یورونیوز در گفتوگو با کامبیز نوروزی، حقوقدان جنبههای گوناگون مرگ مهرداد سپهری در اثر عملکرد پلیس را بررسی کرده است. آقای نوروزی معتقد است حتی اگر مرگ مهرداد سپهری مصداق قتل عمد باشد «این واقعه علل ساختاری نداشته است و خطای یک مامور را نباید به پای کل سیستم پلیس ایران نوشت.» این گفتوگو را بخوانید
مرگ مهرداد سپهری در مشهد در اثر عملکرد نیروی پلیس، واکنشهای گوناگونی را بین ایرانیان داخل و خارج کشور برانگیخته است.
پس از این واقعه، برادر متوفی در گفتوگو با یکی از رسانههای خارج کشور اعلام کرد که پزشکی قانونی علت مرگ را به احتمال زیاد «خفگی در اثر استنشاق گاز فلفل» تشخیص داده است؛ اما وی در گفتوگو با تلویزیون ایران اعلام کرد که نیازی به دخالت رسانههای خارجی در این ماجرا نیست.
در ویدیوی منتشر شده از جسد آقای سپهری، آثار کبودی و ضرب و جرح بر بدن او دیده میشود. اما بازپرس ویژه قتل مشهد گفته است: «اثرات شوکر برقی و اسپری فلفل روی بدن و یا صورت مهرداد سپهری نبود.» همچنین بازپرس پرونده درباره آثار ضرب و جرح روی بدن مهرداد سپهری، گفته که ضرب و جرح او «از سوی خانواده همسر و کسبه محل صورت گرفته است.» به هر حال فرمانده پلیس خراسان رضوی اعلام کرده که «دستور ویژه» در خصوص رسیدگی به پرونده مرگ مهرداد سپهری صادر شده است.
ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضاییه نیز گفته است که «یک حادثه نباید بهانهای برای تضعیف پلیس شود.»
کامبیز نوروزی، حقوقدان، در گفتوگو با یورونیوز جنبههای گوناگون این ماجرا را بررسی کرده است. آقای نوروزی در مجموع معتقد است حتی اگر مرگ مهرداد سپهری مصداق قتل عمد بوده باشد «این واقعه علل ساختاری نداشته است و خطای یک مامور را نباید به پای کل سیستم پلیس ایران نوشت.»
آیا کشته شدن مهرداد سپهری در اثر رفتار آن نیروی پلیس، مصداق قتل عمد بود؟
تشخیص این موضوع خیلی پیچیده است. اگر بخواهم با رعایت اصول حقوقی و اخلاق حرفهای نظر بدهم، باید بگویم الان هیچ اظهار نظری در این زمینه نمیتوان کرد. باید شرایط وقوع جرم و وضعیت فرد مرتکب کاملا بررسی شود و بر این اساس تشخیص داد که قتل عمد صورت گرفته یا نه.
اگر این مامور پلیس در دادگاه بگوید من فکر نمیکردم اسپری فلفل آن فرد را بکشد، دفاعش چقدر موجه است؟
دفاع خیلی ضعیفی است. اگر عملی نوعا کشنده باشد، ولو که مرتکب قصد قتل نداشته باشد، از نظر قوانین ایران قتل عمد محسوب میشود. این جا سوالاتی فنی هم پیش میآید که پزشکی قانونی و متخصصان شیمی باید به آن جواب بدهند. مثلا اینکه چه مقدار گاز فلفل به صورت مقتول پاشیده شده؟ آیا گاز فلفل نوعا کشنده است؟ چه مقدار گاز فلفل نوعا کشنده است؟
برخی از مدافعین پلیس با انتشار ویدیوی لحظات قبل از دستگیری مهرداد سپهری، خواستند از رفتار پلیس دفاع کنند. نظر شما درباره این کار چیست؟
در این ماجرا شخصیت متوفی اصلا مطرح نمیتواند باشد. اینکه مقتول یا متوفی فردی متعارف بوده یا قانونشکن، هیچ تاثیری در قانونی بودن یا نبودن عملکرد مامور پلیس ندارد. اصلا فرض کنیم این فرد کاملا نابهنجار بوده. وظیفه پلیس دستگیری و تحویل او به مقامات قانونی بوده. اگر چنین فردی در برابر نیروی پلیس مقاومت کند، پلیس تا حد ضروری اجازه استفاده از نیروی فیزیکی دارد. اما در این فیلم ما شاهدیم که این فرد کاملا در اختیار نیروی پلیس است. اگر هم قبلا مقاومت کرده، مقاومتش در هم شکسته شده و به میله با دستبند بسته شده و دیگر خطری برای نیروی پلیس ندارد. بنابراین پلیس حق نداشت از شوکر یا گاز فلفل استفاده کند و این کار مجرمانه بود.
اینکه صداوسیما بین پلیس و مردم بیطرف نیست و به نفع پلیس وارد عمل شده، قانونا چه حکمی دارد؟
این یک تصور بسیار غلط در بسیاری از دستگاههای حکومتی است که اگر کسی از اعضای این دستگاهها مرتکب تخلفی شد، برای حفظ حیثیت آن سازمان این تخلف را لاپوشانی کنند. این یک نگاه سیاسی و بسیار نادرست است. در پلیس و قوه قضاییه صدها هزار نفر کار میکنند. قرار نیست همه این افراد از هر خطایی مبرا باشند. اگر معلمی دانشآموز را تنبیه کند، خطای معلم است نه خطای آموزش و پرورش.
وقتی رفتار پلیس یا معلم ناشی از علل ساختاری قلمداد شود، لاپوشانی رفتار آنها لاپوشانی علل ساختاری نیست؟
در اینکه علل ساختاری در کار باشد، تردید دارم. نمیخواهم بگویم پلیس در ایران هیچ ایرادی ندارد ولی اگر علل ساختاری در کار باشد، از این قبیل رفتارها در جامعه باید زیاد دیده شود.
منتقدین میگویند این رفتارها از قدیم در جامعه زیاد بوده. الان چند سال است که مردم با گوشیهای خودشان از این رفتارها فیلم میگیرند و در معرض دید همگان قرار میدهند. یعنی قبلا خشونت پلیس دیده نمیشد.
نیروی پلیس در همه کشورها در میدان عملیاتی قرار دارد. بله، این خطاها ممکن است وجود داشته باشد ولی وقتی میگوییم علل ساختاری در کار است، یعنی نیروی پلیس افرادش را تشویق میکند با مردم این طور برخورد کنند. در بعضی موارد، ما شاهد خشونتهای ناروا هستیم. مثل برخورد با اعتراضات خیابانی یا بدحجابی. اما مشابه آنچه که اخیرا در مشهد رخ داد، کمتر رخ میدهد. این قبیل موارد نادرند.
مواردی هم هستند که اطلاعرسانی نمیشوند ولی یک پلیس به دلیل رفتار خشنش محاکمه میشود. من اشکالات نیروی پلیس را قبول دارم ولی این رفتارها را ناشی از علل ساختاری نمیدانم. اگر پلیس و صداوسیما به جای اینکه تلاش کنند برای توجیه و لاپوشانی، مساله را صریح مطرح کنند و بپذیرند که نیروی پلیس مرتکب تخلف شده و با آن برخورد کنند و این امر به اطلاع مردم برسد، به نفع پلیس است. صداوسیما سالهاست اصل بیطرفی را نقض کرده و اصول روزنامهنگاری را رعایت نمیکند. اینکه صدا و سیما بخواهد این ذهنیت را در مردم ایجاد کند که مهرداد سپهری آدم کمارزشی بوده، کاملا خلاف حقوق شهروندی است.
وقتی خطای پلیس توجیه و کتمان میشود، آیا این خودش علتی ساختاری برای بروز چنین رفتارهایی نیست؟ یعنی نیروی پلیس میداند هر کاری که بکند، عملش نهایتا لاپوشانی میشود. ضمنا آیا میتوان گفت پلیس ایران که مجرمان را در خیابان میگرداند و کتک میزند، خشونتش ساختاری نیست؟
این دو موضوع را من از هم تفکیک میکنم. در زمینه مبارزه با بزه و پیشگیری از وقوع جرم در کشور این دیدگاه غلط و منسوخ وجود دارد که اگر با بزهکاران رفتار خشونتآمیز رسمی صورت گیرد، میزان ارتکاب جرم کاهش مییابد. یکی از موارد اعدام در ملاء عام است. اعدام در ملا عام، مطابق نظر عموم جرمشناسان و روانشناسان و جامعهشناسان، به شدت زیانبار است؛ ولی همچنان عدهای گمان میکنند اگر مجرمی را در ملاء عام دار بزنند، در پیشگیری از وقوع جرم در جامعه موثر است.
مگر این نگاه بر سیستم قضایی و انتظامی ایران حاکم نیست؟
متاسفانه در بخشهایی از این دو سازمان این نگاه حاکم است.
آیا همین نگاه به نیروی پلیس اجازه نمیدهد که یک مجرم یا متهم را وسط محله، جلوی مردم، با شوکر و گاز فلفل بزند و تحقیرش کند تا بقیه درس عبرت بگیرند؟ در واقع افراد قبلی در اثر عملی شدن این نگرش، جانشان را از دست نمیدادند، اما این بار یک نفر جانش را از دست داده.
باز من نمیتوانم این دو پدیده را به هم وصل کنم. در پلیس مقررات متعددی وجود دارد که یک نیروی پلیس با توجه به درجه و نوع عملیاتی که انجام میدهد چه وظایفی بر عهده دارد. در موارد متعددی، وقتی که نیروهای پلیس از این مقررات تخطی میکنند، تنبیه میشوند و گاهی هم معرفی میشوند به دادسرای رسیدگی به جرائم نیروهای مسلح. داوری در این قبیل موارد، خیلی بستگی دارد به شناسایی آن مورد خاص. گاهی اوقات ممکن است نیروی پلیس از فرط عصبانیت رفتار نادرستی داشته باشد. البته او مجاز به انجام چنین کاری نیست. نیروی پلیس اسلحه دارد و باید از نظر روانی آن قدر قدرتمند شده باشد که بتواند بر خودش مسلط باشد. جامعه ایران به شدت جرمزا است و میزان دعوا و نزاع در ایران افزایش پیدا کرده. وقتی این همه فضا آشفته است، احتمال خطای نیروهای پلیس هم افزایش مییابد. این در هم ریختگی مربوط میشود به ساختار اجتماعی. یعنی مشکل فقط ساختار نیروی انتظامی نیست.
برادر مهرداد سپهری گفته که پزشکی قانونی به او گفته است علت مرگ به احتمال نود درصد گاز فلفل بوده. بازپرس ویژه اما گفته اثری از گاز فلفل و استفاده از شوکر مشاهده نشده. با توجه به اینکه چنین انکارهایی در موارد مشابه قبلی، معمولا کذب از آب درآمده، الان خانواده مقتول چطور باید حقشان را پیگیری کنند؟
اگر تحقیقات به شکل مستقل صورت گیرد و برای اقناع افکار عمومی روشهای درست در پیش بگیرند، اعتماد عمومی هم جلب میشود. الان دو دیدگاه وجود دارد. یکی اینکه علت مرگ ضرب و جرح بوده، دیگری اینکه علت مرگ گاز فلفل بوده. بهترین توصیه به مقامات مسئول کرد این است که اجازه دهند وکلا مستقیما وارد پرونده شوند. وکیل یک فرد مستقل است و حرفش به عنوان یک فرد مستقل میتواند در جلب اعتماد عمومی اثر بگذارد. وکلا باید وارد پرونده شوند و خبرنگاران از جرئیات ماجرا مطلع شوند و آن را منتشر کنند.
ولی رئیس قوه قضاییه گفته «یک حادثه نباید بهانهای برای تضعیف پلیس شود.» آیا همین حرف پیشاپیش راه بررسی مستقل ماجرا را نمیبندد؟
اتفاقا برعکس، آقای رئیسی حرف درستی زده است. حرف ایشان به این معناست که نفر خطا کرده. این خطا هر چه باشد، کار یک نفر بوده. این نیروی انتظامی و قوه قضاییه است که باید نشان دهد این یک نفر به معنای تمام نیروی انتظامی نیست. حرف ایشان کاملا درست است. واقعا درست نیست که ما کار یک نفر را حساب تمام سازمان عظیمی به نام نیروی انتظامی بگذاریم. اما برای اینکه چنین احتسابی صورت نگیرد، مسئولیت اصلی بر عهده خود قوه قضاییه و نیروی انتظامی است. کیفیت درست رسیدگی و اطلاعرسانی، زمینهساز این امر است. پرونده الان در مرحله رسیدگی مقدماتی است ولی چون موضوع در کل کشور اهمیت پیدا کرده، هیچ اشکالی ندارد خبرنگاران بتوانند با حفظ آبروی افراد، مردم را از جزئیات پرونده مطلع کنند. برای اینکه منتقدان خطای یک نفر را به حساب خطای نیروی انتظامی نگذارند، لازم است که خود نیروی انتظامی هم تصور نکند که خطای یک نفر خطای کل نیروی انتظامی است.
فرض کنیم دادگاه برگزار شد و این پلیس مجرم شناخته شد بابت قتل عمد. با توجه به اینکه مجازات قتل عمد در ایران اعدام است، از آنجایی که این پلیس در حین ماموریت بوده، آیا بابت این قتل عمد اعدام میشود؟
اگر این مامور محکوم شود به ارتکاب قتل عمد، مجازاتش قصاص خواهد بود. گاهی ممکن است مامور پلیس در جریان عملیات مسلحانه، مثلا درگیری با باندهای مسلح مواد مخدر، کسی را بکشد. در این صورت او اصلا جرمی مرتکب نشده از نظر قانون. اما در این مورد، مجازاتش قصاص خواهد بود.
یعنی اگر یک پلیس در حین ماموریت عصبانی شد و مثل یک شهروند عادی رفتار کرد، هیچ مصونیتی ندارد؟
نه، هیچ گونه مصونیت قانونی ندارد. اگر مامور پلیس در استفاده از اسلحه یا به هر شکل دیگری، بدون رعایت مقررات قانونی موجب آسیب کسی شود، مثل هر فرد دیگری مسئولیت کیفری دارد و مجازات خواهد شد.
با توجه به اینکه این مامور پلیس با رفتار غیر مسئولانهاش هزینه تراشیده برای نظام سیاسی ایران، و در واقع یک جورج فلوید ایرانی درست کرده، احتمال نمیدهید خود سیستم هم مایل به مجازات او باشد؟
اگر بخواهند واقعا درست و به نفع همه کار کنند، دقیقا باید همین کار را انجام دهند. معمولا هم چنین کاری در برخورد با پلیس خاصی از سوی سیستم صورت میگیرد ولی وقتی ماجرا سیاسی میشود، داستان فرق میکند. تنبیه پلیس بعد از سیاسی شدن ماجرا، ممکن است مصداق عقبنشینی قلمداد شود داستان حالت «رو کم کنی» پیدا میکند. وگرنه من خبر دارم موارد زیادی بوده است که یک پلیس بابت رفتار نادرستش تنبیه و مجازات شده است.