گزارش تحلیلی
امیر محبیان، عضو پیشین شورای سیاستگذاری روزنامه رسالت – که سالها به عنوان یکی از تئوریسینهای جریان «راست سنتی» ایران مشهور بود- در آستانه یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و در هنگام تشکیل ائتلاف حداد عادل، قالیباف و ولایتی (۲+۱) برای انتخابات ریاست جمهوری گفته بود: «سرنوشت این گروه سه نفره مثل کشتی تایتانیک خواهد بود، باعظمت بود ولی به دلیل اختلافات درونی و بیرونی به سرانجام نمیرسد.»
اختلاف نظر میان اصولگرایان و ناتوانی این جریان سیاسی از معرفی یک نامزد واحد، با پیروزی حسن روحانی با دویست و پنجاه هزار رای بیشتر از محمد قالیباف، پاسخ گرفت. در آن زمان، بسیاری از رسانههای طیفهای متنوع محافظه کاران و همچنین هوادران پرشمار آنان در شبکههای اجتماعی، با انتقاد تند از رهبران خود، ناتوانی از اجماع بر سر یک کاندیدا و نرسیدن به وحدت را عامل این شکست توصیف میکردند. این در حالی است که ائتلاف موسوم به (۲+۱)، چندین ماه پیش از انتخابات و به ویژه با ابتکار غلامعلی حداد عادل شکل گرفته بود؛ در واپسین سال ریاست محمود احمدینژاد بر دولت ایران، موقعیت اصلاح طلبان بسیار متزلزل بود و رهبران و چهرههای شناخته شده این جریان پس از وقایع سال ۱۳۸۸، امکان تحرک سیاسی بالایی نداشتند.
این بار و در آستانه انتخابات مجلس دهم، بار دیگر بسیاری از چهرههای شناخته شده اصولگرایان و در راس آنها غلامعلی حداد عادل، تلاش کردند تا با تشکیل «ائتلاف بزرگ اصولگرایان» مانع از تکرار تجربه انتخابات پیشین شوند اما، غیبت نامهای اصولگرایان معروفی چون علی لاریجانی، علاءالدین بروجردی و کاظم جلالی در لیست این ائتلاف در تهران نشانگر اختلاف نظر بالا در میان محافظه کاران ایران است.
در دوره دوم ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، چهرهها و طیفهای مختلف «اصولگرایان» برای مقابله با جناح رقیب راهی به جز وحدت نداشتند. در واقع، موضع سلبی این جریان در برابر اصلاح طلبان، آنها را به سوی یکپارچگی برای شکست رقیب در میدان سیاست سوق میداد. در تاریخ ایران پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، تجربهای مشابه را میتوان در «حزب جمهوری اسلامی» از زمان تشکیل تا انحلال دید.
در واپسین سالهای «دوره اصلاحات» سرخوردگی بخش گستردهای از هواداران جریان اصلاحات از عدم تحقق خواستههایش در دو دولت خاتمی و مجلس ششم راه را برای ورود مجدد محافظه کاران به نهادهای انتخابی جمهوری اسلامی باز کرد. رد صلاحیت گسترده داوطلبان اصلاح طلب مجلس هفتم و قهر منفعلانه «طرفداران پیشرو»ی اصلاحات با صندوقهای رای، قوه مقننه را بار دیگر در اختیار اصولگرایان قرار داد. دومینوی شکست «تحول خواهان» با به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، تکمیل شد.
به سوی آرایش جدید نیروهای سیاسی در ایران؟
بقای طولانی مدت اصولگرایان در نهادهای قدرت و بازی در میدانی عملا بیرقیب، اختلافها در میان این جریان را دو چندان کرده است. پیدایش جبههها و احزاب جدید در اردوی محافظه کاران و نزدیکی و اتحاد عملی اصلاح طلبان «میانه رو» بااصولگرایان «معتدل» با محوریت حمایت از برنامههای دولت روحانی، بیش از هرچیز نشانگر تغییر چیدمان نیروها در میدان سیاست ایران است. به نظر میرسد اصلاح طلبان با پذیرش قواعد بازی دیکته شده از سوی نهادهای قدرت و قبول حذف گسترده نیروهای خود در انتخابات پیش رو، با اتخاذ یک موضع سلبی در برابر «اصولگرایان تندرو»، بقای خود را به تقویت «جبهه اعتدال» وابسته کرده است. از سوی دیگر، بخش میانه روی اصولگرایان، هم با توجه به کارنامه دو دوره ریاست جمهوری احمدینژاد و آگاهی از واگرایی قابل توجه نسبت به وی، سعی میکند تا فاصله خود را از نیروهای تندرو بیشتر کند. اعلام تشکیل لیست انتخاباتی موسوم به «صدای ملت» برای معتدلیون اصولگرایی که از لیست ائتلاف جا ماندند، نمونهای از تحرک سیاسی این بخش از اصولگرایان است.
حزب و فعالیت سیاسی به معنای رایج غربی از اوایل دهه پنجاه موضوعیت عینی خود در ایران را از دست داده است و جریانهای سیاسی تنها در آستانه انتخابات فعال میشوند. تا زمانی که این وضعیت در ایران ادامه دارد، تغییر ریل سریع نیروهای متشکل سیاسی در بزنگاههای انتخاباتی، دور از ذهن نخواهد بود.