واقع امر این است که نسل ز امروز ایران علاوه بر برآمدن در عصر اطلاعات همچنین در عرصه خصوصی خود نیز در خانوادههایی بار آمده که والدین این خانوادهها عموما متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ خورشیدی هستند.
نگارش از پیمان عارف ، روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی
جنبشی که در اعتراض به مرگ مهسا امینی در ایران شکل گرفت در آستانه هفته سوم قرار دارد و در این میان آنچه بیش از همه به چشم میآید نقش برجسته و تاثیرگذار «نسل ز» در این جنبش است. دختران و پسران نوجوان و تازه جوانانی که در دهه دوم و ابتدای دهه سوم عمر خود قرار دارند و ازمتولدین اواخر دهه ۷۰ و اوایل ۸۰ تشکیل شدهاند و چه بسا یا همسن و سال گشت ارشادی باشند که از سال ۱۳۸۵ در خیابانهای ایران ظاهر شد و یا حداکثر چند سال بزرگتر از آن!
به دیگر سخن اکنون از عصیان نسلی در برابر گشت ارشاد و حجاب اجباری است که با گشت ارشاد بزرگ شده و قد کشیده اما حال به نماد مقاومت در برابر آن تبدیل شده و پایورزانه در برابر حکومتی ایستاده که خود دینی میداند و نخستین رسالتش را اجرای شریعت خداوند بر روی زمین.
اما نسل ز چیست و چرا در جامعهشناسی متاخر مهم است؟
نسل ز که در جامعهشناسی متاخر بسیار بدان پرداخته شده عبارت است از نسل جوان کشورها که عموما بر دو مفروض استوار شده است: اولا شکاف نسلی و برساخت هویت نسلی برای جوانان و ثانیا انقلاب دیجیتال و شکلگیری جامعه اطلاعاتی که موجب شده تا نسل جدید واجد ویژگیهای متمایزکننده نسبت به نسلهای پیشین باشد.
با این پیشفرض نگاهی کنیم به نسل ز ایران.
نسلی که در دولت محمد خاتمی متولد شده و زمانی در دهه ۸۰ دیده به جهان گشوده که ایران نیز با روندهای جهانی شدن فرهنگی و جامعه اطلاعاتی رویاروی بوده ، بر خلاف اسلام خود برای دسترسی به محتواهای فرهنگی تولید شده در غرب مجبور به کاست گردانی و دیش چرخانی نبوده و مستقیم و بدون واسطه با معانی فرهنگی غربی سروکار داشته است. در عرصه خصوصی نیز تحت کنترل والدینی متولد دهههای ۱۳۵۰ و ۶۰ بوده که عموما خود با تمام وجود معنای کنترل دولتی و سرکوب ایدئولوژیک را درک کرده بوده و والدینی بمراتب لیبرالتر نسبت به نسل پیشین خود بودهاند. بدین سبب عرصه خصوصی نسل ز از طرفی فضای لیبرالتری داشته و از سوی دیگر محتوای فرهنگی بلاواسطهای در آن تزریق میشده اما در همین حال نسل ز در عرصه عمومی از فضای نسبتا باز سیاسی و محیط روشنفکرانهای که والدینش در دهه ۷۰ و نیمه اول دهه ۸۰ تجربه کرده بودند نیز بیبهره بوده است. پس با یک وضعیت سه وجهی مواجهیم:
۱-سرکوب در عرصه عمومی
۲-لیبرالیزه شدن عرصه خصوصی
۳- جهانی شدن و انقلاب دیجیتال
به این ترتیب نسل ز بیآنکه جهانیشدن برایش معنای دموکراسی و آزادی سیاسی بدهد به دشمنان نظم سیاسی مستقر تبدیل میشود چرا که سبک زندگی غربی و در راس آن آزادی پوشش را طلب میکند که با مهمترین وجه حکومت دینی یعنی اجرای شریعت خداوند بر روی زمین در تعارض جدی قرار میگیرد.
به دیگر سخن مسئله نسل ز با حکومت دینی اولا معطوف به سبک زندگی است و مطالبات معطوف به دموکراسی و آزادیهای سیاسی از آن روی دارای اهمیت ثانویه است که نسل ز بر خلاف والدین دهه ۵۰ و ۶۰ ای خود پا را از دموکراسی سیاسی فراتر نهاده و آزادیهای اجتماعی و به رسمیت شناخته شدن سبک زندگی متفاوتاش را میخواهد.
شوک اسلامگرایانه و نسل ز
اسلامگرایان در ایران از طریق صندوق رای به قدرت نرسیدند بلکه از راهکارهای قهری و انقلابی توانستند قدرت را در اختیار بگیرند و همین امر موجب شد تا بتوانند با بر هم ریختن نظم اجتماعی و ایجاد شوک در جامعه اجرای شریعت را به جامعهای چون ایران تحمیل کنند. هنوز هم این سوال که چگونه جامعهای که جزو مترقیترین و متجددترین جوامع غیرغربی بود ظرف ۲-۳ سال به حجاب اجباری تن داد پرسشی است سترگ که شگفتی و سکوت بسیاری از جامعهشناسان را برمیانگیزد.
پدیدهای که به گمان نگارنده با تئوری شوک احتمالا میتوان آن را به شکلی نسبتا دقیق توضیح داد.
واقع امر آن است که طبقه متوسط شهری علیرغم اینکه توقع میرفت در سال ۵۷ به راحتی از دستاوردهای تجددخواهانهاش در برابر حاکمیت اسلامگرایان دست نکشد اما به دو دلیل این اتفاق نیافتاد:
- از طرفی پدیده شوک از سوی اسلامگرایانی که با انقلاب به قدرت رسیده و به حکم حقانیت برآمده از انقلاب خود را محق به انجام بسیاری از رفتارها میدانستند.
- و از طرف دیگر گفتمان چپ که در خدمت اسلامگرایان و به سان عامل توجیه کننده و ایجاد پذیرش شوک اسلامگرایانه از سوی طبقه متوسط شهری عمل کرد.
جان سخن آنکه اگر پدربزرگان و مادربزرگان نسل ز نیز تسلیم حکومت مبتنی بر شریعت شدند این امر بر بستری از انقلابیگری و شوک اجتماعی برآمده از آن صورت پذیرفت و چه بسا در روند عادی اجتماعی به هیچ روی امکان تحقق نداشت.
تغییر الگوی پدرسالارانه خانواده در ایران
الکسی دو توکویل را در تاریخ اندیشه غرب به عنوان یکی از نخستین کسانی میشناسیم که تلاش کرد فهمی علمی از قانونمندیها و روندهای اجتماعی به دست دهد و از همین روی بسیاری توکویل را جزو آباء علم جامعهشناسی میدانند.
توکویل در رساله «دموکراسی در آمریکا» درباره چرایی شکلگیری نظم دموکراتیک در آمریکا در مقایسه با فرانسه دو امر مهم مربوط به جامعه آمریکا را برمیشمارد و دموکراسی در آمریکا را اولا به این دو مولفه مرتبط میداند:
گشاده دستی طبیعت در آمریکا که موجب ثروت و شکلگیری سرمایه در آنجا شده و دوم نظام تربیتی پیوریتنی فرزندان و الگوی خانواده پروتستان که با اهمیت دادن به فرزندان ، شخصیت آنان را دارای اعتماد بنفس و فردیت و آزادیخواه بار میآورد.
واقع امر این است که نسل ز امروز ایران علاوه بر برآمدن در عصر اطلاعات همچنین در عرصه خصوصی خود نیز در خانوادههایی بار آمده که والدین این خانوادهها عموما متولدین دهه ۵۰ و ۶۰ خورشیدی هستند. نسلی که در عصر اصلاحات چشم به حیات اجتماعی گشوده وعموما در عرصه خصوصی خود توانسته الگوی خانواده ایرانی را از الگوی خانواده پاتریمونیال (پدرسالار) به سوی الگوهای برابری خواهانهتر تغییر دهد.
خانوادههایی که نسل دهه ۶۰ تشکیل دادهاند تمام تجارب این نسل از رای اولشان به محمد خاتمی و هوای تازه سیاست و جامعه ایران در دهه ۷۰ تا شل شدن حجاب و آسانتر شدن رابطه دو جنس با یکدیگر در همین عصر را همراه خود دارد ؛ کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز را به یاد دارد ؛ تجمع زنان در خرداد ۱۳۸۴ با خواست تغییر قوانین و سرکوب زنان در میدان ۷ تیر تهران در خرداد ۸۵ بخشی از تجارب زیسته اوست.
طرفه آنکه خانوادههایی که نسل ز امروز ایران در آن پرورش یافته از ارزشهایی به مراتب لیبرالتر و سهلگیرانهتر پیروی میکرده و همین امر از نسل ز نسلی ساخته که در چارچوب نهاد خانواده و در عرصه خصوصی خود بمراتب آزادتر بوده ، بمراتب سکولارتر زیسته و به مراتب فردیت شکل یافته تری داشته.
همزمان ساختار نظام تربیتی ایران نیز در این نسل تغییر کرده. نسل ز بر خلاف پدران و مادرانش عموما تجربهای از تنبیه بدنی و رفتار خشونت آمیز در مدرسه ندارد و اگر هم با چنین تجربهای مواجه شده باز بر خلاف والدینش از حمایت پدر و مادر در برابر نهاد مدرسه برخوردار بوده.
نسل ز در مدرسه تجربه چندانی از سرکوب ، چوب و فلک و گشتن کیف و … ندارد. بنابراین با عرصه خصوصی به رسمیت شناخته شدهتری نیز مواجه بوده است.
همه اینها همان چیزی است که توکویل در دموکراسی در آمریکا از آن به تربیت پروتستان و فرزندمحور یاد میکند. تربیتی که فرزندان را دارای فردیتی توانا برای دموکراسی میکند.
حال در ایران قرن ۱۵ خورشیدی نسل ز این امکان را یافته که از طرفی در عصر جهانیشون و انباشت اطلاعات و تبادل و گردش آسان و دیجیتال اطلاعات بزرگ شود و در نتیجه با همسالان خود در سایر کشورهای جهان بلحاظ نظام فرهنگی و ارزشی تفاوت چندانی نداشته باشد و از سوی دیگر با تغییر الگوی نهاد خانواده در ایران از اوایل دهه ۱۳۸۰ این فرصت را نیز یافته که در زمینه و زمانهای رشد کند که خانواده ایرانی به فرزندانش سبک زندگی معطوف به حریم شخصی ، دنیاگرایی و کامجویی از امر اینجهانی ، فردیت و عرفیگرایی را میآموزد.
بدین ترتیب نسل ز که حال دایرهای از دانشآموزان دبیرستان تا جوانان دانشجوی تحصیلات تکمیلی را دربرمیگیرد و به سن زیست اجتماعی رسیده و با امری به نام عرصه عمومی مواجه است بین عرصه خصوصی و عرصه عمومی شکافی دو چندان نسبت به شکافی که نسل والدینش داشتند میبیند. شکافی که بحث پوشش یکی از مهمترین وجوه و مولفههای آن است و تا زمانیکه حل نشود نمیتوان شکاف امر خصوصی-عمومی را ترمیم کرد.
لذا بنظر میرسد نسل ز تصمیم گرفته شکاف و فاصله بین عرصه خصوصی خود با آن چیزی که حکومت شریعت بر عرصه عمومی تحمیل کرده را پر کند و نخستین گام در این راستا حل و فصل مسئله حجاب اجباری و مداخله دولت در پوشش شهروندان است.
شکاف نسلی در تمامی جوامع تحولات خاص خود را به بار میآورد اما در جوامعی که سرعت رشد جمعیت سرعت تغییرات نسلی را به بار میآورد راهی جز اصلاحات مداوم و انطباق نظم مستقر سیاسی-اجتماعی با این تحولات وجود ندارد.
خطا آمیزترین واکنش نسبت به تحولات نسلی نادیده گرفتن آن از سوی حکومتهاست.