میزان آثار منتشر شده از سوی ناشران مختلف نه تنها کم نشده بلکه افزایش نجومی داشته است. به خصوص ناشران غیردولتی که عموما آثار برجسته، به روز و نفیس را منتشر میکنند.
گزارش از: مهسا ملکمرزبان
عدد سرانه مطالعه در ایران همواره بحث برانگیز بوده و سالهاست درباره میزان و ملاک سنجش آن از قول تحلیلگران، مسئولان وزارت ارشاد، نهاد کتابخانههای عمومی کشور و سایر ارگانهای ذیربط اطلاعات مختلفی و گاه متضادی نقل میشود.
از یک سو آمار مطالعه روزانه در ایران از ۲ تا ۷۹ دقیقه متغیر است و از سوی دیگر مسئولان برای جا انداختن تصویری هرچه جذابتر از مطالعه در میان اقشار مختلف جامعه به شیوههای گوناگون روی آوردهاند و حتی میزان مطالعه در ایران را بحرانی اعلام میکنند.
پرسش این که آیا برای بسیاری از شاخصها به ویژه شاخصهای فرهنگی آمار و ارقام متقن و دقیقی وجود ندارد؟ اصولا چرا سرانه مطالعه در ایران همواره دستخوش تحولات سیاسی قرار میگیرد و اخیرا نیز به دلیل نوسانات و ناپایداریهای اقتصادی بیش از پیش مورد هجوم قرار گرفته و سیر نزولی خود را ادامه میدهد؟ آیا گرانی کاغذ در کنار وضعیت نابسامان کتابخانههای عمومی، علاقه به مطالعه در فضای مجازی یا محدودیتهای دولتی نظیر نظارت و ممیزی میتواند از دلایل عمده این افت باشد؟
«بازار کتاب افت نداشته است»
یوسف علیخانی مدیر نشر آموت در این باره میگوید: «تصورم بر این بود که در وضعیت کنونی افت اساسی فروش داشته باشیم اما برخلاف انتظار این اتفاق نیفتاد چون کتابخوانها عمدتا متعلق به طبقه متوسط به بالا هستند و افزایش قیمت کتاب برای آنها چندان محسوس نبوده است. گو اینکه خبر دارم در همین مدت فقط دو سه ناشر قیمتهایشان را دوبرابر کردهاند.»
وی که سابقهای ده ساله در انتشارات دارد و یک بار نیز موفق به دریافت جایزه بهترین ناشر سال ایران شده، در پاسخ به پرسشی درباره پیشبینی فروش کتاب در صورت ادامه وضعیت گرانی کاغذ گفت: «قیمتها الان چندان تغییر نکرده چون هزینه کاغذ یک چندم هزینه تمام شده کتاب است و هنوز نمونهخوان و ویراستار و صفحهآرا و کلا بخش فنی تولید دستمزدشان را بالا نبردهاند. زمانی که این اتفاق بیفتد حتما افزایش قیمت چشمگیری خواهیم داشت و آن وقت افت فروش اجتناب ناپذیر است.»
علیخانی که خود نویسنده است و پیشینه سالها روزنامهنگاری دارد، درباره چاپ کتابهای جدید میگوید: «ناشران به دلیل عدم ثبات اقتصادی رغبتی به چاپ کتاب ندارند، هزینه چاپ بسیار گران تمام می شود، غیر از آن پخش هم چک های ۸ تا ۹ ماهه به ما میدهد که در شرایط فعلی به هیچ نمیارزد، یعنی عملا چک پارسال امسال بی ارزش است. به همین دلیل من ترجیح میدهم آثار جدید چاپ نکنم.»
وی درباره ادامه حیات نشر در اوضاع فعلی گفت: «حمایتهای دولتی که به صورت وام و ارائه فیلم یا زینک از ارشاد بود از حدود ۱۲ سال پیش قطع شد و به شکل جایزه و خریدهای خانه کتاب و واحد خرید کتاب ارشاد از ناشر در آمد، اما اکنون همین امکان نیز بسیار محدود شده است. در چنین شرایطی فقط میتوان به نمایشگاههای استانی دلخوش کرد.»
افزایش شمارگان چاپ کتاب و کاهش قدرت خرید قشر کم درآمد
با نگاهی به قیمت کتاب ظرف چند سال اخیر درمییابیم که اتفاقا میزان آثار منتشر شده از سوی ناشران مختلف نه تنها کم نشده بلکه افزایش نجومی داشته است. به خصوص ناشران غیردولتی که عموما آثار برجسته، به روز و نفیس را منتشر میکنند.
بنابراین گرانی کاغذ شاید باعث شده باشد که قیمت کتاب نسبت به سالهای گذشته افزایش یافته و تهیه آن برای بسیاری از اقشار جامعه نظیر اقشار کم در آمد، دانشجویان یا ساکنین شهرها و روستاهای کوچک مشکلتر از سابق باشد، اما اکنون با قطع شدن سهمیه کاغذ ناشران، تحریمهای اخیر، بالا رفتن قیمت ارز، گران شدن لوازم جانبی چاپ مثل زینک، سلفون، کاغذ گلاسه و در کنار همه اینها چند برابر شدن قیمت کاغذ نسبت به سالهای گذشته، بیم آن میرود که به تدریج چراغ مطالعه در ایران رو به خاموشی رود. چرا که در چنین آشفته بازاری، برگزاری نمایشگاههای فصلی، پویشهای کتابخوانی با ارائه کتابهای ارزان قیمت یا تخفیفهای دولتی هم نوشداروی بعد از مرگ سهراب است.
تأثیر ممیزی
در این میان مسئله ممیزی کتاب نیز در کاهش علاقه و اعتماد مردم نسبت به کتاب، به خصوص کتابهای ترجمه بی تاثیر نبوده است. علی باقری گرافیست که با نشر دنیای نو، شباهنگ و گوتنبرگ در زمینه طراحی جلد همکاری داشته، در این زمینه میگوید: «از زمانی که به زبان انگلیسی مسلط شدم و توانستم برخی رمانهایی را که قبلا ترجمه فارسی آنها را خوانده بودم به زبان انگلیسی بخوانم، دیگر اعتمادی به چیزی که به اسم ترجمه به بازار میآید ندارم و ترجیح میدهم نسخه اصلی کتاب ها را بخوانم.»
وی در مورد تنگناهای مترجمان نیز میگوید: «البته مترجمها هم حق دارند، چون نمیتوانند هر کتابی را که دوست دارند ترجمه کنند و باید قبل از هرچیز به میزان دخل و تصرف در متن و ممیزی کلمات و جملات فکر کنند، این باعث دلسردی میشود.»
بر خلاف بسیاری دیگر، این هنرمند بر این باور است که قیمت کتاب به نسبت سایر کالاها هنوز افزایش چشمگیری نداشته که باعث شود مردم از خرید این کالای فرهنگی چشم بپوشند و باید ریشه کتاب نخواندن مردم را جای دیگری جستجو کرد.
تغییر قیمت در چاپ مجدد
قیمت کتابها در چاپهای مجدد نیز دستخوش تغییر میشوند. ناشر دیگری که در خیابان انقلاب تهران کتابفروشی دارد، در این مورد میگوید: «در بسیاری موارد برای تامین هزینهها مجبوریم در تجدید چاپها صد در صد قیمت را بالا ببریم در حالی که قبلا این طور نبود. ممکن بود کتابی در یک سال ۳ الی ۴ بار تجدید چاپ شود اما قیمتش در نهایت ۵۰۰ تومان اضافه شود.»
وی بار اظهار بدبینی در مورد وضعیت فعلی میافزاید: «در بازار فعلی همه ضرر میکنند، از نویسنده و مترجم گرفته تا ناشر و فروشنده و خریدار. هرقدر قیمت بالاتر برود مشتری کمتر میشود. جمعیت کتابخوان ما نسبت به قبل کمتر شده است. با این درآمدهای اندک و افزایش ناعادلانه قیمتها، کتاب از سبد خرید آنها هم بیرون میآید چون دیگر از اولویت خرید خارج میشود.»
سهم نویسنده و مترجم از افزایش قیمت و بازار زیرزمینی کتاب
گذشته از اینها کم نیستند کتابهایی که وقتی به دنبال قیمت به پشت جلد یا شناسنامهشان مراجعه میکنید برچسبی روی محل درج قیمتشان جا خوش کرده که نشان قیمت تازه روی آنها دارد و این یعنی مصرف کننده باید بهای کالای تولید قبل را با قیمت روز بپردازد. مصرفکنندهای که این روزها شاید ترجیح بدهد پول کتاب را قاتق نانش کند.
این در حالی است که از این اضافه قیمت چیزی به کیسه مترجم یا نویسنده ریخته نمیشود و سود حاصل از فروش صرفا متعلق به ناشر است. به موازات این مسئله، برخی از خریداران پروپا قرص کتاب، بازار دیگری را در جستجوی کتابهای مورد نظر خود رصد میکنند که قیمت کتاب در آنها به مراتب کمتر از کتابفروشیهاست. بازار دستفروشها که ۵۰ سال است رونق دارد و دامنه فعالیتشان از خیابان انقلاب به خیابانهای دیگر شهر هم سرایت کرده و این محدود به تهران هم نیست.
ناشران زیرزمینی که در سالهای اخیر معضلات فراوانی را در قاچاق کتابهای پرفروش برای ناشران حقیقی و حقوقی ایجاد کردهاند اما به دلیل فقدان راهکارهای قانونی، سود حاصله از فروش این کتاب ها مستقیما به جیب قاچاقچیان و دلالان کتاب سرازیر میشود که تعدادشان در سالهای اخیر به تعداد ناشران نوپا پهلو میزند.
با این وصف شاید تنها ناشرانی که بتوانند به حیات خود ادامه بدهند ناشرین کتابهای کمک آموزشی باشند که ادامه حیاتشان به آموزش عالی بسته است، هرچند خرید این نوع کتابها نیز برای خانوادهها جایگاه پیشین را ندارد. گذشته از آن که بیشترین فشار به ناشران نوپا وارد میشود، نشرهایی که افکار و ایدههای تازه با خود آوردهاند اما بنیه مالی خوبی ندارند و در این شرایط شاید در صف اول فهرست حذفشدگان از صنعت نشر قرار بگیرند و عقب ماندن از قافله را ترجیج بدهند به اینکه بدنام یا بی اعتبار شوند.