کتاب «حیات ذهن» اثر هانا آرنت، که اخیراً با ترجمۀ مسعود علیا از سوی انتشارات ققنوس در تهران منتشر شد، یکی از مهم ترین آثار این فیلسوف و اندیشمند برجستۀ آلمانی است.
هانا آرنت، نویسنده یهودی تبار آلمانی از مهم ترین و برجسته ترین فلاسفه و اندیشمندان معاصر است که به خاطر آثارش در نقد فاشیسم، توتالیتریسم و خشونت و نیز روان شناسی توده ها شهرت دارد. او در کتاب ها و نوشته هایش، با بینشی ژرف و دقت روشنفکرانه ای، به تحلیل پیچیدگی های اخلاقی و سیاسی قرن بیستم پرداخت. آرا و تأملات روشنفکرانۀ آرنت و دیدگاه های او در مورد سیاست مدرن، انقلاب، خشونت و مسئولیت، بخش مهمی از فلسفۀ سیاسی قرن بیستم را تشکیل داده است. آرنت، متفکری بود که با تحلیل بحران ها و فجایع سیاسی و نظامی بزرگ قرن بیستم به ویژه جنگ جهانی دوم، سعی کرد به آسیب شناسی این فجایع و فهم ریشه های ظهور شر در جهان مدرن بپردازد.
آرنت قصد داشت «حیات ذهن» را در سه جلد با عنوان های “تفکر“، “اراده” و “داوری” منتشر کند اما او تنها توانست دو جلد از این مجموعه را به پایان برساند و جلد سوم با مرگ او در سال ۱۹۷۵ ناکام ماند. گفته شده که درست پس از مرگ آرنت، نخستین صفحۀ جلد سوم در ماشین تحریر او یافت شد که فقط حاوی عنوان نوشته و دو سرلوحه از سیسرون و گوته بود. انتشارات ققنوس، پیش از این در سال ۱۳۹۲ دو جلد این کتاب را با ترجمۀ مسعود علیا، منتشر کرده بود و حالا هر دو جلد یکجا در دست علاقمندان آثار هانا آرنت است. آرنت در مقدمۀ این کتاب می نویسد: «حیات ذهن»، عنوانی که برای این مجموعه درسگفتار برگزیدهام، طنینی پرطمطراق دارد، و سخن گفتن دربارۀ تفکر، برایم بهقدری گستاخانه به نظر میرسد که احساس میکنم باید کار را بیشتر با توجیه آغاز کنم تا با دفاع.»
![](https://static.euronews.com/articles/317642/560x347_The Life of the Mind2.jpg)
از هانا آرنت، علاوه بر «حیات ذهن»، تا کنون، کتاب های «وضع بشر»، «ریشههای توتالیتاریسم»، «انقلاب»، «خشونت»، «اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی» و «میان گذشته و آینده: هشت تمرین در فلسفه سیاسی» به فارسی در ایران منتشر شده اند.
جلد اول «حیات ذهن» با عنوان تفکر، شامل چهار بخش است: «نمود»، «فعالیتهای ذهنی در جهانی از نمودها»، «چه چیزی ما را به تفکر وامیدارد؟» و «هنگامیکه تفکر میکنیم، کجا هستیم؟» آرنت در جلد اول، دربارۀ چیستی و چگونگی تفکر و خاستگاه و موجبات آن و جا و مکان متفکر بحث میکند. او به دنبال آن است که به سرشت پدیداری جهان دست یابد و آن را با توجه به نمودهای ظاهری و علم و حس مشترک تببین کند. دیدارناپذیری و کنارهگیری، زبان و استعاره، در کنار مفروضات پیشافلسفی فلسفه یونانی و شکاف میان گذشته و آینده، از دیگر عناوینی است که آرنت با کمک آنها بحث خود درباره «تفکر» را پیش می برد.
آرنت در جلد دوم کتاب با عنوان اراده، به بررسی جایگاه قوۀ اراده در تاریخ فلسفه و فکر و رویکردهای گوناگون آن و نسبت آن با سایر قوای ذهن می پردازد. این جلد نیز همانند جلد اول از چهار بخش تشکیل شده است: «فیلسوفان و اراده»، «کشف ضمیر آدمی»، «اراده و خرد» و «نتایج». آرنت در این جلد دربارۀ زمان و فعالیتهای ذهنی، اراده و عصر مدرن، فلسفه تاریخ، و ایدهالیسم آلمانی و نفی اراده در نزد نیچه بحث می کند.
آرنت، فیلسوفی بود که تحت تاثیر اندیشه های فلسفی کانت، هوسرل، هایدگر، کارل یاسپرس، روزا لوگزامبرگ، هگل و مارکس قرار داشت اما بیشتر از همه متاثر از یاسپرس و هوسرل بود. آرنت، یکی از ویژگیهای مهم حیات و فعالیتهای ذهنی را «دیدارناپذیری» آنها می داند به این معنی که فعالیت ذهنی از دید او فاقد «نمود» است. او در این زمینه می نویسد: «جهان ما دیدارناپذیر است، … ما دارای قوه بینایی هستیم، شنیدارپذیر است، چرا که ما واجد قوۀ شنوایی هستیم، لمسپذیر است و پر از رایحهها و طعمهاست چرا که ما قوهی لمس، بویایی و چشایی داریم….. هستی که از زمان پارمنیدس برترین مفهوم فلسفهی غرب بوده است، چیزی از جنس فکر است که انتظار نداریم به ادراک حس درآید یا موجب احساسی شود، در حالی که واقعی بودن، همسنخ احساس است».
به اعتقاد زهره روحی، پژوهشگر حوزۀ فلسفه، آرنت در کتاب «حیات ذهن» بر آن است تا به ذهن، وضعیتی استعلایی و متافیزیکی دهد؛ قوهای که به باور او گرچه خودش بخشی از جهان است و یا به عبارتی «از این جهان است»، اما از این امکان برخوردار است که بیآنکه آنرا ترک کند، از این جهان کناره گیرد.
زهرا روحی در نقد این سخنان آرنت می نویسد: «آیا با مغلطهای زبانی سر و کار داریم؟ مغلطههایی که به اصرار میخواهند صورتی فلسفی به خود بپوشانند! آنهم در عصر و زمانهای که چنین بحثهایی به راستی عمرشان سر آمده است. یعنی چه که آرنت بین حواس آدمی و هستی جدایی میافکند؟ میتوان پرسید آرنت چه طور میتواند بین تفکر و جهان تجربی (بخوانیم واقعیت) فاصله اندازد؟ آنهم تفکری که موضوع اندیشهاش را از جهان واقعیت میگیرد؛ اما نکتهی جالب این جاست که وقتی کار به اینجا میرسد آرنت خود نیز به تأیید جهان تجربی برمیآید آنهم در حالیکه از «فعالیت ذهنی»، به مثابه عنصری کاملا مستقل سخن میگوید.»
هانا آرنت، فیلسوفی بود که تحت تاثیر اندیشه های فلسفی کانت، هوسرل، هایدگر، کارل یاسپرس، روزا لوگزامبرگ، هگل و مارکس قرار داشت اما بیشتر از همه متاثر از یاسپرس و هوسرل بود.
به اعتقاد زهرا روحی، غفلت از خصلت اجتماعی ذهن و زبان باعث میشود تا گرایش دیالکتیکی ـ هرمنوتیکی اولیه آرنت در مورد نظریۀ «جهانی بودن چیزها» خیلی زود از دست برود. زیرا همانگونه که دیدیم وی این جهان را بدون صورتهای تاریخی ـ اجتماعیِ آن در نظر میگیرد. حال آنکه به نظر میرسد تنها به یاری امکانهایی از این دست است که میتوان در وهلهی اول این پرسش را پیش کشید که چرا در دورههایی مشتاق به اندیشیدن میشود: اندیشیدن به هستی و خدا و چیستی آن. اندیشیدن به «عدالت»، «شجاعت»، «عشق»، «نفرت» و …؛ از سوی دیگر نمیتوان نفس «تفکر» را از زمینهی فرهنگی و اجتماعیِ آن جدا کرد. شاید بهترین گواه این ادعا، انواع تأویل و تفسیری است که از عشق و یا عدالت در طی تاریخ و با توجه به مکانهای فرهنگی ـ اجتماعی متفاوت میتوان سراغ کرد. گمان نمیکنم جنایتکاران آشویتس و یا حتا جنایتکاران ایدئولوژیهای دینی (فیالمثل طالبان و یا …)، هرگز به ذهنشان خطور کرده باشد که جنایاتشان نافی «عدالت»، «رستگاری» و یا مغایر با «عشق» به پروردگار بوده باشد!»
هانا آرنت در دوران تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ، از پیروان چپ انقلابی و از مخالفان سرسخت حزب نازی در آلمان بود. او در سال ۱۹۳۳، بعد از روی کار آمدن هیتلر در آلمان، به زندان افتاد و به اردوگاههای مرگ و کورههای آدم سوزی هیتلر فرستاده شد اما به شکل معحزه واری نجات پیدا کرد و به پاریس گریخت و پس از پایان جنگ به آمریکا رفت و تابعیت آمریکایی اختیار کرد. آرنت در آمریکا و در دانشگاههای برکلی، پرینستون و شیکاگو به تدریس نظریههای سیاسی پرداخت. آثار او در زمینۀ خودکامگی و ماهیت شر و بررسی خاستگاه های نظام های توتالیتر، اهمیت زیادی دارند.
آرنت در دوران دانشجویی، دلباختۀ مارتین هایدگر، استاد فلسفه اش در دانشگاه شد اما به خاطر متاهل بودن هایدگر، رابطۀ آنها به سرانجامی نرسید. او برای فرار از پیامدهای روحی این رابطۀ عاشقانۀ ناکام به «هایدلبرگ» مهاجرت کرد و در آنجا زیر نظر کارل یاسپرس که عقاید فلسفی اش در تضاد با نظریات هایدگر بود، رسالۀ دکتریاش را پیرامون «مفهوم عشق از نظر آگوستین قدیس» ارائه کرد.
آرنت در دوران دانشجویی، دلباختۀ مارتین هایدگر، استاد فلسفه اش در دانشگاه شد اما به خاطر متاهل بودن هایدگر، رابطۀ آنها به سرانجامی نرسید
نخستین کتاب آرنت با عنوان «خاستگاه های توتالیتاریسم» که در سال ۱۹۵۱منتشر شد، جایگاه او را به عنوان یکی از نظریهپردازان سیاسی بزرگ قرن بیستم تثبیت کرد. او در این اثر به نقد رژیمهای توتالیتر هیتلری و استالینی پرداخت. آرنت در این کتاب هشدار می دهد که توتالیتاریسم با از بین رفتن نازیسم هیتلری یا کمونیسم استالینی، نابود نمیشود، چرا که تا زمانی که انسان برای «ساختن تاریخ» دست به خشونت می زند، به رشد نظامهای توتالیتر کمک می کند.
کتاب دیگر آرنت با عنوان «ابتذال شر» یا « آیشمن در اورشلیم» در مورد محاکمۀ آدولف آیشمن، از افسران عالیرتبۀ حزب نازی و از مسئولان اردوگاه های مرگ هیتلری است که به اتهام کشتار یهودیان در اتاق های گاز، در اسرائیل محاکمه شد. آرنت در این کتاب که ابتدا بهصورت گزارشی از دادگاه آیشمن در نشریۀ نیویورکر منتشر شد، به تحلیل یهودی ستیزی و هولوکاست پرداخت.
آرنت در این کتاب این نظریه را مطرح کرد که آیا شرارت، پدیدهای غیرعادی و استثنایی است یا بهطور کلی امری عادی و گرایشی رایج در میان مردم است که فرمان مافوق را کورکورانه و بدون اندیشیدن اجرا میکنند. او همچنین، به نقد شیوۀ برگزاری دادگاه آیشمن در اسرائیل و نیز رفتار برخی رهبران یهود در دوران هولوکاست پرداخت. نظریات انتقادی آرنت باعث رنجش جامعۀ یهودیان از او شد و آنها بهخاطر لحن انتقادی سردش و نشان ندادن همدردی کافی با قربانیان هولوکاست او را مورد شماتت قرار دادند.
نخستین کتاب آرنت با عنوان «خاستگاه های توتالیتاریسم» که در سال ۱۹۵۱منتشر شد، جایگاه او را به عنوان یکی از نظریهپردازان سیاسی بزرگ قرن بیستم تثبیت کرد.
یکی از موضوع هایی که آرنت در آثارش به آن توجه کرده خشونت است. آرنت با تمایز قائل شدن بین خشونت و قدرت، کاربرد خشونت را نشانۀ ضعف دانسته و معتقد است کاربرد خشونت، زمانی ضرورت پیدا می کند که سیاست از بین رفته و بیمعنا شده باشد. به اعتقاد آرنت، هنگامی که خشونت نهادینه میشود، قلمرو سیاست ماهیت سیاسی خود را از دست میدهد، زیرا سیاست در میدان همگانی قوام مییابد و میدان همگانی به ارتباط دوجانبه شهروندان وابسته است و شرط ارتباط دوجانبه و برابر میان انسانها، امنیت عاری از خشونت است.
در سال ۲۰۱۳ مارگارت فون تروتا، فیلمساز برجستۀ آلمانی، فیلمی بر اساس زندگی هانا آرنت ساخت که در آن باربارا سوکوا در نقش آرنت ظاهر شد. هانا آرنت در سال ۱۹۷۵ در نیویورک درگذشت.
از هانا آرنت، علاوه بر «حیات ذهن»، تا کنون، کتاب های «وضع بشر» (ترجمۀ مسعود علیا)، «ریشههای توتالیتاریسم» (ترجمۀ محسن ثلاثی)، «انقلاب» (ترجمۀ عزتالله فولادوند)، «خشونت» (ترجمۀ عزتالله فولادوند)، « اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی» (ترجمه عباس باقری) و «میان گذشته و آینده: هشت تمرین در فلسفه سیاسی» (ترجمۀ سعید مقدم) به فارسی در ایران منتشر شده اند.