ریحانه یک روز پس از آنکه برای اولین بار مانتو و مقنعه به سبک ایرانی پوشید، بسیاری از زنان منطقه شان او را سرزنش کردند که لباس پسندیده ای نپوشیده است اما پوشیدن لباس های ترکی را هم مناسب نمی دانست.
در یک و نیم دهه اخیر، پوشش زنان در افغانستان دستخوش تغییرات فرهنگی مختلفی شد، بسیاری از پوششهایی که ناپسند و خلاف سنتهای مذهبی و فرهنگی پنداشته میشد، کم کم به لباس های مورد پسند و رایج روز تبدیل شدند.
چادرهای نفس گیر و تناقضات پوششی
زهرا یگانه دوازده سال پیش را بهخاطر میآورد. وقتی که از ایران به افغانستان بازگشت، تصمیم گرفت که در کنار خانواده پدریش در شهر هرات زندگی کند اما پوشش زنان هراتی در مرحله اول برای او یک چالش محسوب میشد؛ چون زنان هراتی کمتر در خیابانها آمد و شد میکردند و اگر هم به خیابان میآمدند، باید چادر برقع می پوشیدند و نباید صورتهایشان در انظار عمومی دیده میشد. مادربزرگ زهرا به دلیل کهولت سن، چادر سیاه ایرانی میپوشید، اما خواهرهای زهرا که جوان محسوب میشدند، باید چادر برقع می پوشیدند.
زهرا هم پس از یک دوره پوشیدن حجابهای ایرانی در ایران، باید چادر برقع در هرات میپوشید، چادری که در افغانستان یک حجاب قابل پذیرش اجتماعی بود. او یکسال در این شهر با چادر برقع زندگی کرد. پوششی که به گفته خودش، از آن خاطرههای بدی دارد، چند بار در خیابان زمین خورده بود و در زیر آن چادر نمیتوانست به راحتی نفس بکشد.
زهرا یگانه در گفتوگو با یورونیوز این خاطرات را یادآوری می کند و می گوید: «در جامعه آن روز افغانستان با یک تناقض پوشش در زنان مواجه شدم، تناقضی که برایم بسیار جالب بود. بسیاری از زنان جوان در زیر برقعهایشان، پتلون کاوبای/ شلوار جین به همراه لباسهای مد روز را میپوشیدند، در حالیکه همان وقت هم پوشیدن پتلون یک لباس کافری و خلاف سنت های مذهبی بود.»
مانتو ناپسند، پنجابی مقبول
شواهد نشان می دهد که با پایان حکومت طالبان، در یک و نیم دهه اخیر و بازگشت صدها هزار مهاجر از کشورهای همسایه به افغانستان، شرایط فرهنگی خاصی بر این کشور حاکم شد.
سالهاست که زهرا به کابل آمده است تا بتواند به عنوان یک زن تنها که تجربه طلاق را پشت سر گذاشته است، در کنار دو فرزندش زندگی کند و به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بپردازد. در اولین سالهای حضور وی در شهر کابل یعنی ۱۰ سال پیش، زنانی را میدید که از کشورهای همسایه، ایران، پاکستان بازگشته بودند و زنان در ادارات دولتی از رتبههای میانی تا بلند پایه لباسهای پنجابی میپوشیدند، لباسی که مختص کشورهای پاکستان و هند بود و توسط مهاجران بازگشته از این کشورها و فیلمهای هندی در افغانستان رواج یافته بود. لباسهای ویژه زنان ایرانی در افغانستان مورد پذیرش نبود، اما به مرور زمان، زنان شهری لباس های پنجابی را کنار گذاشتند و به پوشیدن سرپتلونی/ مانتو روی آوردند، به این ترتیب پوشیدن لباس ایرانی در اجتماع افغانستان یک عیب نبود. زهرا می گوید: «تجربه ام نشان میدهد که پوشش زنان در افغانستان وابسته به شرایط شغلی، فرهنگی و اجتماعی آنهاست. من برای مدتی در شهر کابل بهخاطر توصیه دکتر لباسهای شاد میپوشیدم و همکاران زن از من انتقاد میکردند که چون یک زن مطلقه هستم، نباید لباسهای رنگ روشن بپوشم و باید لباسهای بلند و تیره بپوشم.»
به تدریج فیلمهای کشورهای همسایه بهخصوص ترکیه و هند هم مخاطبان قابل توجهی را به خود جذب کرد و این فیلمها نیز شیوههای پوششی خاصی را به مخاطب نشان می داد.
زهرا در مدت حضورش در کابل، سرگذشتش را به صورت یک کتاب نوشته و به برخی تابوهای اجتماعی علیه زنان اعتراض کرده است. او می گوید: « امروز در شکل پوشش زنان در هرات و کابل تفاوتهای چشمگیری ایجاد شده است. امروز در خیابانهای شهر هرات کمتر زنی را میتوان یافت که چادربرقع بپوشد و زنان با صورتهای باز و مانتو در شهر گشت و گذار میکنند. در کابل نیز با وجود فقر اقتصادی، بسیاری از زنان جوان بهدنبال لباسهای برند روز جهان هستند و بارها شاهد بودهام دخترانی را که با دیدن سریالهای ترکی که در افغانستان مخاطبان زیادی دارد، تلاش کردهاند که لباسهایی مشابه در این فیلمها را بپوشند.»
بیشتر بخوانید:
ترس از مزاحمت های خیابانی
ریحانه رها، دخترجوانی است که از چهار سال پیش از شهر خودش دایکندی به کابل آمده تا تحصیلات عالی را در این شهر ادامه دهد. وی در دایکندی لباس سنتی دختران منطقهاش را میپوشید. لباسی که هیچ گاه دوستش نداشت و حتی نمی توانست تصور کند که همچون زنان منطقهاش لباس بپوشد و روزی همچون آنها زندگی کند.
یک روز پس از آنکه برای اولین بار مانتو و مقنعه به سبک ایرانی پوشید، بسیاری از زنان منطقهشان او را سرزنش کردند که لباس پسندیدهای نپوشیده است اما پوشیدن لباسهای ترکی را هم مناسب نمی دانست بهخاطر اینکه احساس میکرد در چنین لباسی امنیت نخواهد داشت و مورد آزار و اذیت مردان کوچه و بازار قرار خواهد گرفت.
ریحانه پس از اینکه به کابل آمد، دیگر لباس بلند نپوشید و ترسی از پوشیدن لباس کوتاه هم نداشت. او امروز به کارهای فرهنگی از جمله سردبیری یک نشریه می پردازد و به این نتیجه رسیده است که برای پوشش خود، الگوی مشخصی از مد روز یا لباسهای خاص ترکی نداشته باشد، او به دنبال لباسهایی است که در آن احساس راحتی کند.
فاطمه روشنیان اما از پوشیدن چادر سیاه ایرانی در هرات بهعنوان یک پوشش معمول در بین زنان یاد میکند، پوششی که او هم در مدت زندگی در هرات باید با آن در شهر گشت و گذار میکرد و پس از آمدن به کابل، چادر سیاه را برای همیشه کنار گذاشت. او که اکنون مدیرمسئول و صاحب امتیاز یک هفته نامه در حوزه زنان است، پوشش روز زنان کابل، کت و دامن و مانتو را انتخاب کرد، هر چند این پوشش همچنان مورد علاقهاش نیست اما برای حفاظت از خودش، به پوشیدن لباس های بلند روی آورده است.
لیلامی های عرضه کننده مد
در این میانه، لیلام/ حراجی های شهر کابل یا به عبارتی کهنه فروشیها، یکی از پر رونقترین بازارهای عرضه کننده مد و لباس در این شهر است، جایی که به گفته فروشندگان و خریداران، زنان از طبقه فقیر گرفته تا مرفه، خریداران اصلی محصولات این بازار هستند.
یک فروشنده لباسهای لیلامی به یورونیوز می گوید که این کالاها از ترکیه، چین و کره جنوبی/ کوریا با طراحی اروپایی به دوبی و سپس به کراچی پاکستان میرسد و از آنجا به افغانستان منتقل میشود.
سعیده صادقی یکسال پیش در ایران ازدواج کرد و با همسرش به کابل آمد. او پس از یک سال زندگی در کابل متوجه تغییراتی در عقایدش شد. دیگر مثل سالهایی که در ایران نسبت به حجاب اسلامی رایج عقیده مذهبی داشت، آن عقاید کمرنگ شده بود و چنین تغییری در پوشش او نیز تاثیر داشت. سعیده در این باره به یورونیوز میگوید: «من به لباس های لیلامی گرایش زیادی دارم، چون در این جامعه تازه وارد هستم و کمی محافظه کار رفتار میکنم، از لیلامی لباس میخرم؛ چون خیلی خوب طراحی شده و با معیارهای روز دنیا نزدیک است و این لباسها را به لباسهای خیلی شیک در شهر کابل ترجیح میدهم؛ چون نگران آزارهای خیابانی هستم.»
زهرا یگانه که خود از مشتریان این بازار است و گاهی در این بازار با زنان سیاستمداری مواجه شده که برای خودشان چند دست لباس به طور انبوه خریداری کرده اند، می گوید که بسیاری از مدلهای لباسی که در لیلامیها دیده ام، در لوکسترین فروشگاه های کابل پیدا نمیشود.
بهگفته وی، زنان جوان امروزی در انتخاب پوشش بیش از اینکه بهدنبال خواست اجتماعی از لباسشان باشند، بهدنبال خواست و علاقه خودشان از لباس هستند و من هم در انتخاب پوششم بدنبال راحتی و رضایتم از لباسم هستند و فکر می کنم که می توانم از خودم محافظت کنم و نوع لباسم باعث به خطر افتادن امنیتم نخواهد شد.