چپ ایران چهار دهه پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ (بخش دوم)

پس از وقایع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و حمله سربهداران به آمل، تقریبا تمامی سازمانهای کمونیست فعال در ایران سرکوب شدند. حزب توده و سازمان فداییان خلق (اکثریت) که با بخش «مکتبی» جمهوری اسلامی به شکل کامل همراه بودند، تا سال ۱۳۶۲ به فعالیت خود ادامه دادند. در این سال و در حالی که جمهوری اسلامی توانسته بود خود را تثبیت کند و پس از بازپسگیری خرمشهر، دست بالا را در جبهههای جنگ با عراق داشت، این دو سازمان چپ غیر مذهبی هم سرکوب شدند. کادر رهبری حزب توده و اکثریت که از سالهای پس از «قیام» برای ادغام تلاش میکردند، بازداشت و اکثرا به حبسهای طولانی محکوم شدند.
همزمان، ارتش و سپاه پاسداران توانستند حزب دموکرات و حزب کمونیست ایران، با سازمان کردستانش (کومله) را از کردستان ایران به عقب برانند. با وجود عملیاتهای نظامی پیشمرگههای دو جریان در مناطق کردنشین ایران، اردوگاههای هر دو حزب به کردستان عراق منتقل شد. وضعیتی که با تمام انشعابها تا همین امروز هم ادامه یافته است.
در سالهای بعدی دهه ۶۰ بقایای هر دو بخش سازمان فداییان خلق (اقلیت و اکثریت) در ایران زیر ضرب رفت و عملا متلاشی شد. بخشی از کادرهای جان به در برده حزب توده به افغانستان تحت حاکمیت «خلقیها» رفتند و با راهاندازی رادیو زحمتکشان، تلاش کردند تا ارتباط خود با هواداران داخل ایران را از نزدیک ادامه دهند. بقیه اعضای این جریان به شوروی یا دیگر کشورهای اروپای شرقی گریختند.
در حالیکه جان به در بردگان احزاب سنتیتر در کنگرهها و پلنومهای خود در خارج از کشور تلاش میکردند تا پاسخی برای شکست ویرانگر پس از قیام پیدا کنند، جریانهای رادیکالتر و نوگراتر، تلاش میکردند تا با ارائه خوانشی ارتودوکستر از مارکسیسم، طبقه کارگر ایران را علیه جمهوری اسلامی بهعنوان نماینده سرمایه داری این کشور سازماندهی کنند. این خط به ویژه در حزب کمونیست ایران به چشم میآید: تکاپوی تئوریسینهای این حزب برای نقد تجربه اتحاد جماهیر شوروی و بازتعریف جریانهای چپ ایران، دو نمونه اصلی از این دست تلاشها است.
در همین سالها، فعالیتهای جسته و گریخته اعضای کانون نویسندگان برای ترجمه و انتشار آثار عمدتا فلسفی و هنری با گرایش چپ ادامه پیدا میکند.
در سال ۱۳۶۷ و پس از پذیرش آتشبس از سوی روحالله خمینی، بسیاری از محکومان به حبس سازمانهای چپ در زندانهای ایران قتل عام شدند. اگرچه حکم اولیه بنیانگذار جمهوری اسلامی برای پاکسازی «عناصر نفاق» صرفا ناظر به زندانیان مجاهد بود اما، رهبر انقلاب پس از پرسش درباره وضعیت محبوسان چپ، ابایی از گسترش شمول حکم خود نداشت. ماجرای اعدامهای ۶۷ و گورستانهای بینام و نشان قربانیان در سالهای اخیر آنچنان از سوی سازمانهای حقوق بشری و جریانهای چپ و راست اپوزیسیون مورد توجه قرار گرفته که نهادها، شخصیتها و رسانههای رسمی جمهوری اسلامی بارها مجبور به واکنش به آن شده اند. پانزده سال پیش، بسیاری از ایرانیها احتمالا کوچکترین اطلاعی در این مورد نداشتند.
فروپاشی شوروی: گردش به راست چپهای ایران
سالهای پایانی دهه ۶۰ و آغازین ۷۰ شمسی نهتنها سالهای سرکوب فیزیکی چپهای ایران، بلکه دوره شکست کامل مدل سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و اقمارش در اروپای شرقی و دیگر نقاط جهان بود.
این تغییر وضعیت، تاثیر خود را بر بخش عمدهای از چپهای ایرانی، مانند بسیاری از همقطارانشان در سراسر جهان گذاشت. بخش عظیم چپهای ایرانی که عمدتا در تبعید و پناهندگی در خارج از کشور به سر میبردند، پس از یک دوره «یاس فلسفی» ناشی از فروپاشی آرمانهای گذشته، به نقد بیرحمانه سابقه سیاسی خود پرداختند: بسیاری از آنها با رویگردانی از تمام ایدههای سوسیالیستی، «مبارزه» خود علیه جمهوری اسلامی را در چارچوب مفاهیم مورد قبول «بلوک غرب» سابق، نظیر دموکراسی و حقوق بشر ادامه دادند.
در همان سالها و پس از حمله نیروهای بینالمللی به عراق و جنگ اول خلیج فارس، بخش مهمی از کادر رهبری حزب کمونیست ایران از این جریان انشعاب کردند و حزب کمونیست کارگری ایران را در سال ۱۳۷۱ پایهگذاری کردند. این جریان تلاش کرد تا با اتخاذ یک رویکرد منعطف و فعال، گرایش رادیکال مارکسیستی خود را حفظ کند.«کمونیسم کارگری» با وجود تمام انشعابهای بعدی توانست در سالهای دهه ۱۳۸۰، مرجعی برای پر کردن خلاء نیاز بخشی از جوانان، دانشجویان و فعالان چپ داخل کشور باشد.
سالهای دهه ۷۰ در ایران با چرخش به راست جدی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی جمهوری اسلامی همراه بود. دو دولت هاشمی رفسنجانی روند خصوصی سازی گسترده را در ایران آغاز کرد؛ اقتصاد دولتی و «کوپونیستی» سالهای جنگ به سوی کاهش عمده نقش دولت حرکت کرد. معیارهای عدالت اجتماعی که در دهه پیش، بیش و کم به رسمیت شناخته شده بود و شاید جنگ راه گریزی از آنها نگذاشته بود، به سرعت فراموش شد و سیل ورود کمکهای مالی بانک جهانی و کالاهای «لوکس» خارجی به ایران آغاز شد.
این رویکرد، در فضای فرهنگی هم با اعطای مجوز به مطبوعات و رسانههای «کمخطر» و همزمان سرکوب گسترده نویسندگان و روشنفکران «یاغی» ادامه یافت. صدا و سیمای جمهوری اسلامی هم با تغییر رویه و برخلاف سالهای قبل، تصویر جدیدی از زندگی «عادی» شهرنشینان ایرانی به جامعه ارائه کرد: تولید سریالهایی نظیر «همسران» و بعدتر «خانه سبز»، شاید بهترین نمود تغییر نگرش مدیران رسانه ملی برای ساخت الگویی جدید از مناسبات اجتماعی باشد.
تولد جنبش اصلاحات در سال ۱۳۷۶ و به قدرت رسیدن بخشی از چپ اسلامی که حالا تغییر جهت داده و لیبرال شده بود، جریان چپ غیر مذهبی اپوزیسیون را بار دیگر با یک بحران جدی روبهرو کرد: آن بخشی از چپ که در سالهای نخست پس از قیام، از جریان مکتبی جمهوری اسلامی حمایت کرده بود، حالا و در شرایط جدید و پس از حذف و سرکوب، به حامی پر و پا قرص «برادارانِ» سابقِ اخیرا لیبرال تبدیل شد.
بیشتر بخوانید: چپ ایران چهار دهه پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ (بخش اول)