گفتگو با مجید گلپور، مشاور اتحادیه اروپا؛ نقش تحولات منطقه بر برجام و دعوت نماینده اتحادیه به تهران

انریکه مورا، معاون سرویس سیاست خارجی اتحادیه اروپا و مسئول هماهنگی مذاکرات هستهای به دعوت علی باقری، معاون سیاسی وزیر خارجه ایران به تهران سفر کرده است.
بسیاری این سفر را پیش زمینه بازگشت دولت جدید ایران به مذاکرات پسا برجامی میدانند. در متن دعوت نامه انریکو مورا سه محور مورد بحث مطرح شده است. گفتگو درباره اوضاع افغانستان، از سرگیری روابط ایران و اتحادیه اروپا و بازگشت دوباره اینستکس و نهایتا گفتگو درباره برجام.
درباره اتفاقات اخیر منطقه خاورمیانه، سفر آقای مورا به تهران و آینده مذاکرات برجام با مجید گلپور پژوهشگر و مشاور اتحادیه اروپا گفتگو کردیم.
یورونیوز: با توجه به وقایع اخیر در منطقه، از جمله به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، استراتژی دولت تازه به قدرت رسیده ابراهیم رئیسی را چگونه میبینید؟
مجید گلپور: میتوان گفت که پس از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، نظم عمومی منطقهای دچار تحولات جدی شده و همزمان با خلاء ناگهانی نیروهای نظامی آمریکایی در منطقه مناسبات را تغییر داده است. البته دولت بایدن همچنان قصد دارد در منطقه بدون نیروهای نظامی حاضر باشد. آنچه که میتوان آنرا حضوری «هشیارانه یا عقلگرایانه» با تکیهای بیشتر بر نیروهای اطلاعاتی و امنیتی برای دفاع از منافع ملی آمریکا دانست.
با این حال نباید از یاد ببریم که عدم حضور بیشتر سربازان نظامی آمریکا در منطقه به عنوان مثال میتواند بازوهای نفوذ منطقهای ترکیه اردوغان را قویتر کند. ترکیهای که قصد بازسازی امپراطوری عثمانی را دارد و می بینیم که در بسیاری از سرزمینهای این منطقه از جمله افغانستان حضوری مهم و موثر دارد. به جز ترکیه با بازگشت طالبان به قدرت، برای اولین بار در تاریخ، شاهد قدرت گرفتن همزمان تنها کشور اتمی مسلمان جهان، پاکستان، در کنار تندروترین قدرت اسلامی منطقه یعنی طالبان هستیم. از نقش و افزایش قدرت قطر، این کشور حاشیه خلیج فارس نیز نمی توان غافل ماند.
به این ترتیب، میتوان گفت که این پیچیدگیها چشمانداز تازهای از ده سال آینده خاورمیانه برایمان ترسیم میکند. معتقدم پس از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان وارد یک دوران جدید تاریخی شدهایم. به نوعی که نیروهایی که همزمان با حضور نظامی آمریکا از نفوذ کمتری برخوردار بودند حالا در نبود حضور آنها، خود در حال تشکیل محورهایی هستند که میتواند در آینده منجر به تنش و مقابله و یا حتی همکاریهای مشترک شود. همزمان آمریکا نیز برای مهار قدرت چین، رقیب اصلی خود، ناگزیر است در این منطقه بین روسیه و چین یکی را انتخاب کند.
از سوی دیگر شاهد نفوذ بیسابقه روسیه ولادیمیر پوتین در مناسبات منطقهای هستیم. رئیس جمهوری روسیه صاحب جایگاهی شده است که هم قراردادهای مهم تسلیحاتی با ترکیه عضو ناتو، و عربستان، متحد اصلی آمریکا، به امضا میرساند و هم در نقش متحد اقتصادی و نظامی اصلی اسرائیل و ایران نیز ظاهر میشود.
چرا که با سرریز تاثیرات متقابل رقابتهای بینالمللی(چین-آمریکا-روسیه) که سبب آرایش اتحادهای منطقهای نوینی خواهند شد، خاورمیانه میان دو محور متضاد «تنشزایی روز افزون» از یکسو و محور تلاش برای تثبیت همکاریهای منطقهای و حاکمیت قانون از سوی دیگر، ماهها و سالهای پر از تنش و اغتشاش و حتی و طوفانی را در مقابل خود خواهد داشت. بنابراین در این قالب جدید تکلیف مذاکرات برجام کاملا با گذشته متفاوت خواهد بود و سناریوهای گوناگونی را در مقابل ما خواهد گذاشت.
یورونیوز: در ماه های اخیر دولت جدیدی در ایران روی کار آمده است و به نوعی مذاکرات «پسابرجامی» که در آخرین هفتههای دولت حسن روحانی از سرگرفته شده بود کاملا متوقف شده است، دیپلماسی دولت ابراهیم رئیسی در رابطه با برجام چیست؟
مجید گلپور: به طور کلی اگر شالوده دیپلماسی جمهوری اسلامی را بر سه پایه به هم تاثیرگذار و به هم پیوسته: ساختار ایدئولوژیکزا، دستگاه پر عرض و طول پروپگاندا و نیز تلاش به عملگرایی برای توسعه منافع بیت رهبری دانست؛ لذا دیپلماسیای که آقای عبداللهی در سر دارد، هماهنگی نقطه تلاقی روزمره این سه وجه است.
بنابراین، «دیپلماسیای» که آقای عبداللهیان درسر دارد باید بر خلاف چیزی که آقای ظریف و نزدیکان او در هفتههای اخیر گفتهاند، در درجه اول نه تنها باید اهداف جمهوری اسلامی تامین کند بلکه در منطقه نیز تعمیق و تعمیم دهد. بنابراین مابین این وجوه، وجه اول، تقویت بخش «زرادخانه ایدئولوژیک» نظام جمهوری اسلامی است که در ۴ دهه گذشته مهمترین پایه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بوده است. اما امروز لازم است خطوط استراتژیک آن پررنگتر و ایدئولوژیکتر نشان داده شود.
ولی در مورد وجه دوم(پروپگاندا)، میتوان گفت تا پیش از کشته شدن قاسم سلیمانی نقش پروپگاندایی که ادعا میکند ایران می تواند قدرت خود را در منطقه تسری دهد و به ابرقدرت منطقهای تبدیل شود، عنصر هدایت کننده نظامیان و رسانهها بود اما این تصور ایدئولوژیک که خارج از هر گونه درک درست از شرایط منطقهای و امنیتی صرفا روی پروپاگاندا شکلگرفته بود، محو سمبلیک شد و دیگر اثرات گذشتهاش را نخواهد داشت.
مسلما زمانی که پروپگاندا ضعیف شود و نتواند خود را با واقعیتها و یا آنچه که «Real Politik» مینامیم تطبیق دهد، ارزش و اعتبار خود را از دست میدهد. یعنی پروپاگاندا در حالی که همچون ابزاری معجزهگر به عنوان وسیلهای برای افزایش نفوذ منطقهای، به کار برده میشود مع ذلک و در عین حال، خود پروپگاندا برای زیستن در طی مسیر خود نیاز عینی به عملی شدن این گسترش و نفوذ منطقهای را الزامآور میکند؛ اگر نه غیرکارآمدی میشود. این چنین است که در تقابل با واقعیتهای منطقهای، فرسوده شدن تمام پروپگاندای ایدئوالوژیک در سطح ملی و منطقهای، بیش از پیش اکثریت افکار عمومی را به شکست این گونه تهییجات مردمی یا عمومی رسانده است.
آقای عبداللهیان در ۴ ماه اخیر و در سفرهای منطقهای که داشته است بارها تاکید کرده که جمهوری اسلامی «عملگراست و فرصت سوز نیست و مثل دولتهای قبلی نیست و میخواهد به نتیجه برسد.» اما سوالی که مطرح میشود این است که در پس این سخنان آیا منفعت ملی ایران نهفته است یا منفعت گروهی که در ایران در قدرت است؟ و مهمتر از آن، آیا آقای عبداللهیان «Real Politik» خود را میتوانند از جنبههای پروپگاندایی و ایدئولوژیک تفکیک کند.
همچنین با وجود بحرانهای اقتصادی و بهداشتی از جمله کووید که در ماههای گذشته ایران با آن درگیر بوده است، میبینیم که تمرکز اصلی حاکمیت برخلاف حل فوری این بحرانها همچنان برپایه «نفوذ منطقهای و صدور انقلاب» گذشته است.
بالاترین بودجه های دولتی همچنان در بخش های نظامی و پروگاندای تبلیغاتی هزینه می شود. به عبارتی دو بخش امنیتی و نظامی در اولویت قرار دارد اما در مقابل سازندگی ساختاری پایه و برنامه های توسعه هیچگونه جایگاه مشخصی ندارد.
یورونیوز: با این وجود چگونه سیاست امروز دولت در قبال برجام را توضیح می دهید؟ چرا تا این اندازه تاخیر در بازگشت به مذاکرات پسا برجامی از سوی دولت صورت گرفت؟
مجید گلپور: در انتخابات اخیر و با پیروزی ابراهیم رئیسی مجموعه ای از هلدینگهای غیر منتخب و انتصابی به قدرت رسیدند.
علیرغم عدم موافقت و حمایت بخش بزرگی از مردم، دولتی به قدرت رسید که معاون رئیس جمهوری اش آقای مخبری شد که بزرگترین هلدینگهای ایران در کنترل اوست.
مجموعه ثروت های نجومی این هلدینگها چشماندازی را پیش روی حاکمیت گذاشته بودند که علیرغم تحریمهای گسترده آنها به این باور و اعتماد به نفس کاذب رسیدند که میتوانند بدون اصلاحات ساختاری در دولت جدید به اقتصاد شتابی دوباره بدهند.
همزمان فراموش نکنیم که برای اولین بار پس از ۴ دهه است که سه قوه مقننه، مجریه و قضاییه دقیقا یک جهت ایدئولوژیک دارند. به نظر من این عوامل در کنار هم باعث شد تا دولت آقای رئیسی مذاکرات برجامی را عقب بیندازد. دیدیم که تمام تعهداتی برجامی در ۴ ماه اخیر بنوعی نادیده گرفته شدند و حتی اجازه بازرسیهای آژانس بین المللی انرژی اتمی به تعویق انداخته میشود.
یورونیوز: یعنی به نظر شما دولت جمهوری اسلامی ایران، در زمینه برجام سیاست هویج و چماق را در پیش گرفته است؟ با یک دست پیش و با دست دیگر پس می زنند؟
مجید گلپور: باید دید خواست ایران از مذاکرات برجامی که به گفته آقای عبداللهیان باید به نتیجه دلخواه ایران برسد چیست؟ یکی از مهم ترین خواست های جمهوری اسلامی بی تردید از بین رفتن تمام تحریمهاست. یعنی حذف بیش از هزار تحریمی که علیه ایران وجود دارد. اما مهمتر باید دید آیا مدیریت رفع تمامی این تحریمها در آن واحد علیرغم ظاهر پروپگاندیستی آن شدنی است؟
اولین بار دولت چین یکی از مهم ترین شرکای اقتصادی ایران این خواست را در دسامبر سال ۲۰۲۰ مطرح کرد. پکن از دولت آمریکا خواست تا تمام تحریمها علیه ایران برداشته شوند. چینیها البته در پس این درخواست یک هدف تجاری داشتند و به فکر سود دیپلماسی ۱۰۰ درصد اقتصادی خود در خاورمیانه بودند اما جمهوری اسلامی با طرح مجدد چنین خواستی در راستای همان المان های پروپاگاندایی خود حرکت میکند.
ولی برای راستیآزمایی و دیدن امکانپذیری عملی برداشتن در آن واحد همه تحریمها اساسا چینی خواستی ممکن است؟ به عنوان مثال نگاه کنید در دوره وزارت خارجه جواد ظریف حتی پس از توافق هستهای سال ۲۰۱۵، قرار بر این شد تا تحریمها بطور گام به گام حذف شوند اما امروز میبینیم که ایران حذف تمام تحریمها را برای به نتیجه رسیدن مذاکرات کنونی مطرح میکند و این تضاد کلاف سردرگم مذاکره کنونی شده است.
در واقع موضوعاتی که پیش تر عرض کردم، یکپارچه بودن ایدئولوژیک قوای سه گانه و سرمایه و ثروت نجومی هلدینگهایی که پرنفوذترین مدیر آنها معاون رئیس جمهوری ایران است استراتژی وزارت خارجه را بر مبنایی تغییر داد که خود را در موضع قدرتمند میدید و این دوباره میتواند در هفتههای آینده برای شروع دوباره مذاکرات غیرکارآمد باشد، به خصوص که امروز اتفاقات منطقهای در لبنان، افغانستان و عراق برای جمهوری اسلامی ایران بگونهای پیش رفته است که معادلات را تغییر داده است.
با در نظر داشت این شرایط پیچیده و تمام اطلاعات ضد و نقیضی که حول و حوش سفر آقای مورا به ایران رسیده و این که درخواست این سفر از جانب آقای باقری بوده که در موقعیت ضعف از اروپا طلب کمک کرده یا مذاکرهای در تهران به دعوت و خواست آقای مورا بوده یا به عبارت دیگر چه کسی میهمان و چه کسی میزبان بوده، به لحاظ دیپلماتیک تعاریف مشخص خود را برای ما میآورد.
یورونیوز: یعنی شما بر این باورید که بدنه تندروی جمهوری اسلامی ایران با وجود یکپارچگی در قدرت اما بدلیل شرایط منطقهای در استراتژی دیپلماتیک خود به شک و تردید رسیده است؟
مجید گلپور: برای نشان دادن این شک کافیست که «میزبان» هفته قبل که خود را برای میهمانی هفته بعد در بروکسل آماده میکرد، جواب منفی از میزبان بروکسلی خود گرفت. به طور روشن در محافل دیپلماتیک اروپا چنین درخواست رسمی میهمان شدن یا دعوت شدن به نشانه ضعف دفتر آقای باقری قلمداد شد و هماهنگی ناشیانه باز هم به پارادوکسهای درونی ساختار درونی مذاکرات میافزاید. فراموش نکنیم که همین افرادی که امروز در قدرت هستند و قصد تصمیم گیری برای سیاست خارجی ایران را دارند زمانی کاملا مخالف این توافق هستهای و حامی خروج کامل از آن بودند.
فرضیهای که وجود دارد این است که بخشی از این تندروها در جمهوری اسلامی خواستار بمب هستهای که میتواند عامل بازدارنده و تثبیت قدرت منطقهای و هم در جهت ادامه سیاستهای «صدور ایدئولوژی جمهوری اسلامی» باشد، بودهاند، اما درک تغییر شرایط منطقهای عوض شده برخلاف خواستههای ایدئولوژیک و تبلیغاتشان، آنها را به این فکر واداشته، حالا که دسترسی به تسلیحات اتمی بسیار بعید و پیچیدهتر از قبل شده است مذاکره بهترین راه احیای برجام و شاید اقتصاد بحران زده ایران خواهد بود.
یورونیوز: بنابراین منظور شما این است که برخلاف گفتارهای ایدئولوژیک و پروپگاندایی جمهوری اسلامی در عمل واقعگرایی یا «Real Politik»(بدون در نظر گرفتن ملاحظات ایدئولوژیک) از سوی مقامات ایران در نظر گرفته شده است؟
مجید گلپور: دقیقا نکته هم اینجاست که تا چه حد آقای عبداللهیان توانایی مدیریت پارادوکسهای درونی مذاکرات را خواهد داشت. به نظر میرسد که مقامات جمهوری اسلامی این بار قصد دارند یا مجبورند که تا تنها با تن دادن به برخی از تعهدات حداقلی شانس خود را برای رسیدن به نتیجه حداکثری دلخواه بیازمایند. به عنوان مثال بگویند که ما غنیسازی اورانیوم را تا تنها ۳.۶۷ درصد نگاه خواهیم داشت اما سانتریفیوژها را هم حفظ میکنیم و این نیست که مانند دفعه گذشته در آنها بتن بریزیم. شاید این بسته جدید، برخلاف آنچه که انتظار میرفت یک بسته ایدئولوژیک نیست و یک بسته که کاملا واقع گرایانه و در جهت «Real Politik» است؛ بستهای که قرار است با کمک اتحادیه اروپا تنظیم شود ولی منطقی که این بستهسازی را انجام داده، ایدئولوژیک و ضدبرجام است چون به لحاظ کمی و کیفی غلظت غنیشده اورانیوم و حجم آن و نگاهداری آینده آن روشن نمیباشد و مخصوصا زمان رسیدن به آستانه هستهای را تضمین نمیکند. افزون بر این مجموعه پرتناقض، درخواست از سرگیری مذاکرات از زمان خروج آقای ترامپ از برجام ارائه شده است! همانطور که میبینیم در بسته تیم آقای عبداللهیان نه تنها موجب اغتشاش بدیهی در مدیریت اولویتهای مذاکرات شده بلکه پیشنهاد پیش مذاکرات برای مذاکرات حقیقتا افکار مساعد اروپایی را به اضطراب انداخته است.
یورونیوز: به نظر شما چگونه یک بسته پیشنهادی از سوی ایران میتواند مطلوب و مورد نظر اروپا و خصوصا دولت بایدن باشد؟
مجید گلپور: در سال ۲۰۱۵، زمان توافق هستهای، تمام دولتهای طرف مذاکره و نهادهای بینالمللی به این نتیجه رسیدند که جمهوری اسلامی میتواند فعالیت هستهای صلحآمیز داشته باشد.
میتوان اجازه غنیسازی اورانیوم تا ۳.۶۷ درصد را به ایران داد. در عین حال، کشورهای امضاکننده برجام، برای اینکه حسن نیت و اعتمادشان را نشان دهند قول دادند تا به طور متقابل به جمهوری اسلامی در زمینه اقتصادی کمک کنند.
امروز اما در قابی متفاوت ایران قصد ورود به مذاکرات را دارد. این قاب متفاوت به دلیل قدرتی است که اسرائیل در سالهای اخیر در منطقه پیدا کرده و ضربههایی که به جمهوری اسلامی زده است. شاید همین موضوع است که فردی چون آقای باقری، یکی از منتقدان سرسخت برجام، را برای دعوت از انریکو مورا به ایران قانع میکند. میتوان گفت که علیرغم تمامی این تناقضها و مشکلات، جمهوری اسلامی ایران چارهای به جز مذاکره برای خروج از بحران کنونی پیدا نکرده است.
با این حال چیزی که از اتفاقات قابل درک است، این است که مهارت و علم و دانش برای طرح درست مذاکرات و پارامترهای اصلی مذاکرات هنوز به دست نیامدهاند.
در یک سمت ایران قراردارد که میگوید من حاضر به توافق هستم در صورتی که هم تمام تحریمها برداشته شوند و هم قدرت منطقهای ایران شناخته شود و تمام فعالیتهای اقتصادی کشور آزاد شوند. همزمان در مقابل این خواستها آمریکایی قرار دارد که میگوید نه، نمیتوان تمام تحریمها را یکروزه برداشت و سقف غنیسازی اورانیوم باید کاملا کنترل شده شود. فراموش نکنید که ایران در ماههای گذشته گامهای فراوانی در جهت خروج از برجام و عدم پایبندی به تعهدات خود برداشته است.
یورونیوز: آیا اتحادیه اروپا، در مقام هماهنگ کننده برجام میتواند خواستهای ایران و آمریکا را عملی کند؟
مجید گلپور: برای فهم این موضوع باید به دیگر اعضای پنج بعلاوه یک پرداخت.
چینیها که همواره گفتهاند و نشان دادهاند که چه انتظاری از مذاکرات برجام دارند. آنها میخواهند که همه چیز در صلح و آرامش پیش برود چرا که تنها هدف آنها، چون یک تاجر واقعی کسب منافع اقتصادی بیشتر است و سرمایه گذاری تنها با وجود صلح و آرامش میسر و عدم وجود تحریمها میسر خواهد بود.
روسیه هم نشان داده است که در استراتژی ژئوپلیتیک منطقه خاورمیانه با همه تا زمانی که منافع ملیاش تامین شود راه میآید.
دولت آمریکا هم که تصمیم گیرنده نهایی نیست و این کنگره است که نهایتا در این باره رای گیری خواهد کرد و همان طوری که پیشتر توضیح دادهایم کاخ سفید میخواهد تنها حضور هوشمندانه در منطقه خاورمیانه داشته باشد.
با توجه به مواضع این سه عضو دائم شورای امنیت اروپا به عنوان هماهنگ کننده تبدیل شده به «مدیری و هماهنگکنندهای که فکر میکند نقش مهمی دارد اما تنها گارسونی است که باید میز شام را چیده و جمع کند.»
به تعبیری دیگر هرچند اتحادیه اروپا از دعوت و حضور احتمالی ایران بر سر میز مذاکره خوشحال شده است اما هنوز نمیداند که محتوای اصلی بسته پیشنهادی ایران چیست و آیا آمریکا با آن موافق است یا نه؟ به عنوان مثال تکلیف غنیسازی اورانیوم چه خواهد شد؟ آیا ایران همچنان میتواند اورانیوم را با توجه به سقف خواستههایش غنیسازی کند؟ آیا کنگره ایالات متحده با خواست ایران موافقت خواهد کرد؟
بنابراین تا زمانی که ضمانتهای مورد نظر دو طرف، آمریکا و ایران، درباره برنامه هستهای تامین نشود نمیتوان امیدی به پیشرفت و نتیجهگیری مذاکرات داشت. چراکه برجام هم بنوعی با خروج ترامپ و خروج گام به گام ایران از تعهداتش بنوعی مرده است.
از یاد نبریم که ایران تفاهمنامهای را در سال ۲۰۱۵ به امضا رساند که شاخص اصلی آن، سطح غنیسازی اورانیوم در ماههای اخیر نه تنها رعایت نشده است بلکه به ده برابر رسیده است و مقامات ایرانی نسبت به آن ابراز خوشحالی میکنند.
میتوان گفت که ترامپ ضربه اصلی را با خروج به برجام زد اما خود مقامات ایران بودند که با بالابردن سطح غنیسازی آن را برای همیشه کشتند. میتوان گفت که در شرایط حاضر احیای برجام، با توجه به خواستهای طرفین و اتفاقات منطقهای نشدنیتر از همیشه خواهد بود. مقامات ایران باید آماده مذاکره بر سر متن و پیشنهادات جدیدتری شوند.