در این گزارش ویدئویی، مجموعهای از مهمترین مطالب منتشرشده در رسانهها و اندیشکدههای بینالمللی طی ۲۴ ساعت منتهی به نیمروز سهشنبه ۸ اکتبر ۲۰۲۵ (۱۶ مهر ۱۴۰۴) گردآوری شده است. نسخه کاملتر این مرور را میتوانید در متن تفصیلی زیر دنبال کنید.
اسپشالاوراسیا: ظهور «جبهه مقاومت اسلامی در سوریه» و پیامدهای آن برای راهبرد ایران در سوریه
رسانه ایتالیایی اسپشلاوراسیا تحلیلی به قلم سیلویا بولتوک، کارشناس ارشد روابط بینالملل منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید: «تشکیل "جبهه مقاومت اسلامی در سوریه" (اولیالبأس) در آغاز سال ۲۰۲۵، نشانگر ظهور یک بازیگر جدید همسو با محور مقاومت است که با هدف یکپارچهسازی جناحها و گروههای پراکنده، در قالب گفتمانی ملیگرایانه و مذهبی، با حضور اسرائیل، ترکیه و غرب در سوریه مخالفت میکند.
بیانیه رسمی این گروه که در سالروز درگذشت سید حسن نصرالله صادر شد، بر تداوم ایدئولوژیک آن با محور مقاومت تأکید کرد و "شهادت نصرالله" را نه شکست بلکه "انگیزهای برای بسیج دوباره" توصیف کرد.
از زمان اعلام موجودیت این جبهه، نگاهها متوجه ایران شده است. علی خامنهای پیشتر وعده داده بود که "گروهی مومن و نیرومند در سوریه احیا خواهد شد."
با وجود انکار وابستگی رسمی به دولتهای خارجی، نشانههایی از استفاده از نمادهای سپاه پاسداران و حزبالله در تبلیغات این گروه دیده میشود.
"اولیالبأس" برای ایران ابزاری کمهزینه جهت حفظ فشار بر اسرائیل و استمرار حضور ایدئولوژیک در سوریه محسوب میشود. در حال حاضر، حمایت تهران از این گروه بیشتر در سطح سیاسی و معنوی است تا فرماندهی مستقیم.
با توجه به ضعف حزبالله و تحریمهای مستمر، احتمال دارد تهران در آینده وابستگی بیشتری به این گروه به عنوان بازوی سوری محور مقاومت پیدا کند.»
کانترپانچ: غزه و دومینوی ایرانی
رسانه آمریکایی کانترپانچ، تحلیلی به قلم میرعلیخان درباره تشدید درگیریهای خاورمیانه، نقش ایران، و پیوند آن با سیاستهای آمریکا و اسرائیل منتشر کرد که چکیده آن بدین شرح است: «با بمباران تاسیسات هستهای ایران در نطنز، اصفهان و فردو، ایالات متحده خود را وارد یکی از شدیدترین مناقشات جهانی کرد. از نگاه اسرائیل و آمریکا، ایران محور تهدیدات منطقهای است و اقداماتش علیه نیروهای آمریکایی یا متحدانش به منزله حملهای "غیرمجاز" تلقی میشود. این رویکرد، با هدف مهار ایران، در عمل موجب تشدید تنشها و تحریک احتمالی جمهوری اسلامی برای پیشبرد برنامه هستهای خود شده است.
استراتژی اسرائیل در غزه و منطقه شامل "کنترل نظامی کامل" و اعمال فشار بر حماس و سایر گروههای مقاومت است، که با حمایت ضمنی و مستقیم آمریکا انجام میشود. اقدامات اسرائیل از محاصره غزه تا حملات مستقیم به زیرساختها و جمعیت غیرنظامی، و نیز برنامههای توسعهطلبانه برای الحاق بخشهای بیشتری از کرانه باختری، نشاندهنده تداوم سیاستهای اشغال و تسلط است، نه صرفا اقدامات دفاعی یا انسانی.
ایران در این معادله نقش "دومینوی منطقهای" را ایفا میکند؛ با وجود فشارهای بینالمللی و محدودیتهای اقتصادی، تهران همچنان محور حمایت از گروههای مقاومت، از جمله حماس، حزبالله و شبهنظامیان شیعه در عراق است. این شبکه مقاومت، هرچند محدود و تحت فشار است، اما نشاندهنده استمرار نفوذ و استراتژی بازدارندگی ایران در منطقه است و هرگونه درگیری تازه میتواند باعث بازگشت این دومینوی حساس شود.
افکار عمومی جهانی و نظرسنجیها نشان میدهد که حمایت از اقدامات نظامی اسرائیل و حملات آمریکا علیه ایران کاهش یافته و بحران انسانی غزه توجه افکار عمومی را به خود جلب کرده است. با این حال، فشارهای سیاسی و اقتصادی آمریکا و اسرائیل همچنان ادامه دارد و امکان بازنگری در سیاستهای منطقهای تنها در صورت تغییر اساسی در محاسبات قدرت و راهبردهای طرفین میتواند محقق شود.»
دکان هرالد: آخرالزمان در خلیج فارس: اکنون یا هیچوقت
بهادرا کومار، دیپلمات سابق هندی در روزنامه هندی «دِکان هرالد» تحلیلی منتشر کرد که میخوانید: «آرامش شکنندهای از زمان آتشبس فوری که جنگ ۱۲ روزه بین اسرائیل و ایران را در ژوئن پایان داد، بر منطقه خلیج فارس حاکم شده است. اما بازیگران اصلی بیدرنگ برای دور دومی آماده میشوند که هر دوطرف را آخرالزمانی میدانند. برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، این آخرین فرصت برای تحقق رویای ۲۵ سالهاش برای تغییر رژیم در ایران است، حتی در حالی که انزوای بینالمللی اسرائیل عمیقتر میشود، سایه تشکیل دولت فلسطین در افق دیده میشود و ایران به طور پیوسته توان بازدارندگی خود را افزایش میدهد.
عضویت ایران در گروه بریکس به این کشور دسترسی دیپلماتیک بیسابقهای داده است و روابط آن با روسیه و چین به نوعی "دوستی صمیمانه" تبدیل شده است. پیمان همکاری جامع راهبردی روسیه و ایران در ۲ اکتبر به اجرا درآمد؛ تنها یک هفته پس از آنکه اعضای اروپایی برجام، با هدایت آمریکا، تحریمهای جدیدی علیه ایران اعمال کردند. این توافق امنیتی، با تاکید بر همکاری نزدیک در عرصههای چندجانبه و تقویت ثبات و امنیت منطقهای، نشان میدهد که مسکو ناظر بیطرفی در حمله احتمالی اسرائیل به ایران نخواهد بود. روابط روسیه و اسرائیل اخیرا به دلیل شواهدی از همکاری موساد با امآی۶ بریتانیا در حملات تروریستی اوکراین به خاک روسیه به شدت تیره شده است.
ایران نیز سیاست دیرینه خود را در عدم پذیرش کمک خارجی برای دفاع ملی بازنگری کرده است. اکنون توازن نظامی در غرب آسیا در حال تغییر است. روسیه و چین مشروعیت بازاعمال تحریمهای برجام توسط غرب را زیر سوال بردهاند، به ویژه همزمان با ریاست روسیه بر شورای امنیت سازمان ملل از ۱ اکتبر. ایران و روسیه در اقدامی جسورانه، هفته گذشته قراردادی ۲۵ میلیارد دلاری برای ساخت چهار نیروگاه هستهای در سیریک امضا کردند، که گسترش همکاریهای دوجانبه در انتقال فناوری هستهای را نشان میدهد. این اقدام بهویژه در شرایطی انجام میشود که مذاکرات هستهای متوقف شده و موجودی اورانیوم غنیشده نامعلوم است و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی دسترسی ندارند.
در این شرایط تغییر یافته، اوضاع پیرامون ایران میتواند آمریکا و روسیه را به یک تقابل نظامی بکشد، تقابلی که هیچیک از ابرقدرتها تمایل به آن ندارند. به صورت اصولی، این تضاد باید ترامپ را از پیوستن به هر حمله اسرائیل باز دارد، اما در واقعیت، با پروندههای اپستین که همچون شمشیر داموکلس بر آینده سیاسی او آویزان است و نفوذ قوی لابی یهودیان در کنگره و واشنگتن، نتانیاهو است که فرمان را در دست دارد. از منظر راهبرد جهانی، روسیه با تقویت روابط نظامی با ایران، به آزمایش سیستم مبتنی بر قواعد تحمیلشده توسط آمریکا در غرب آسیا میپردازد و نشان میدهد که نظم بینالمللی پس از جنگ جهانی دوم، تنها با قدرت آمریکا حفظ میشود و شکننده و مصنوعی است. خبرگزاری نورنیوز ایران این پیمان را بخشی از معماری نوین روابط بینالملل و نمادی از تحولات ساختاری نظم جهانی دانسته است، که در آن استقلال سیاسی و اقتصادی جایگزین سلطهپذیری خواهد شد.
شکی نیست که حفظ "نظام مبتنی بر قواعد" به منظور تضمین امنیت اسرائیل در آینده به کاری پرچالش تبدیل شده است. اکوسیستم منطقه دیگر برای اسرائیل مساعد نیست و واشنگتن نیز توان بازگرداندن وضعیت پیشین را ندارد. اسرائیل ممکن است بار دیگر حملهای غافلگیرانه انجام دهد، اما ایران برای جنگ آماده است. این بار استراتژی "قطع سرِ مار" کارساز نخواهد بود؛ سامانههای حیاتی سلاح در سراسر کشور پراکنده شدهاند و توان پدافند هوایی نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است. ایران لزوما این بار از خود محدودیت نشان نخواهد داد و از همه ابزارهای موجود برای دفاع استفاده خواهد کرد، زیرا این نبرد، نبردی تا سر حد پایان است و شامل مسدود کردن تنگه هرمز و حمله به پایگاههای آمریکا نیز خواهد بود.
در این شرایط، ترامپ در ۲۹ سپتامبر یک پیمان امنیتی استثنایی بین آمریکا و قطر اعلام کرد، کشوری که مقر فرماندهی مرکزی آمریکا در آن قرار دارد، که شباهتهایی به اتحاد ناتو دارد. در نگاه نخست، این اقدام ترامپ ممکن است به عنوان علامتی برای تغییر دینامیک شکننده و آتشگیر منطقه تلقی شود.
با این حال، به گفته دن شاپیرو، سفیر پیشین آمریکا در اسرائیل، توضیح سادهتر این است که این فرمان اجرایی بیشتر به منزله "جایزهای ویژه" برای خاندان حاکم آل ثانی است، در حالی که واشنگتن تلاش میکند با دریافت یک "مبادله متقابل" از امیر، رهبری حماس در دوحه را به حمایت از طرح غزه ترغیب کند. تصادفی یا نه، حماس و اسرائیل از روز دوشنبه مذاکرات غیرمستقیم خود را در شرمالشیخ، مصر، آغاز کردهاند.
همزمان، تقویت گسترده نظامی آمریکا در خلیج فارس، شامل استقرار هواپیما، مهمات، موشک، قابلیت سوخترسانی و بازتخصیص کشتیها، هشداردهنده است. نگه داشتن نیروهای مسلح در حالت آمادهباش طولانی مدت عملی نیست؛ پنتاگون باید زودتر تصمیم بگیرد، وگرنه مجبور خواهد شد که عقبنشینی کند. اما اگر دست نگه دارند، لحظه سرنوشتساز وفرصت تغییر بنیادین در ژئوپلیتیک ایران برای آمریکا و اسرائیل از دست میرود.»
اسپکتِیتر: اسرائیل و ایران بار دیگر در مسیر جنگ قرار دارند
چارلی گامل، دیپلمات سابق بریتانیایی هم تحلیلی در هفتهنامه بریتانیاییِ اسپکتِیتِر منتشر کرد که خلاصه آن را میخوانید: «در ۲۸ سپتامبر، سازمان ملل بار دیگر تحریمهای اقتصادی گستردهای علیه ایران وضع کرد. پیش از آن، قدرتهای اروپایی به شورای امنیت اطلاع داده بودند که قصد دارند مکانیزم بازگشت سریع تحریمها در چارچوب توافق هستهای اولیه (برجام) را فعال کنند، به دلیل عدم پایبندی ایران به تعهدات، به ویژه درصدهای بالای غنیسازی اورانیوم. این تحریمها، بدون تصویب قطعنامه جدید، تاثیری ویرانگر بر زندگی روزمره ایرانیان خواهد داشت و ارزش پول ملی را کاهش و قیمت کالاهای اساسی را سرسامآور افزایش میدهد. وزارت دارایی ایران به فکر بازگرداندن کارتهای سهمیهبندی، البته روی گوشیهای هوشمند، است، اما گروههایی که از اقتصاد سیاه بهرهمند شدهاند، احتمالا به همان روند سابق ادامه خواهند داد. چین نیز همچنان از انرژی ارزان ایران بهره خواهد برد.
ایران امروز موجودیتی کاملا متفاوت از ده سال گذشته دارد. اقدامات تیم ترامپ، مانند حمله به تاسیسات هستهای فردو، صرفا نمایشی بود و بهطور بنیادین معادلات منطقه را تغییر نداده است. با این حال، ایران هنوز قدرت قابل توجهی است و پتانسیل ثروت عظیمی دارد، اما در دهه گذشته با اعتراضات، جنگ و فروپاشی اقتصادی ضعیفتر شده است. ایده قدیمی اینکه ایران با عوامل نیابتی خود هراس و نفوذ ایجاد میکند، با شکستهای مکرر در میدان نبرد و ضعف سازمانهای اطلاعاتی بیاثر شده است.
در داخل ایران، دو دیدگاه اصلی در خصوص مواجهه با غرب و برجام شکل گرفته است: گروهی خواستار مصالحه و بازگشت به اقتصاد جهانیاند و از بروز انقلاب میترسند؛ گروه دیگر، به رهبری علی خامنهای، مسیر مقاومت را انتخاب کرده و حاضر به پذیرش تحریمها و خطر جنگ با اسرائیل است. از نظر خامنهای، هرگونه مصالحه با غرب نشانه ضعف و تهدیدی جدی برای ثبات رژیم خواهد بود. ایران، بر پایه ایدئولوژی مقاومت و ترس از سلطه خارجی بنا شده و از دشمنان داخلی و خارجی، واقعی یا خیالی، بیمناک است.
با ادامه این مسیر، گفتوگو و کاهش تنش تقریبا غیرممکن شده است. تصمیم ایران برای غنیسازی اورانیوم با درصد بالا و توسعه برنامه موشکهای بالستیک، مسیر رویارویی با اسرائیل را عملا قطعی کرده است. اقدامات نمایشی پارلمان از جمله تهدید به خروج از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای و بستن تنگه هرمز، هرچند تصویب نشده، نشان میدهد که تهران بهطور عمده به تهدیدات کلی و ایدئولوژی مقاومت متوسل میشود.
به طور خلاصه، ایران امروز کشوری متفاوت است، اما مسیر اتخاذ شده از سوی رهبر ایران، تنش با اسرائیل و غرب را تشدید کرده و چشمانداز روشنی برای کاهش خطر جنگ ارائه نمیدهد. خطوط ارتباطی بسته شده و انتخابهای تهران، بین "بد" و "کمی بدتر" محدود شده است.»