روز شنبه ۱۸ اکتبر میلیونها معترض آمریکایی از گروههای سنی مختلف برای مخالفت با آنچه گرایشهای اقتدارگرایانه و فساد افسارگسیخته دونالد ترامپ، رئيسجمهوری آمریکا میدانند، با شعار «نه به پادشاه» به خیابانها آمدند.
علی افشاری، تحلیلگر سیاسی مقیم آمریکا معتقد است این جنبش در آمریکا میتواند برای ایرانیان نیز الهام بخش باشد.
آقای افشاری در گفتگویی با یورونیوز فارسی برگزاری تظاهرات «نه به پادشاه» در ایالات متحدۀ آمریکا را رویداد مهمی میداند که میتواند یا میباید بازتاب جهانی داشته باشد و بهویژه برای مخالفان پادشاهی در ایران، الهامبخش باشد. این تحلیلگر سیاسی، درباره سر داده شدن شعار «نه به پادشاه» در آمریکا و نیز ایرانیان سلطنتطلب میگوید: «در هجدهم اکتبر بیش از ۷ میلیون نفر از شهروندان آمریکا در بیش از ۲۷۰۰ شهر کوچک و بزرگ جمع شدند تا شعار بدهند «نه به پادشاه» و «پادشاهی نمیخواهیم»؛ در اعتراض به عملکرد دونالد ترامپ، به نظر آنها از جایگاه ریاست جمهوری خارج شده و به یک پادشاه مطلقه نزدیک شده است. به نظر من این شعار نیاز دارد پژواک جهانی داشته باشد؛ یعنی «هیچ پادشاهی»؛ و خواهان جمعشدن مطلق نهادهای سلطنتی باشد. پادشاهیهای مشروطه هم عملا موزههای سیاسی جاندار هستند و تاثیر معناداری در حکمرانی و سیاست ندارند. اما در مورد ایران به نظرم موضوع جدیتر است. به دلیل اینکه جریانی که خواهان سلطنت است، که تقریبا همهشان پهلویطلب هستند، یعنی خواهان بازگشت به نظام و حکومت پهلوی، ایرادهای متعددی دارد. بخشی از این ایرادها در حوزۀ نظری است، بخشی هم در حوزۀ رفتاری.»
آقای افشاری که از مخالفان سلطنتطبی در ایران است در ادامه توضیحات خود میافزاید: «در حوزۀ نظری، اتکای سلطنتطلبان ایرانی به نظریۀ پادشاهی، در واقع اتکا به همان نظریههای سنتی و ماقبل مدرن است. در این نگاه، اساسا مناسبات شهپدری و پدرسالاری حاکم است و شاه در جایگاه بسیار بالاتری از دیگران قرار دارد و پدر ملت و هدایتکننده است و تشخیص او از همه بهتر است. اساسا موجودیت جامعه و نیز انسان آگاه و خودمختار را نفی میکنند. با این نگاه، جایی برای دموکراسی وجود ندارد و عملا جایگزین آنها برای جمهوری اسلامی هم یک نوع نظام اقتدارگرای دیگر، مثل حکومت پادشاهی پهلوی است که مشروطۀ نامشروط بود.»
با این حال آقای افشاری آنچه را که مشکلات ناشی از رفتار و کردار حامیان رضا پهلوی را مهمتر از مشکلات نظری آنها میداند و میگوید: «در حوزۀ رفتاری، برخوردهای آنها خیلی مشکلسازتر است. البته تنوعی در بین حامیان پهلوی یا سلطنت دیده میشود اما جریان مسلط آنها، اکثریت بزرگی است که گرایشهای بردبارتر آنها را به حاشیه رانده است. ولی به طور نسبی اگر بخواهیم مقایسه کنیم، تقریبا با ضریب اطمینان بالا میتوان گفت توسعهنایافتهترین بخش سیاسی و فرهنگی ایران همین بخش است. علیرغم ادعاهای زیادی که میکنند، ادعاهایشان با واقعیت سازگار نیست. اینها به شدت ظرفیت بالای خشونت دارند؛ در حوزۀ فرهنگی دیدگاههای سنتی را ترویج میکنند؛ رویکردهای اجتماعیشان شبهفاشیستی است؛ ناسیونالیسم آنها نیز جدا از تناقضاتش، یک ناسیونالیسم تهاجمی و دگرستیز است. یعنی ناسیونالیسمی است که دعواهای بزرگی را در ایران درست میکند. البته در گذشته هم این دعواها بوده ولی ناسیونالیسم این جریان، دعواها را بیشتر میکند.»
این عضو کمیتۀ سیاسی «همبستگی جمهوریخواهان ایرانی» همچنین روش سیاستورزی سلطنتطلبان ایرانی را همانند روش سیاستورزی جمهوری اسلامی «غیراخلاقی» دانست و گفت: «ایراد دیگری که در رفتار آنها دیده میشود، نابردباری و خودبرتربینی محض است. در حوزۀ اجتماعی چندان به اخلاق پایبند نیستند چون به سمت دستکاری و فریبکاری میروند و با استفاده از ابزارهایی که امروز در رسانههای اجتماعی و فناوریهای اطلاعاتی نوین هست، واقعیت خودشان را خیلی بیشتر از آنچه که هست، جلوه میدهند و از روشهای اخلاقی در سیاستورزی پیروی نمیکنند و از این لحاظ شبیه جمهوری اسلامی هستند.»
علی افشاری در نقد سلطنتطلبان طرفدار رضا پهلوی با تاکید بر اینکه افراد همسانسازی را به کثرتگرایی ترجیح میدهند، گفت: «فرض کنیم اینها قرار است یک نظام سیاسی جایگزین را بیاورند. چنین نظامی باز استبدادی و اقتدارگرا خواهد بود؛ در حوزۀ فرهنگی به جای اینکه کثرتگرایی را بپذیرد، به سمت همسانسازی میرود و تفاوتهای فرهنگی را تبدیل به تضادهای آشتیناپذیر میکند؛ به دلیل دعواهای بزرگی که درست میکند، نمیتواند ثبات و امنیت ایجاد کند؛ نگاهشان به امنیت هم «امنیت قبرستانی» است. در نتیجه در قبال وضعیت اقتصادی هم نمیتواند تجمیع ایجاد کند.»
به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
آقای افشاری نهایتا جریان سلطنتطلب یکی از موانع گذار از جمهوری اسلامی است و در توضیح این نظرش به یورونیوز گفت: «این جریان در دوران گذار هم عملا اختلافات بزرگی در میان اپوزیسیون ایجاد کرده. یعنی تبدیل شده است به مانع. بخشی از مشکل شده است نه راه حل. تا زمانی که این گرایشها هستند، هم در جامعۀ ایران نوعی وحشت و هراس ایجاد میکند که {موجب میشود} بخش عمدهای از مردم وضعیت موجود را بپذیرند و هم بخشهای دیگر با همدیگر درگیر شوند و در نهایت نیروهای اپوزیسیون همدیگر را خنثی کنند و برآیند اپوزیسیون تقریبا نزدیک به صفر باشد.»