کاهش اعتماد عمومی، آشفتگی در آموزش و اختلال در فعالیتهای اقتصادی از دیگر پیامدهای تداوم روزهای آلوده است؛ وضعیتی که نشان میدهد ریشههای بحران به ضعف ساختارهای تصمیمگیری و سیاستگذاری بازمیگردد.
آلودگی هوا در ایران امروز به یکی از جدیترین تهدیدها برای سلامت عمومی، پایداری شهری و حتی اقتصاد ملی بدل شده است. این بحران حاصل دههها ناکارآمدی مدیریتی، تصمیمهای نادرست و فقدان شفافیت نهادی است؛ بحرانی که شهرهای بزرگی چون تهران، اصفهان، اهواز و کرج را در بیشتر روزهای سال به وضعیت «ناسالم» و حتی «خطرناک» کشانده است. پیامدهای آن، از هزینههای سنگین اجتماعی و اقتصادی تا تخریب گسترده محیطزیست، بیش از هر زمان دیگری آشکار و انکارناپذیر شده است. در چنین وضعیتی، شهروندان با نفسهای تنگ و تهدید یک مرگ خاموش زیستهاند، در حالی که اجراینشدن قانون هوای پاک، ضعف ساختار حکمرانی محیطزیستی و نبود راهبردهای مؤثر، گشودن کلاف این بحران را بیش از پیش دشوارتر کرده است.
ریشههای نهادی و فنی آلودگی هوا در ایران
ریشههای پیدایش آلودگی هوا در پیوند مستقیم با الگوی انرژی، حملونقل، توسعه شهری و ضعف حکمرانی محیطزیستی قرار دارد. ایران هنوز سهم قابلتوجهی از نیاز ناوگان حملونقل و نیروگاههای خود را با مازوت، گازوئیل پر گوگرد و بنزین بیکیفیت تامین میکند؛ سوختهایی که بهدلیل پالایش نامناسب، عامل اصلی انتشار ذرات معلق و اکسیدهای گوگرد هستند. در فصل سرما، کمبود گاز، مصرف مازوت را افزایش میدهد و همزمان، ناوگان فرسوده شامل خودروهای سنگین و سبک با عمر بالای استاندارد، موتورسیکلتهای کاربراتوری و اتوبوسهای فرسوده، سهم زیادی در تشدید آلودگی هوا دارند. ضعف در خدمات حملونقل عمومی نیز وابستگی به خودروهای شخصی را بیشتر کرده است که خود بیشتر بر بحران دامن میزند.
توسعه نامتوازن شهری هم سهم تعیینکنندهای دارد. گسترش افقی و عمودی تهران و دیگر کلانشهرها، بدون توجه به اقلیم، مسیر باد و ظرفیت محیطزیستی، و برجسازی در کریدورهای باد موجب کاهش تهویه طبیعی شده است. تخریب کمربند سبز و کاهش فضای سبز شهری نیز توان تابآوری محیط را پایین آورده است.
بیعدالتی محیط زیستی و مرگ خاموش هزاران قربانی
پیامدهای آلودگی هوا بسیار فراتر از کاهش کیفیت زندگی روزمره است و سالانه هزاران نفر در ایران بر اثر تماس طولانیمدت با آلایندهها دچار مرگ زودرس میشوند. طبق گزارشهای سازمان جهانی بهداشت، ایران یکی از بالاترین نرخهای مرگومیر ناشی از آلودگی هوا در جهان را دارد و بیماریهای قلبی–عروقی، آسم، سرطان ریه، مشکلات باروری و اختلالات عصبی کودکان از پیامدهای مستقیم افزایش ذرات معلق و آلایندههای گازیاند.
این بحران از نظر اقتصادی نیز خسارتبار است و سالانه تا هشت میلیارد دلار بهصورت مستقیم و غیرمستقیم هزینه بر کشور تحمیل میکند؛ از کاهش بهرهوری نیروی کار و افزایش هزینههای درمانی تا تعطیلیهای مکرر و فرسایش زیرساختها. برای بسیاری از خانوادهها، بهویژه در میان کودکان و سالمندان، هزینه درمان بیماریهای تنفسی دیگر به بخشی ثابت از مخارج تبدیل شده است. افزون براین، گسترش نابرابر آلودگی در شهرها—به ویژه در محلات جنوبی و کمبرخوردار—به بیعدالتی محیطزیستی دامن زده است.
کاهش اعتماد عمومی، آشفتگی در آموزش و اختلال در فعالیتهای اقتصادی از دیگر پیامدهای تداوم روزهای آلوده است؛ وضعیتی که نشان میدهد ریشههای بحران به ضعف ساختارهای تصمیمگیری و سیاستگذاری بازمیگردد.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
تشدید بحران در زمستان آلوده و سخت
زمستان در ایران فصل شدت گرفتن آلودگی هواست و دو عامل کلیدی در این تشدید نقش دارند: وارونگی دما و کمبود گاز طبیعی.
وارونگی دما پدیدهای است که در آن هوای سرد در سطح زمین گیر میافتد و اجازه نمیدهد آلایندهها به لایههای بالاتر منتقل شوند. این پدیده باعث میشود حتی انتشار اندک آلایندهها نیز موجب افزایش شدید غلظت ذرات معلق شود و شاخص کیفیت هوا به وضعیت «بسیار ناسالم» برسد؛ وضعیتی که در آن، تنفس در فضای باز برای همه گروهها خطرناک میشود.
همزمان، مصرف گاز در بخش خانگی افزایش یافته و صنایع و نیروگاهها در شرایط کمبود گاز مجبور به استفاده از مازوت و گازوئیل میشوند. نیروگاهها و صنایع اطراف کلانشهرها، بهویژه تهران، اصفهان و تبریز، با افزایش مازوتسوزی نقش اساسی در اوجگیری آلودگی دارند. ترکیب وارونگی دما و سوختهای آلاینده موجب میشود تعداد روزهای آلوده در زمستان به بیشترین حد برسد و فشار بر نظام سلامت، آموزش و اقتصاد شهری افزایش یابد. به همین دلیل، زمستان عملاً به بحرانیترین فصل برای کیفیت هوا و سلامت شهروندان تبدیل شده است.
تعطیلی مدارس و ادارات؛ سیاستی واکنشی و کماثر
تعطیلی مدارس و ادارات که بهعنوان راهکار رایج در ایران استفاده میشود، در واقع یک اقدام واکنشی و موقت است و هیچ نقشی در کاهش منابع آلاینده ندارد. این سیاست تنها پیامدها را مدیریت میکند و نمیتواند بهعنوان راهحل پایدار تلقی شود. تعطیلیهای مکرر بهطور مستقیم به نظام آموزشی آسیب میزند، فرصت یادگیری دانشآموزان را محدود میکند و نابرابری آموزشی را افزایش میدهد. همچنین کسبوکارها و نیروی کار از کاهش فعالیت اقتصادی ضرر میبینند و بهرهوری عمومی کاهش پیدا میکند.
این رویکرد، بیش از هر چیز ناتوانی ساختار حکمرانی در مهار منابع آلاینده را آشکار میکند. در کشورهای توسعهیافته، تعطیلی تنها زمانی انجام میشود که تمامی تدابیر کنترلی انجام شده اما غلظت آلایندهها همچنان بسیار بالاست. استفاده گسترده از این سیاست در ایران نتیجه فقدان راهبردهای پیشگیرانه، نبود کنترل کیفی سوخت و ضعف در ترمیم ساختار حملونقل عمومی است.
کنترل منابع آلاینده؛ از بهبود کیفیت سوخت تا شهرسازی پایدار
راهحلهای مقابله با آلودگی هوا باید همزمان شامل اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت باشد و تمرکز خود را بر کنترل منابع اصلی آلاینده بگذارد. یکی از مهمترین آنها، ارتقای کیفیت سوخت و حذف مازوت از چرخه مصرف شهری است. استفاده از گازوئیل استاندارد با گوگرد پایین و بهبود کیفیت بنزین میتواند غلظت ذرات معلق و آلودگی صنعتی را کاهش دهد.
نوسازی ناوگان حملونقل نیز ضروری است. حذف موتورسیکلتهای کاربراتوری، جایگزینی اتوبوسها و کامیونهای فرسوده با خودروهای برقی یا هیبریدی و اجرای کامل معاینه فنی، تاثیر مستقیم بر بهبود کیفیت هوا دارد. تقویت حملونقل عمومی، توسعه خطوط مترو، و سیاستهای مدیریت تقاضای سفر نیز از ارکان کاهش آلودگی هستند.
در حوزه شهرسازی، باز کردن کریدورهای باد، توقف برجسازی بیضابطه، احیای فضای سبز شهری و توسعه کمربند سبز میتواند روند گردش طبیعی هوا را بهبود بخشد و ظرفیت تحمل محیطزیستی را افزایش دهد. همزمان، شفافیت دادهها و حکمرانی علمی ضروری است؛ انتشار آزاد دادههای کیفیت هوا، هماهنگی نهادی و اجرای دقیق قانون هوای پاک، پایه سیاستگذاری و تصمیمسازی مؤثر است.
آلودگی هوا در ایران بحرانی قابل است گرچه حل این بحران نیازمند بازبینی حکمرانی محیطزیستی، بهبود کیفیت سوخت، نوسازی ناوگان حملونقل، و پیاده سازی الگوی توسعه پایدار است...
روزبه اسکندری – پژوهشگر محیطزیست
این مطلب صرفا دیدگاه نویسنده را منعکس میکند و بیانگر نظرات یورونیوز نیست.