نخست وزیر آلبانی: «ما ثروتمند نیستیم اما یک پذیرایی به دوستان افغان، به سنتهای خودمان و همچنین تاریخ متاخر پناهجوهای خودمان، بدهکاریم.»
ساحل شنی دریای آدریاتیک و استخر مخصوص برای کودکان. اینجا اقامتگاه موقت پناهجویان افغان در شهر شنجین آلبانی است. در ماه سپتامبر و درحالی که مردم سراسر اروپا پس از چند هفته تعطیلات تابستانی به سر کار بر میگردند و هوا هم رو به سردی میرود، تصور اقامت در ساحل، رشک برانگیز است. اما برای شهروندانی که از ترس جنگ و سرکوب، جانشان را به دست گرفتهاند، ماجرا متفاوت است.
فریبا فروتن، کنشگر ۲۵ ساله حقوق زنان و کارمند پیشین وزارت کشور افغانستان، اواخر ماه اوت به آلبانی رسید. او میگوید: «جسم من این جا است اما قلبم در افغانستان است.»
آلبانی یکی از فقیرترین کشورهای اروپا، جایی که متوسط حقوق ۴۶۰ یورو است، متعهد شده است تا ۴هزار شهروند افغانستان را بهطور موقت پناه دهد. ایالات متحده آمریکا، مقصد نهایی یا دستکم مطلوب این پناهجویان است.
این البته نخستین بار نیست که آلبانی به یکی از کشورهای مهاجرپذیر بدل میشود. حدود ۳هزار نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، پس از ترک اجباری عراق در آلبانی اقامت گزیدند. دهها نفر از مسلمانان اویغور چین هم به همین کشور پناهنده شده اند.
تاکنون نزدیک به ۷۰۰ زن و مرد و کودک از افغانستان، در هتلهای ۵ ستاره شهرهایی چون دورس و شنجین ساحل دریای آدریاتیک آلبانی ساکن شده اند. سازمانهای غیردولتی آمریکایی هزینه اسکان موقت این افراد را میپردازند.
ادی راما، نخست وزیر آلبانی میگوید: «پناهجویان از جنگ و ترور گریختهاند و ناآرام هستند. فرستادن چنین افرادی به اردوگاه، کاری است غیرانسانی.»
لطیفه فروتن میگوید با اینکه اینجا، همهچیز در اختیار است اما «ما همواره نگران خانوادههایمان هستیم.» لطیفه به ویژه نگران خواهران و خواهران همسرش است: «طالبان زنان را میزنند، خبرنگاران را میزنند، زندگی همه در خطر است.»
سرزمین پناهندگی و مهاجرت
آلبانی مانند کوزوو و جمهوری مقدونیه شمالی، ازجمله کشورهای کوچک و فقیر بالکان بود که برای پذیرش پناهجویان افغان اعلام آمادگی کرد.
ادی راما، پذیرش پناهجویان افغانستان برای کشوری با سابقه تاریخی آلبانی را بدیهی توصیف میکند و میگوید: «ما ۵۰۰ هزار پناهجوی کوزوویی را در سالهای ۱۹۹۰، زمانی که از اسلوبودان میلشویج میگریختند پناه دادیم. ما کشوری هستیم که شمار یهودیانش [برخلاف دیگر کشورهای اروپایی] پس از جنگ جهانی دوم پیش از آغاز جنگ بود.»
آلبانی مانند بسیاری دیگری از کشورهای اروپای شرقی، یکی از کشورهای مبدا مهاجرت هم هست. از سالهای ۱۹۹۰ و پس از سقوط دولت کمونیستی، بیش از یک میلیون نفر این کشور را در جستوجوی زندگی بهتر به مقصد ایتالیا، آلمان، یونان و ایالات متحده ترک کرده اند.
نخست وزیر آلبانی به رسانههای محلی گفت: نخست وزیر آلبانی: «ما ثروتمند نیستیم اما یک پذیرایی به دوستان افغان، به سنتهای خودمان و همچنین تاریخ متاخر پناهجوهای خودمان، بدهکاریم.»
برخلاف مواضع خصمانه برخی احزاب و رهبران کشورهای اروپای غربی، هیچ جریانی در آلبانی با طرح پذیرش پناهجویان افغان مخالفت نکرده است.
در رویای بازگشت
ویکتور نریا، راننده آمبولانس مستقر در هتل محل اقامت پناهجویان میگوید: «آنها از خود ما هستند. مثل خانواده خودم. من با غم و شادی آنها و کودکانشان شریکم. جای خالی پسران مهاجرم را پر کرده اند.»
اقامت موقت در هتلهای لوکس اما دستکم برای بزرگسالانی که نگران خویشان و دوستان و کشورشان هستند، خیلی دلپذیر نیست. خبرنگار فرانسپرس میگوید چشم همه به تلفن است و اخبار به سرعت در میان پناهجویان پخش میشود. ماجرای ممنوعیت تحصیل دختران مهمانان هتل را بهشدت غمگین و ناامید کرد.
لینا مومدی، دانشمند ۳۶ ساله تصویر کلاس تفکیک جنسیتی شده دانشگاه را روی تلفنش نشان میدهد و میگوید: «خواهرانم کار میکردند و الان باید در اتاق بنشیند.» لینا تماسهای تصویری را ترجیح میدهد و از اعضای خانوادهاش میخواهد چهرههایشان را به او نشان دهند تا مطمئن شود هیچ بلایی سر آنها نیامده است.
وقتی کودکان فوتبال بازی میکنند یا در استخر شیرجه میزنند یا کوچکترها، مشغول نقاشی و رنگآمیزی میشوند، شادی و سرزندگی به میان پناهجویان باز میگردد.
کسی فکر پناهندگی در بالکان را نمیکرد
بنیاد سوروس و موقوفه ملی دموکراسی آمریکا، بیشتر هزینه اقامت پناهجویان در آلبانی را میپردازند. آنطور که تیرانا میگوید، خود این کشور فقیر هم برای این برنامه، بسیار هزینه کرده است.
بسیاری از پناهجویان منتظر ثبت درخواست ویزا برای رفتن به ایالات متحده هستند. اما این روند ممکن است بسیار طولانی شود. اما هدف نهایی، بازگشت به خانه پدری، به سرزمین مادری است.
الیاس نواندیش، سردبیر ۲۹ ساله روزنامه اطلاعات روز میگوید: «ترک کشور، تصمیم بسیار سختی بود. روزی که باید از همکارانم جدا میشدم، جلوی چشم همه گریه کردم. نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.» آقای نواندیش به آینده خوشبین نیست اما آرزو دارد که روز به کشورش بازگردد و برای خودش و مردمش کار کند.
گروهی از کودکان، سرود معروف سرزمین من، اثر داوود سرخوش را همخوانی میکنند. داوود سرخوش، پس از جنگهای داخلی میان مجاهدین، که در پی خروج نیروهای ارتش سرخ در افغانستان آغاز شد، کشورش را ترک کرد. جنگهای داخلی میان فاتحان نبرد با حکومت خلق، پای طالبان را در دهه ۱۹۹۰ به سیاست افغانستان باز کرد.