تأکید رهبر جمهوری اسلامی ایران در آخرین سخنرانیاش بر تداوم غنیسازی اورانیوم در ایران، شانس توفیق و حتی تداوم مذاکرات ایران و آمریکا را کاهش داده است.
علی خامنهای درخواست آمریکاییها برای توقف غنیسازی در ایران را مصداق «یاوهگویی» و «غلط زیادی» دانست و گفت: «کسی منتظر اجازه این و آن نیست. جمهوری اسلامی سیاستی دارد، روشی دارد، سیاست خودش را تعقیب میکند.»
در آخرین تحول عباس عراقچی وزیر خارجۀ ایران دربارۀ دور پنجم مذاکرات ایران و آمریکا گفته است: «یک تاریخی برای مذاکرات پیشنهاد شده اما ما هنوز قبول نکردهایم.»
رضا علیجانی، فعال سیاسی ملیمذهبی، در پاسخ به دو سؤال یورونیوز به تحلیل این موضوعات پرداخته که چرا رهبر ایران علیه هدف اصلی دولت ترامپ از مذاکره، چنین موضع تندی اتخاذ کرد و این موضعگیری چقدر پایدار خواهد بود؛ و در صورت کوتاه نیامدن جمهوری اسلامی از اصرارش بر غنیسازی، مذاکرات به کجا میانجامد؛ و در صورت شکست مذاکرات، وقوع جنگ چقدر محتمل است؟
یورونیوز: آیا مخالفت قاطع خامنهای با توقف غنیسازی در ایران، ناشی از این نیست که او احساس میکند ترامپ در هر صورت اهل جنگ نیست؟
رضا علیجانی: پذیرش اصل مذاکره برای نظام ولایی و شخص خامنهای دشوار بود. ترامپی که قاتل سردار سلیمانی بود. قبلا گفته شده بود با هر کی مذاکره کنیم، با ترامپ مذاکره نمیکنیم. حتی این اواخر علی خامنهای گفت مذاکره با آمریکا بیشرافتی است.
پذیرش مذاکره دو دلیل عمده داشت. یکی خطر منازعۀ نظامی بود. خطری بیشتر از همیشه. دولت اسرائیل با این نگاه که جمهوری اسلامی در ضعیفترین حالتش است، اجماعا نظرش این است که حداقل مراکز هستهای جمهوری اسلامی را بزند. دلیل دوم، بحرانهای اقتصادی فراگیر در ایران و خطر اعتراض و شورش و جنبش مردم است. خامنهای البته خودش این تعبیر را به کار برد که احتمال حملۀ نظامی کمتر است و احتمال فتنۀ داخلی توسط دشمن بیشتر است. و البته گفت که ما این فتنه را لگدمال میکنیم. این دو خطر همچنان وجود دارد. ممکن است خطر منازعۀ نظامی کمی کاهش پیدا کرده باشد ولی منتفی نشده است.
اما چرا خامنهای در این مقطع خودش آمد و موضعگیری کرد؟ چون مسئلۀ مذاکره به سرفصل غنیسازی اورانیوم رسیده است. قبلا عراقچی و دیگر مسئولین هم گفته بودند غنیسازی خط سرخ ما است. ولی خامنهای برای مموضعگیری در قبال این موضوع، انگیزۀ شخصی مهمی دارد. او در بابت اینکه ابتدا گفت مذاکره با آمریکا بیشرفی است ولی بعدا به مذاکره رضایت داد، در افکار عمومی تحقیر و تمسخر شده است. او یک انگیزۀ سیاسی هم دارد و آن اینکه میخواهد پیامی به نیروهای داخل نظام بدهد؛ ممکن است در درون نظام این پچپچهها هم مطرح شده باشد که حالا غنیسازی را فریز کنیم چون برای ما اصلا فایدهای نداشته است.
خامنهی میخواهد فصلالخطاب باشد و به افراد داخل نظام بگوید این حرفها را بگذارید کنار. او همچنین میخواهد پیامی هم به خارج بدهد. خامنهای میداند در خارج کشور این تصویر وجود دارد که جمهوری اسلامی ضعیف شده است. بنابراین او به نیروهای خارجی پیام داد که ما قدرتمند هستیم و اگر میخواهید مذاکره پیش برود، باید خط سرخ ما را رعایت بکنید. خامنهای میخواهد با این موضعگیری رادیکال، بدنۀ نیروهای ولایی را چه در ایران چه در منطقه دلگرم نگه دارد، اما اگر بعدا بخواهد از این خط سرخ کوتاه بیاید، چه در قالب کنسرسیوم چه در قالب فریز کردن موقت غنیسازی، میگوید بله، من گفتم که غنیسازی اورانیوم خط سرخ ماست، ولی مسئولین نظام این طور تشخیص دادند (که فعلا آن را کنار بگذاریم). البته این عقبنشینی برای خامنهای خیلی سخت است چون او سه دهه است روی این مسئله سرمایهگذاری کرده است. اما به هر حال احتمال عقبنشینی او منتفی نیست. او فعلا سفت و سخت روی موضوع غنیسازی ایستاده است اما باید دید در ادامه چه میشود. خود خامنهای هم گفت هر چند که من امیدوار نیستم، ولی باید ببینیم در ادامه چه پیش خواهد آمد. و این یعنی که راه مذاکره را همچنان باز گذاشته است.
به نظرتان دربارۀ مسئلۀ «غنیسازی اورانیوم در ایران» نهایتا ترامپ کوتاه میآید یا خامنهای؟
با موضعگیری اخیر علی خامنهای و با اتحاد نظری که بین مسئولان آمریکا بوجود آمده، بخصوص بعد از نامۀ بیش از ۲۰۰ عضو کنگرۀ آمریکا به آقای ترامپ، که (گفتند) ما برای هر چیزی جز جمع شدن غنیسازی در ایران اهمیتی قائل نیستیم، دو طرف در دو نقطۀ مختلف ایستادهاند.
آیا این وضع، مذاکرات را به بنبست میرساند یا اینکه یک طرف کوتاه میآید؟ برای عبور مذاکرات از بنبست باید دو طرف کوتاه بیایند.
این نکته را هم اضافه کنم که خامنهای و ترامپ در مورد آنچه نمیخواهند بیشتر توافق دارند تا آنچه میخواهند. آنچه که نمیخواهند، جنگ است. شاید همین نقطۀ اشتراک، طرفین را به سمت یک مصالحۀ بینابینی پیش ببرد. برای مصالحۀ بینابینی، راه سختتر و بیحیثیتتر برای جمهوری اسلامی این است که فریز کردن موقت غنیسازی را بپذیرد اما از آن طرف ترامپ باید کوتاه بیاید و امتیازات بیشتری بدهد.
یورونیوز فارسی را در ایکس دنبال کنید
راه دیگر، کنسرسیوم است؛ کنسرسیومی بین چند کشور – که الان نام عربستان و امارات مطرح است – بوجود بیاید و اینها مشترکا اورانیوم را غنی بکنند. راه آسانتر هم این است که آمریکاییها غنیسازی ۶۷.۳ درصد را بپذیرند ولی نظارتها را خیلی شدید بکنند. این راه برای جمهوری اسلامی ایدهآل است. حالا باید دید در کجا به تفاهم میرسند. در نقطۀ تفاهم، دو طرف میتوانند کوتاه آمده باشند و به همۀ آنچه که میخواستند، نرسیده باشند. یعنی مشوقها و کوتاه آمدن ترامپ در یکسو، کوتاه آمدن جمهوری اسلامی در قالب پذیرش کنسرسیوم و یا فریز کردن موقت غنیسازی. در این صورت، خامنهای میتواند این عقبنشینی را به گردن مسئولین نظام بیندازد. اما در عین حال اگر هم مذاکرات به بنبست برسد، احتمال منازعۀ نظامی کمتر از تحریم حداکثری اقتصادی است. ترامپ هم در سفرش به منطقه، بیشتر تهدید به تحریم حداکثری کرد.
اما سر جمع، اگر از منظر منافع ملی نگاه کنیم، این یک پروژۀ بسیار خسارتبار بوده. گروگانگیری یکسالونیم طول کشید، جنگ هشت سال (۲+۶) طول کشید، اما برنامۀ هستهای ۲۳ سال است که منافع ملت ایران، سفرۀ مردم ایران و امنیت کشور را گروگان گرفته است. شورای فعالان ملیمذهبی در آذر ماه ۱۳۸۶ بیانیهای داد و در آن بیانیه گفت که کشور ما به دلیل برخورداری از نفت و گاز و منابع فراوان انرژیهای تجدیدپذیر مثل آفتاب و باد، اصلا نیاز به انرژی هستهای ندارد. اگر هم به انرژی هستهای نیاز داشته باشیم، نیازی به غنیسازی اورانیوم در داخل کشور نداریم. بنابراین اگر کل این ماجرا جمع شود یا تجدید سازمان شود برای بهرهوریهای بیشتر، به نفع ملت ایران است. ولی الان اگر قرار باشد مذاکرات به دلیل اصرار بر جمع شدن غنیسازی به بنبست برسد، ما تمایلی به تاکید بر این موضوع نداریم. به نفع سفرۀ مردم ایران و جنبش گذار به دموکراسی در ایران است که جنگ نشود. اگر کار به منازعۀ نظامی کشیده شود، هم اقتصاد ایران لطمه خواهد دید و هم یک حکومت وحشیتر سر کار خواهد آمد و این تحولات، گذار به دموکراسی را عقب میاندازد. بنابراین، در مجموع اگر این مذاکرات به توافق برسد، به نفع ملت ایران است.