صنم هشت سال دارد، دختری که تا به ایام نوجوانی برسد، در لباس پسران زندگی خواهد کرد تا به پدرش کمک کند. صنم را حالا امید صدا میکنند. حالا او به آسانی میتواند با پسرها فوتبال و کریکت بازی کند. با پسر قصاب محله کشتی بگیرد و به پدرش در فروش اجناس کمک کند.
«بچهپوشی» در افغانستان تبدیل به یک سنت شده است. خانوادههایی که پسر ندارند دلشان میخواهد دخترشان را تا به سن بلوغ نرسیده، لباس پسرانه بپوشانند. به این پدیده در افغانستان «بچهپوش» میگویند. «بچه» در فرهنگ افغانستان به معنای پسر است.
مشکلات مالی یکی از دلایلی است که دختران را در افغانستان لباس پسرانه میپوشانند تا بتوانند در اقتصاد کمکدست خانوادهها باشند.
صنم هشت سال دارد، دختری که تا به ایام نوجوانی برسد، در لباس پسران زندگی خواهد کرد تا به پدرش کمک کند.
صنم را حالا امید صدا میکنند. حالا او به آسانی میتواند با پسرها فوتبال و کریکت بازی کند. با پسر قصاب محله کشتی بگیرد و به پدرش در فروش اجناس کمک کند.
در جامعه تحت سلطه مردان در افغانستان، «بچهپوشی»، امکانی برای ورود دختران کم سن و سال به دنیای مردانه آزادتر است که آنسوی دیوارهای خانه ترسیم میشود. صنم حالا میتواند به مکتب برود و در کلاسهای مذهبی حاضر شود.
انتخاب بچهپوش شدن برای خانواده صنم ضروری بود
انتخاب بچهپوش شدن برای خانواده صنم ضروری بود. با فروپاشی اقتصاد افغانستان، کار ساختمانی از رونق افتاد و پدر صنم که از ناحیه کمر آسیب دیده بود، دیگر نمیتوانست بهعنوان لوله کش به فعالیتهایش ادامه دهد.
او به فروش ماسک کرونا در خیابان روی آورد . کاری که در روز برای او معادل یک تا دو دلار درآمد دارد.
خانواده صنم چهار دختر و یک پسر دارند. پسر خانواده آسیب دیده و نمیتواند به خوبی از دستان خود استفاده کند.
فهیمه، مادر صنم گفت: «به دلیل فقر مجبور به انجام این کار شدیم. ما پسری نداریم که برایمان کار کند و پدرش هم کسی را ندارد که به او کمک کند. بنابراین او را پسر خودم میدانم تا زمانی که به سن جوانی برسد. اگر طالبان هم چیزی بگویند به آنها میگویم از روی مجبوری است. خرج خانه ما را بدهند تا او را در خانه نگه دارم. طفلکها از گرسنگی میمیرند.»
صنم دیر یا زود باید به خانه بازگردد
صنم ترجیح میدهد به عنوان یک پسر به زندگیاش ادامه دهد. اما او دیر یا زود باید دوباره به خانه بازگردد.
این دختر بچه دلش میخواهد وقتی بزرگ شد «دکتر، فرمانده یا سرباز شود، یا اینکه همراه پدرش کار کند.»
داستان اسدالله یا ناجیه
ناجیه ۳۴ ساله، حالا چهار طفل قد و نیم قد دارد. در خانواده ناجیه با ۷ دختر، او با نام اسدالله، سالها «بچهپوش» بود.
ناجیه همچنان آرزو دارد ای کاش از همان اول بچه [پسر] بود.
او همانطور که تصویر کودکیاش، زمانی که بچهپوش بوده را در دست دارد، به خبرگزاری آسوشیتدپرس میگوید: «وقتی لباسهای دخترانه میپوشیدم، فکر میکردم در زندان هستم».
ناجیه وضعیت زندگی پسران در افغانستان را اینطور شرح میدهد: «در افغانستان پسران ارزش بیشتری دارند. هیچ ظلمی به آنها نمیشود و هیچ محدودیتی برایشان وجود ندارد. اما دختر بودن فرق دارد. دخترها در سنین پایین مجبور میشوند ازدواج کنند.»
از معلمی تا خانهنشینی
او جایی در میانه گفتوگو به گریه میافتد. با آمدن طالبان ناجیه شغل معلمیاش را از دست داد و خانهنشین شد. این ماجرا داغ او را بیشتر تازه میکند. او در کودکی سالهایی با تجربه پسر بودن در این کشور زندگی کرده و حالا به خوبی میداند زن بودن چه دشوارهاییهایی پیش پای او گذاشته است. نمونهاش اینکه حالا دیگر شغلی ندارد چرا که او پیش از آمدن طالبان به پسران درس میداد.
دشواری پایان پسر بودن
اما مشکل بچهپوشی آنجا شروع میشود که دختر پا به سن بلوغ میگذارد. دیگر از او انتظار میرود تا به جنسیت بیولوژیکی خود بازگردد، بازگشتی که همیشه آسان نیست.
هنوز مشخص نیست که طالبان چگونه با این پدیده مواجه خواهند شد. آنها به طور رسمی در این مورد اظهار نظر نکردهاند.
با روی کارآمدن طالبان از نیمه ماه اوت سال گذشته هزاران زن از بازگشت به مشاغل خود منع شدهاند و دختران فراتر از مدرسه ابتدایی نمیتوانند به کلاسهای درس در مدارس دولتی بازگردند.
با سرکوب حقوق زنان و وخیم شدن وضعیت اقتصادی خانوادهها، سنت «بچهپوش» میتواند برای برخی از خانوادهها امکانی جذاب به شمار آید.