

«آرامش در حضور دیگران» به عنوان نخستین فیلم سینمایی تقوایی، ممکن است خام‌دستی‌هایی داشته باشد ولی فیلم بسیار ارزشمند و جریان‌سازی بوده است. سه فیلم سینمای ایران را متحول کردند. گاو اثر داریوش مهرجویی، قیصر اثر مسعود کیمیایی و آرامش در حضور دیگران. ما از این سه فیلم به عنوان موج نوی سینمای ایران یاد می‌کنیم. گرچه الان یک موج نوی دیجیتال در سینمای ایران برخاسته که تفاوت‌های آشکاری با موج نوی سابق دارد.

اسم موج نو برای آن سه فیلم تقوایی و مهرجویی و کیمیایی و فیلم‌های متاثر از آن‌ها، نه انتخاب سازندگان این فیلم‌ها بلکه ساخته تحلیلگران و منتقدان بود. دلیل این نام‌گذاری هم نوعی همسان‌سازی با جریان موج نو در سینمای فرانسه بود که در اواخر دهۀ ۱۹۵۰ شکل گرفت و - به قول خودشان - سینمای پدربزرگ‌ها را تبدیل کرد به سینمایی که بازتاب‌دهنده روحیات نسل جوان فرانسه در آن دوران.

فیلم قیصر در زمان خودش امکان نمایش پیدا کرد و از نظر اقتصادی بسیار موفق بود. فیلم گاو توقیف شد تا اینکه به خارج رفت و در چند جشنواره جوایزی گرفت و مقامات فرهنگی حکومت مجبور شدند با گذاشتن یک کپشن در اول فیلم، مجوز اکران محدود آن را صادر کنند. فیلم آرامش در حضور دیگران هم تقریبا به سرنوشت «گاو» دچار شد. و برایش تعبیرتراشی کردند.

خود تقوایی در همان کتاب «به روایت تقوایی» می‌گوید یکی از کسانی که روی فیلم انگ گذاشت، فریدون هویدا برادر عباس هویدا نخست‌وزیر آن دوران بود. به هر حال فیلم در محاق می‌افتد اما به مرور به فیلم اجازه نمایش می‌دهند، ولی در محافل سینمایی. یعنی تقریبا اکران عمومی نداشت.

سریال «دایی جان ناپلئون»

تقوایی یک شاهکار هم در کارنامه‌اش دارد: سریال دایی‌جان ناپلئون. تقریبا چند نسل با این سریال زندگی کرده‌اند. چه در دوران خودش، یعنی اواسط دهۀ ۱۳۵۰، چه بعدها. «دایی‌جان ناپلئون» دو بار از تلویزیون پخش شد. این سریال خاطره‌ساز شد و دیالوگ‌ها و تکیه‌کلام‌های شخصیت‌هایش ورد زبان‌ها شد و مردم عادی هم به اندازۀ نخبگان شیفتۀ این سریال شدند. بسیار فضاساز بود. من یادم است که خیلی از اصطلاحات این سریال شده بود تکیه‌کلام مردم در آن دوران.

بعد از انقلاب، پخش این سریال در فضای رسمی ممنوع شد ولی از وقتی که شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان آغاز به کار کردند، تقریبا هر سال بخصوص در ایام عید نوروز نمایش داده می‌شود و همچنان محبوب مردم است. من خودم فکر می‌کنم تا حالا بیش از سی بار این سریال را دیده‌ام و جالب اینکه، هنوز هم هر وقت که می‌بینمش، احساس می‌کنم اولین بار است که این سریال را می‌بینم. این جزو ویژگی‌های سینمای تقوایی است.

تقوای در مصاحبه‌ای که با او دربارۀ فیلم کاغذ بی‌خط کردم، می‌گوید فیلم‌های من را حداقل باید دو بار دید. من ابتدا فکر کردم این حرف ممکن است نوعی تبلیغات باشد ولی بعد دیدم واقعا همین طور است. یعنی بار دوم که فیلمش را می‌بینی، خیلی از مفاهیم پیدانشده در اولین تماشا را این بار پیدا می‌کنی و یک جور مکاشفه صورت می‌گیرد.

کارنامۀ سینمایی تقوایی با فیلم کاغذ بی‌خط بسته شد. دو فیلم‌نامۀ درجه‌یک نوشته، «رومی و زنگی» و «چای تلخ»، که چای تلخ منتشر شده ولی رومی و زنگی تا الان منتشر نشده. هر دوی این فیلم‌نامه‌ها قرار بود فیلم شوند و از هر کدام ده بیست دقیقه‌اش ساخته شد ولی بعضی از تهیه‌کنندگان سینمای ایران و مدیران و مسئولان زیاد موافق نبودند که تقوایی این دو فیلم را به سرانجام برساند.

چقدر باعث حسرت ما است که می‌دانیم تقوایی چند تا فیلم‌نامه و طرح داشت برای کار کردن، ولی هیچ کدام به عرصۀ عمل نرسیدند. دلیلش هم این بود که سرمایه‌گذاری پیدا نمی‌شد تا بتواند خواست‌ها و منویات آقای تقوایی را، که بسیار نخبه‌گرا بود، برآورده کند. بنابراین، تقوایی به ناچار در بیست سال اخیر زندگی‌اش مدتی در کارگاه‌های آموزشی کار کرد ولی بعدا خانه‌نشین شد و این خانه‌نشینی باعث انواع و اقسام بیماری‌ها و سرانجام مرگ دردناک او شد.»

رفتن به میانبرهای دسترسی
هم‌رسانی این مطلب نظرها

مطالب مرتبط

ناصر تقوایی، نویسنده و فیلم‌ساز اثرگذار در تاریخ سینمای ایران درگذشت

تقدیر از بهرام بیضایی در جشنواره ونیز؛ «باشو، غریبه کوچک» در چهل‌سالگی برنده شد

نمایش فیلم «صادق کُرده» تقوایی بعد از چهل سال در ایران