هم آوایی خشکبومی با خشونت: انگاره یا واقعیت
به دلیل مشاهده وجود خشونت در مناطق کم آب، پژوهشهای مستمری در سطح جهان برای مشاهده و میزان رابطه خشکسالی و خشونت انجام شده است. برخی پژوهشگران مانند کایتلین ورل و فرانچکسو فیما (از مدیران مرکز فوریت های اقلیمی و امنیتی واشنگتن) نقش تغییرات اقلیمی را با حذف عوامل دیگر برای پاسخ به علل خشونت برجسته میکنند.
گروهی دیگر از محققان براین باورند که خشکسالی تنها یکی از عوامل پنجگانه ایجاد و گسترش خشونت است. این دلایل پنجگانه عبارتند از: دولتهای دیکتاتور، دستگاه مذهبی بنیادگرا، کم سوادی و بی سامانی مردم، بحران زیست بومی و عملکرد کینه برانگیز قدرتهای بزرگ.
پژوهشهایی در پیوند با آمیختگی خشکسالی با خشونت
در دانشگاه برکلی و پرینستون آمریکا پژوهشی در مورد پیوند بین خشونت و گرما در سال ۲۰۱۳ انجام شده که گزارش آن را مجله ساینس منتشر کرده است. این تحقیق مناطقی در استرالیا، هند، افزایش جنایت در مناطقی از آمریکا و تانزانیا و گروه های اتنیکی در اروپا و جنوب آسیا، برزیل و هلند را در بر می گیرد.
براساس این تحقیق تاثیر تغییرات آب و هوا در جوامع انسانی بیش از آن چیزی است که تا به حال تصور می شد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که دو درجه افزایش متوسط دما امکان بروز برخوردهای میان گروهی و جنگ های داخلی را ۵۰ درصد افزایش می دهد.
با این وجود دکتر سولومون هسیانگ (Solomon Hsiang) استادیار و از مدیران پژوهش معقتد است این پدیده کاملا روشن نیست و تاکید می کند افزایش دما تنها یکی از عوامل بروز خشونت می تواند باشد و دراین مورد علل گوناگونی نقش بازی می کنند.
ناصرکرمی، کارشناس محیط زیست بین خشونت و خشکسالی پیوندی قائل است و به یورونیوز در این باره میگوید: «خاورمیانه در شصت سال اخیر شاهدی بر این مدعاست. بیشترین وقایع خشونت آمیز در شش دهه پیشین در خاور میانه دقیقا منطبق با دوره های تشدید خشکسالی است. اکنون اجماع علمی وجود دارد که بهار عربی و خشونت های فراگیر در مناطقی همچون سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان تا حدود زیادی منشا اقلیمی دارند. یک مثال گویا در این باره وجود دارد. دو فهرست موجود است. ۱۰ کشور جهان که با بیشترین خشونت رودررو هستند و ۱۰ کشور که با بحران کم آبی و خشکسالی روبرو هستند. جالب است که این دو فهرست هشتاد درصد همپوشی دارند.»
برنامه آب سازمان ملل متحد در طی پژوهشی ۱۰ کشور که دچار مشکل کم آبی و خشکسالی هستند را به ترتیب، سومالی، موریتانی، سودان، نیجر، ازبکستان، مصر، ترکمنستان و سوریه اعلام کرده است. از سوی دیگر همین سازمان ۱۰ کشور را که با خشونت گسترده مواجه اند، مکان های خطرناک برای زندگی و محل مناسب رشد تروریسم دانسته است و لیست آنها را به ترتیب اینگونه منتشر کرده است: سومالی، افغانستان، عراق، سوریه، یمن، سودان و هاییتی، هندوراس، پاکستان و نیجر. مقایسه این دو لیست هم پوشانی شش کشور را نشان می دهد.
محققان آمریکایی، کایتلین ورل و فرانچکسو فیما می گویند، بحران داخلی و جنگ داخلی سوریه با سخت ترین خشکسالی ۴ ساله این کشور همراه بوده است که یک میلیون کشاورز و دامدار زمین هایشان را رها کرده و به شهرها آمدند و بشار اسد در کمک به آنها شکست خورد. مشاهدات اخیر «مایکل کوگلمن»، دانشمند حوزه جنوب آسیا در این خصوص نشان می دهد که شمار افرادی که بر اثر موج گرما در پاکستان جان باختهاند از میزان قربانیان حملات تروریستی در سال جاری بیشتر است.
ناصر کرمی میافزاید: «در بالای لیست خشونت زدهترها همان خشکیزدهترها هستند، یعنی سوریه، عراق، سودان و سومالی. با اینکه برخی تحلیل گران عوامل دینی و تاریخی را تمرکز عمده گسترش خشونت در خاورمیانه می دانند، وجه مشترک پررنگ تر و موثرتر، خشکسالی است و باید این مولفه اقلیمی را جدی گرفت. کشوری که به لیست اول وارد شود، بسرعت درفهرست دوم نیزجای خواهد گرفت، تجربه جهانی می گوید: خشکسالی و خشونت به شدت میل به هم آمیختگی دارند.»
خشکبومی چیست؟
امیر ممبینی، کنشگر محیط زیست قید زمان را بر می دارد و از واژه خشکبومی استفاده می کند، خُشکبومی را گویای کاهش بارش و رطوبت هوا، کاهش منابع سطحی، زیرزمینی آب و جنگلها و در نتیجه کاهش فزایندهی گسترهی کشاورزی و امکانات دامداری می داند و معقتد است گسترش خشکبومی به معنای تنگ شدن زیست بوم است. کاسته شدن پرشتاب و مستمر قلمرو طبیعی زیست بر اثر کم آبی جبرا به تنش اجتماعی، اقیلمی و جهانی می انجامد.
وی به یورونیوز در این باره میگوید: «خشکبومی، ویرانی امکانات طبیعی زیست، ساکنین قلمرو خشکیزده را فقیر و همستیز و برون کوچ میکند. مهاجرت زیستبومی سبب تنگ شدن زیستبوم مناطق مهاجرپذیر میشود. به دلیل تنگ شدن زیست بوم و کم شدن امکانات اجتماعی و به هم خوردن تعادل پیشین اجتماعی در قلمروهای مهاجرپذیر تضاد بین اهالی و مهاجران شدت میگیرد. این تضاد زمینههای خشن ترین افکار بیگانهستیزی و خودپرستی گروهی و نژادپرستی را تقویت میکند.»
گیتی خزاعی، جامعه شناس معتقد است امروز در قرن ۲۱ با وجود دولت – ملت ها کوچ سرزمینی محال است و اکثر مردم تنگدست محکوم به زیستن در سرزمین های خود هستند. وی به روزنامه قانون می گوید: «تشدید وضع نامساعد اقلیمی در کشور، ظرفیت تبدیل چالش های اقلیمی به تنش های قومی و پر خطر را داراست. فراموش نکنیم جنازه های مثله شده بمی ها، رودباری ها و منجلیبی ها توسط راهزنانی که برای غارت ته مانده زندگی به محل هجوم آوردند. بخاطر داشته باشیم که ما هم مثل سایر ملت های جهان هنگام کمیابی منابع، ظرفیت بالقوه تبدیل به موجوداتی قسی القلب را داریم.»
پیوند خشکبومی و خشونت
به عقیده ممبینی مهاجرت زیستبومی فضای زیستی دیگر مناطق را تنگتر و امکات اجتماعی آنها را کمتر میکند. این پدیده به صورت ناگزیر و علیرغم خواست دولتها منجر به تنش های کاملا جدید زیستبومی خواهد شد که با قومگرایی اقلیمی نیز همراه خواهد شد. لذا تنش و ستیز و حتی تروریسم در این رابطه زمینه پیدایش و رشد پیدا خواهد کرد. شدیدتر از این حالت، خارجکوچی زیستبومی است. یعنی ترک کشور و رفتن به کشور دیگر. این مهاجرت خطرناکترین عامل رشد ستیز بین مهاجران و جامعه میزبان است و اگر تداوم پیدا کند دولتها و دموکراسیها را به سود حرکت های راست رادیکال ویران خواهد کرد.
ممبینی با اینکه جزو آندسته از تحلیلگرانی است که علت خشونت ها را تنها اقلیم نمی داند ولی معقتد است که ارتباط بین گرمایش زمین و گسترش خشکبومی با وجود موضوعی تا حدی روشن ولی همچنان در دست پژوهش است.
وی میافزاید: «امروزه هشتاد در صد اقلیمهای خشونت سنتی اقلیمهای آسیب دیده از بحران زیستبومی هستند. منظور از خشونت سنتی خشونت عریان متکی بر تسلیحات غیر کشتار جمعی در یک کارکرد فرا مدرن است. خشونت فرامدرن یک نوع فراخشونت است که بر ارعاب با جنگافزارهای هستهای و کشتار جمعی و تهدید به نابودی کل بشریت متکی است و خاص بلوکهای فوق خشن و زورمدار است. اگر اقلیمهای خشونتخیز در قلمروهای اول را در نظر بگیریم، مثلا خاورمیانه، به گونهای آشکار بین خشکبومی و خشونت پیوند میبینیم. کشورهای خشونتزدهی سومالی، سودان، عراق، لیبی، سوریه، پاکستان، نیجر، صحرا، عربستان سعودی، یمن، بحرین و الجزایر همگی کم یا بیش با مشکل گرمایش و خشکبومی و کاهش دمافزون سطح سبز و قابل کشاورزی رو برو هستند.»