انتخابات ۱۴۰۳ در گفتوگو با عباس عبدی و محمد مهاجری؛ چه کسی جانشین رئیسی میشود؟ در این باره با عباس عبدی و محمد مهاجری دو فعال رسانهای ساکن ایران گفتگو کرده ایم
مرگ غیرمنتظرۀ ابراهیم رئیسی، ایران را در آستانۀ برگزاری انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری قرار داده است. رئیسی در روز سیام اردیبهشت ماه در واقعۀ سقوط بالگرد کشته شد و انتخابات ریاست جمهوری روز هشتم تیر ماه برگزار میشود.
در این فاصلۀ کوتاه تا برگزاری انتخابات، پارهای از سوالات مهم در فضای سیاسی ایران این است که آیا اکثریت مردم در انتخابات آتی شرکت میکنند و یا آیا هستۀ مرکزی قدرت در نظام سیاسی ایران به اصلاحطلبان اجازه میدهد با چهره یا چهرههای اصلیشان در انتخابات شرکت کنند یا نه؟
ولی ابهامات مربوط به مرگ ابراهیم رئیسی، این تردید را هم در افکار عمومی ایجاد کرده است که شاید اساسا او حذف شده است تا انتخاباتی زودهنگام برگزار شود و دولتی قویتر و کارآمدتر از دولت او عهدهدار ادارۀ کشور شود. بویژه اینکه اگر رئیسی زنده میماند، دولتش دست کم تا مرداد ۱۴۰۴ و شاید هم تا سال ۱۴۰۸ بر مسند قدرت باقی میماند.
«فکر نمیکنم رئیسی را برای برگزاری انتخابات زودهنگام حذف کرده باشند»
عباس عبدی، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران، دربارۀ شائبۀ حذف عامدانۀ ابراهیم رئیسی با هدف برگزاری انتخابات زودهنگام به یورونیوز میگوید:
«این گمانهزنیها بیشتر بر اساس تحلیل است تا شواهد. تحلیل مخالف این تحلیلها را هم کاملا میتوان مطرح کرد. من در این ماجرای سقوط هواپیما، حداقل تا الان قرائنی که موید تحلیل مطرح در سوال شما ندیدهام. چیزی که در درجۀ اول بیشتر مطرح است، این سقوط ناشی از یک ناکارآمدی مدیریتی بوده است.»
این تحلیلگر مسائل ایران اضافه کرد: «اگر تناقضات و گزارههای عجیب هم در سخنان رئیس دفتر رئیسجمهور یا معاون اجراییاش یا سایر مقامات وجود داشته، بیشتر برای ندیده شدن ناکارآمدی است؛ چون مسلم است که نیازی به استفاده از هلیکوپتر نبوده؛ هوا خوب نبوده؛ به طور قطع و یقین وضعیت آنجا نارنجی بوده و مسئول هواشناسی کشور هم این نکته را صریحا گفته. شاید همراهان رئیسجمهور اصرار کردهاند که نارنجی بودن هوا چیز مهمی نیست و به آنجا رفتهاند. در بازگشت هم به جای اینکه در فرصت مناسب محل را بسوی تبریز را ترک کنند، باز احتیاط نکردهاند و این اتفاق رخ داده. البته مشکلاتی نظیر تحریم هم در این واقعه دخیل است که آن را باید سر جای خودش بررسی کرد.»
آقای عبدی اضافه میکند: «بنابراین با دادههای موجود این واقعه یک رویداد کاملا داخلی است. بیکفایتی در پیدا کردن لاشۀ هلیکوپتر هم در جای خودش اهمیت دارد. در نتیجه من تا حالا شواهدی دال بر حذف آقای رئیسی ندیدهام و فکر هم نمیکنم که ساختار ایران با نیروهای خودش به این شکل رفتار کند. این دو احتمال مطرح در سوال هم ممکن است با هدف پوشاندن خطاهای مدیریتی مذکور باشد.
«افزایش مشارکت ریسک بالایی برای نظام دارد»
آقای عبدی در پاسخ به این سوال که نظام جمهوری اسلامی در انتخابات آتی در پی افزایش مشارکت مردم در انتخابات خواهد بود یا اینکه مثل سال ۱۴۰۰ روی کار آمدن یک «رئیس جمهور مطمئن» را ترجیح میدهد، میگوید:
«بعید میدانم به سمت افزایش مشارکت حرکت کنند. با اینکه تجربۀ سه سال گذشته شکستخورده است، ولی افزایش مشارکت هم ریسک بالایی دارد. با توجه به اخباری که دربارۀ جانشینی رهبری مطرح است، ریسک مشارکت بالا را بپذیرند. اما در عین حال پیشبینی در ایران بسیار کار سختی است و من امیدوارم که افزایش مشارکت سیاسی را از طریق توافق با اصلاحطلبان بپذیرند اما چنین احتمالی را همچنان اندک میدانم. ولی روی کار آوردن یک رئیسجمهمور مطمئن هم به این راحتی میسر نیست؛ چونکه نیروهایی که در جناح اصولگرا هستند، به غیر از آقای مخبر، قابل اطمینان نیستند.»
احمدینژاد چقدر شانس دارد؟
در روزهای اخیر احتمال کاندیداتوری محمود احمدینژاد هم مطرح شده. خود آقای احمدینژاد نیز گفته است که مشغول بررسی این موضوع است. اینکه حضور احمدینژاد در انتخابات آتی، تا چه حد میتواند مشارکت مردم را افزایش دهد، سوالی است که محمد مهاجری، سردبیر خبرآنلاین، در پاسخ به آن میگوید:
« گاهی گفته میشود احمدینژاد در نظرسنجیها موقعیت برتری دارد ما تا به حال نتایج این نظرسنجیها در هیچ انتخاباتی راستیآزمایی نشده. به گمان من طرفداران او دو گروه مشخصاند: گروه اول طبقت فرودست که معلوم نیست از موضع حمایت از نظام به او رای بدهند و دوم بخش نه چندان گسترده از طبقۀ متوسطی که با نظام رابطۀ عاطفی ندارد و بالقوه اپوزیسیون است. این بخش دوم اصلا هدفش از انتخاب احمدینژد انتخاب رئیس جمهور نیست بلکه میخواهد اختلاف را در هستۀ مرکزی قدرت افزایش دهد. این را هم اضافه کنم که هو و جنجال او بیش از ظرفیت واقعیاش است. و نهایتا اینکه، امکان حضور او در رقابت را تقریبا صفر میدانم.»
عباس عبدی هم دربارۀ حضور احمدینژاد در انتخابات چنین نظری دارد:
«افزایش مشارکت مردم در اثر حضور احمدینژاد در انتخابات، مسئلۀ سیستم را حل نمیکند چرا که سیستم، مشارکتی با نتایج تضمین شده میخواهد، نه مشارکتی که موجب ریاست جمهوری فردی مثل احمدینژاد شود. احمدینژاد اگر رئیس جمهور شود، کل سیاست داخلی اینها را به هم میریزد و دچار بحران میکند.»
«قالیباف کارآمد نیست»
برخی از چهرههای سابقا نظامی، که دغدغۀ کارآمدی دولت را دارند، در دو دهۀ گذشته معمولا کاندیدای ریاست جمهوری بودهاند که در بین آنها محمدباقر قالیباف و محسن رضایی، تلاش بیشتری برای نشستن بر مسند ریاست جمهوری به خرج دادهاند.
اینکه ریاست جمهوری افرادی نظیر قالیباف و رضایی و یا سعید محمد، که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ رد صلاحیت شد ولی احتمال حضورش در این انتخابات نیز مطرح است، میتوانند به افزایش کارآمدی دولت در عین ممانعت از بروز اختلافات آشکار بین رئیس جمهور و رهبر ایران منتهی شود، سوالی است که محمد مهاجری در پاسخ به آن میگوید:
«افرادی مثل آقای قالیباف یا محسن رضایی یا سعید محمد را، که مدتهاست از کسوت نظامیگری خارج شدهاند و الان بیشتر به اکت سیاسیشان اشتغال دارند، نمیتوان نظامی دانست. هر چند که رگههایی از روحیۀ نظامیگری در آنها وجود داشته باشد اما جامعه هم دیگر این افراد را به عنوان نظامی تلقی نمیکند. اما از طرف دیگر آقای قالیباف در طول چند سالی که ریاست مجلس را بر عهده دارد و حتی در دورهای که در شهرداری تهران بود، عملکردی داشته که افکار عمومی دیگر این تلقی را نسبت به او ندارند که میتواند دولت کارآمدی تشکیل دهد. کاهش یک میلیونی رای او در انتخابات اخیر مجلس، نشان داد که دیگر مانند گذشته نمیتواند افکار عمومی را به سمت خودش جلب کند. افرادی مثل آقای سعید محمد، که شاید هنوز در صحنۀ اجرایی سیاسی فعالیتی نداشتهاند و در واقع دیکتۀ نوشته شده ندارند، در صورتی که یک پروپاگاندای گستردۀ تبلیغاتی نصیبشان شود، ممکن است اقبالهایی برای کسب رای داشته باشند؛ هر چند که مطمئن نیستم مقدار رأیی که از این طریق کسب میکنند، برای رئیس جمهور شدنشان کافی باشد.»
آقای عبدی هم در پاسخ به سوال فوق میگوید:
«اولا آقای قالیباف لزوما کارآمدی چندانی ندارد. شهرداری با دولت به کلی فرق دارد. دولت فرایند بسیار پیچیدهی دارد و به نظرم قالیباف اساسا در این سطح نیست. با این حال بعید میدانم که قالیباف کاندیدا شود چراکه مشکلاتی که او با آنها دست به گریبان است، موجب افزایش تنشهای داخلی اصولگرایان میشود. من هنوز نمیدانم که آیا سیستم حاضر است که به یک رقابت درونی، حتی میان اصولگرایان، تن دهد؟ در انتخابات سال ۱۴۰۰ هیچ رقابتی وجود نداشت. همۀ کاندیداها نهایتا گفتند به آقای رئیسی رای میدهیم. به نظرم سیستم به رقابت درونیِ اصولگرایان تن نخواهد داد چون عوارض چنین رقابتی برایش بیشتر است. هم چوب را میخورند هم پیاز را.»
«مسئلۀ سعید جلیلی نه دولت، که رهبر آینده است»
در بین اصولگرایان، سعید جلیلی جزو کسانی است که نامزدیاش در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرده است. جلیلی به عنوان چهرۀ شاخص جریان خلوصگرا در جناح اصولگرا، در انتخابات سال ۱۳۹۲ منتقد اصلی سیاست خارجی مد نظر حسن روحانی بود ولی با انتقادات علی اکبر ولایتی، چهرۀ نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی، مواجه شد و نهایتا با کسب ۴ میلیون رای مغلوب روحانی شد. او در سال ۱۴۰۰ نیز کاندیدای ریاست جمهوری شد ولی در نهایت به نفع ابراهیم رئیسی از صحنۀ رقابت کنار رفت.
عباس عبدی دربارۀ شانس جلیلی برای نشستن بر صندلی ریاست جمهوری میگوید:
«پیشبینی دربارۀ آقای جلیلی خیلی سخت است ولی من معتقدم سیستم اجازه نمیدهد جلیلی رئیس جمهور شود. جلیلی به دلیل وابستگیهایی که به یک جناح خاص دارد، تا حدی که در برابر اصلاحطلبان میایستاد، مقبول سیستم بود ولی پذیرش جلیلی بیش از این حد مقرون به صرفه نیست؛ چون هم مشکل خارجی ایجاد میکند، هم کینه و نفرت داخلی را افزایش میدهد، هم اینکه برای خود سیستم هم خطرناک است.»
آقای عبدی با بیان اینکه «نبودن رئیسی الان این حسن را برای سیستم دارد که دولت را از مسئلۀ خبرگان رهبری و جانشینی جدا میکند»، گفت: «بنابراین بعید میدانم با نشاندن جلیلی بر مسند ریاست جمهوری، دوباره شرایطی ایجاد کنند که سایۀ دولت بیفتد روی بحث جانشینیِ رهبری. آقای جلیلی و سایر طرفداران مصباح یزدی، مسئلهشان اصلا دولت نیست. مسئلۀ اینها حکومت است. و این یعنی دغدغۀ اصلیشان تعیین جانشین رهبر است. به همین دلیل سیستم هیچ وقت اجازه نمیدهد که چنین فردی زمامدار دولت شود؛ دولتی که میتواند در بحث تعیین جانشین رهبر، قدرتمند و موثر باشد.»
آقای عبدی میافزاید: «به نظرم بهترین کاری که حکومت میتواند بکند، که تنش چندانی هم ایجاد نشود، توافق روی آقای مخبر است. این یعنی میدان دادن به یک سیستم اداری غیرسیاسی، که کاری به مجلس خبرگان و حتی به مجلس شورای اسلامی ندارد. رهبری هم به شدت از چنین سیستمی حمایت میکند. یعنی یک دولت نسبتا تکنوکراتیک و بیرون کردن بخشی از نیروهای واقعا سطح پایینی که در دولت رئیسی حضور داشتند و آوردن نیروهایی نسبتا کاربلد به جای آنها. این شاید بهترین گزینه باشد و به نظرم اصلاحطلبان هم برای بهبود نسبی وضع مردم با این تحول مخالفتی نمیکنند. یعنی نه تایید میکنند نه مخالفت.»
آقای مهاجری هم دربارۀ احتمال ریاست جمهوری سعید جلیلی چنین نظری دارد:
«برداشت من این است که حتی در جریانات اصولگرا، حتی اصولگرایان تندرو، تاریخ مصرف افرادی مثل آقای سعید جلیلی تمام شده و بیشتر به درد موقعیتهای مرشد و مولا میخورند تا اینکه وارد عرصۀ اجرا بشوند. به نظر من سعید جلیلی هیچ کاریزمایی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری ندارد. بویژه اینکه افراد همفکر او در سنین جوانتری قرار دارند که اگر بخواهند اندیشۀ او را نمایندگی کنند، بهتر میتوانند وارد عرصۀ ریاست جمهوری شوند.»
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
«فقط سونامی میتواند به داد اصلاحطلبان برسد»
اما شاید مهمترین سوال دربارۀ انتخابات پیش رو این باشد که اصلاحطلبان در این انتخابات چه موقعیتی خواهند داشت. اخیرا فایل صوتیای از محمد خاتمی، رهبر جریان اصلاحات، منتشر شد که دربارۀ عدم مشارکتش در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ توضیحاتی میداد و بر این نکته تاکید داشت که دیگر «گدایی» بس است و یکبار هم «در کنار مردم» بایستیم. با این حال اقای خاتمی دربارۀ شرکت اصلاحطلبان در انتخابات گفت: مشخصکردن حداقلهایی میتواند شرکت در انتخابات را موجه کند.
محمد مهاجری دربارۀ وضعیت اصلاحطلبان در این انتخابات میگوید:
«به نظرم این سوال که آیا نامزدهای اصلاحطلبان تایید میشوند یا نه، حرکت از پلۀ دوم نردبان است. حرکت از پلۀ اول پاسخ به این پرسش است که بر فرض آنها کاندیدای تاییدشده هم داشته باشند آیا سرمایۀ اجتماعی قابل اعتنایی برای آوردن پای صندوق دارند؟ به گمانم بدنۀ اجتماعی آنها رنجیده خاطر و دلخور است.»
آقای مهاجری اضافه میکند: «اختلافات تاکتیکی اصلاحطلبان در سالهای اخیر بدنۀ رای آنها را افسرده و گوشهگیر کرده. هر چند بخشی از این حالت به عملکرد سیاسی حاکمیت برمیگردد اما سران اصلاحطلبان نیز در آن نقش بزرگی دارند. از طرفی به هیچ وجه زمان و فرصت کافی برای برانگیختگی آنها وجود ندارد. همچنین بخشهایی از فعالان اصلاحطلب نیز حوصلۀ فعالیت را از دست دادهاند و بیشتر ترجیح میدهند کنج عزلت اختیار کنند یا حداکثر در فضای مجازی مشغول باشند. به گمان من در چنین شرایطی تایید نامزدهای اصلاحطلب اتفاق خاصی را رقم نمیزند. مگر اینکه به معجزه یا سونامی معتقد باشیم. اگرچه محال نیست اما احتمال بسیار پایینی دارد که اتفاق ۱۳۷۶ یا ۱۳۹۲ تکرار شود.»
«پزشکیان بهترین گزینۀ اصلاحطلبان است»
عباس عبدی اما در پاسخ به این سوال که اصلاحطلبان در قبال این انتخابات زودهنگام چه موضعی باید اتخاذ کنند و آیا چهرههای اصلیشان باید در انتخابات ثبت نام کنند، میگوید:
«در مورد اصلاحطلبان این نکته مسلم است که اینها برای ورود به انتخابات، بدون تردید باید توافق رهبری را جلب کنند. یعنی رهبری مخالفتی با حضور اینها در انتخابات نکند و به طور ضمنی حضورشان را در انتخابات تایید کند. اصلاحطلبان اگر بتوانند این کار را به طریقی انجام دهند و نامزد مناسبی را هم معرفی کنند، به نظرم قطعا رای میآورند. یعنی مردم را هم میتوانند در حدی جلب کنند که اکثریت آرا را در انتخابات بدست آورند. اصلاحطلبان بدون جلب موافقت رهبری، نمیتوانند وارد انتخابات شوند. وارد هم شوند، باید با یک نیروی درجه سه یا چهار بیایند که کمتر کسی حاضر است به او رای دهد. نامزد مناسب اصلاحطلبان بستگی به سیاستهای رهبری دارد. شاید بهترین گزینه مسعود پزشکیان باشد.»
آقای عبدی اضافه میکند: «به ویژه اینکه آقای پزشکیان رابطۀ تشکیلاتی هم با اصلاحطلبان ندارد و همین ممکن است موجب شود رهبری او را به سایر اصلاحطلبان ترجیح دهد. البته این به شرطی است که رهبری بخواهد فضای کنونی متحول شود. در غیر این صورت فکر میکنم آقای مخبر میآید و در بین اصولگرایان هم، به دلایلی که گفتم، مخبر بهتر از دیگران است.»
«ظریف رأی بیشتری دارد، اما جهانگیری کارآمدتر است»
آقای مهاجری چهرههایی چون محمدجواد ظریف و علی لاریجانی را نیز همانند اسحاق جهانگیری جزو کاندیداهای جناح اصلاحطلب میداند ولی با این حال میگوید:
«من هیچ ارتباط تشکیلاتیای با اصلاحطلبان ندارم و از فضای درونی آنها مطلع نیستم، ولی آنچه در فضای سیاسی-رسانهای میبینم، نشان دهندۀ این است که در جناح اصلاحطلب، جریان موافق عدم شرکت در انتخابات، نسبتا پرقدرت است. این جریان فقط در بدنۀ جناح اصلاحطلب نیست بلکه در ردههای تشکیلاتی این جناح هم وجود دارد. حتی سخنگوی جبهۀ اصلاحات مخالفتهایی با اصل حضور در انتخابات دارد. گروه دیگری که معتدلترند، یعنی حزب کارگزاران و جریانی که در انتخابات مجلس در اسفند ۱۴۰۲ به عنوان روزنهگشایان از آنها نام برده شد، آمادگیهایی دارند برای ورود به انتخابات. من نمیدانم ظرفیت این جریان در جناح اصلاحطلب تا چه اندازه بزرگ و قابل اعتنا است ولی به نظرم این انتخابات برای خود اصلاحطلبان فرصت خوبی برای وزنکشی در فضای سیاسی کشور است؛ حتی اگر نیتشان از شرکت در انتخابات، رسیدن به قدرت نباشد.»
سردبیر خبرآنلاین میافزاید: «اگر منظورتان از بهترین کاندیدای اصلاحطلبان، رایآورترین کاندیدا باشد، به نظرم آقای ظریف توان کسب رای بالاتری نسبت به دیگران دارد. اما اگر منظورتان کارآمدترین فرد باشد، احتمال میدم آقای جهانگیری کارآمدی بالاتری نسبت به سایر کاندیداهای احتمالی اصلاحطلبان داشته باشد.»
«حضور ظریف منتفی است، لاریجانی هم باید اجازه بگیرد»
عباس عبدی اما دربارۀ احتمال حضور ظریف و لاریجانی در انتخابات آتی میگوید:
«احتمال حضور ظریف که قطعا منتفی است، لاریجانی هم باید برود اجازه بگیرد وگرنه فکر میکنم باز هم رد صلاحیت میشود. حتی اگر این بار تایید صلاحیت شود، فرض این اقدام این است که لاریجانی شانسی برای پیروزی ندارد. تقریبا مطمئنم که اگر رقابت اصلی بین لاریجانی و مخبر باشد، لاریجانی شکست میخورد.»
آقای عبدی همچنین دربارۀ احتمال حمایت اصلاحطلبان از افرادی نظیر عبدالناصر همتی یا محمدرضا عارف چنین میگوید: «مسئلۀ اصلی کیستی فردِ نامزد نیست. بلکه رویکرد نظام به حضور آنان و امید دادن به آینده است. گمان نمیکنم با نفس حضور این و آن اتفاقی بیفتد مگر اینکه پیوست موافقت ساختار را داشته باشند.»
زاکانی و سید حسن خمینی چقدر شانس دارند؟
محمد مهاجری هم دربارۀ احتمال صعود علیرضا زاکانی از شهرداری تهران به ریاست جمهوری و شایعات مربوط به کاندیداتوری سید حسن خمینی در این انتخابات چنین میگوید:
« آقای زاکانی فقط به درد انتخاباتی میخورد که در آن به افزایش تنش و کینه نیاز باشد. در این انتخابات به نظرم قرار نیست ایشان چنین نقشی داشته باشد. دربارۀ آقای سید حسن خمینی هم تقریبا محال میدانم که کاندیدای ریاست جمهوری شود. ایشان تا به حال در هیچ یک از عرصههای اجرایی حضور نداشته و گمان نمیکنم خودش هم برای ورود به این میدان آمادگی داشته باشد. ضمن اینکه افکار عمومی، حتی افکار عمومی اصلاحطلبان، حضور او را در قامت ریاست جمهوری چندان باور نخواهند کرد.»
آیا اکثریت مردم رای میدهند؟
و نهایتا در پاسخ به این سوال که اکثریت مردم چه واکنشی نسبت به انتخابات آتی خواهند داشت، عباس عبدی میگوید:
«اکثریت مردم همچنان عین انتخابات ۱۴۰۲ مشارکت نخواهند کرد. یعنی مشارکت مردم بیشتر از ۳۰ تا ۳۵ درصد نخواهد بود. اما بر اساس شواهد و قرائن موجود، اگر مردم امیدوار شوند، مشارکتشان در انتخابات تا ۶۰ درصد هم افزایش مییابد. ارتقای مشارکت مردم از ۳۵ درصد به ۶۰ درصد، بسیار زیاد است و کیفیت انتخابات را تقریبا سه برابر افزایش میدهد؛ چون این افزایش رای، مبتنی بر آرایی بسیار جدی و کیفی است. اما چنین ارتقایی مستلزم این است که مردم امیدوار شوند که وضع میتواند بهبود یابد. مهم نیست که اصولگرا میتواند چنین کاری کند یا اصلاحطلب. ولی در جناح اصولگرا کسی نمیتواند چنین کاری انجام دهد. به هر حال اگر حکومت کاندیدایی متفاوت از کاندیداهای دو انتخابات اخیر را به این انتخابات راه دهد، به نظر من مشارکت مردم افزایش قابل توجهی پیدا میکند و حکومت هم تا حدی از وضعیت کنونی خارج میشود.»
محمد مهاجری هم دربارۀ احتمال اینکه تغییر فضای سیاسی کشور در یک ماه آتی چنان تغییر کند که اکثریت مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ شرکت کنند، چنین پاسخی میدهد:
«اگر به سیاق سه انتخابات اسفند ۱۴۰۲، خرداد ۱۴۰۰ و اسفند ۱۳۹۸ بخواهیم قضاوت کنیم، باید گفت با یک روند مشارکت نه چندان بالایی مواجه خواهیم بود. هر چند ممکن است مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری بیشتر از انتخابات مجلس ۱۴۰۲ باشد، ولی بعید میدانم از انتخابات ۱۴۰۰ هم بیشتر باشد. اگر هم قرار باشد با یک سونامی مواجه شویم، تکلیف این سونامی تا آخر همین هفته روشن خواهد شد. یعنی اگر برای کاندیداهای منتقد فرصتسازی شود، میتوان منتظر سونامی نه چندان پرقدرتی بود.»