«مانون شبیه کسی است که تمام کامروایی ها و خواسته ها را رها کرده است. او با صلح و آرامش این جهان را ترک می کند. با آگاهی از اینکه تعدادی از بهترین خاطرات را برای خودش ساخته است.»
اجرای اُپرا و کنسرتهای موسیقی کلاسیک نیز، مانند بسیاری از دیگر رویدادهای فرهنگی در سال ۲۰۲۰، با وقفههای طولانی همراه شد. بههمین مناسبت در دو برنامه از سری موسیقی یورونیوز، نگاهی خواهیم انداخت به اُپراهای برجستهای که در بهار و تابستان سال جاری بخت اجرا داشتند.
ونسان اوگه، کارگردان هنری این اثر تصمیم گرفت تا داستان را در دوران سرزندگی و لاقیدیِ میان دو جنگ جهانی روایت کند. پریتی ینده و بنجامین برنهایم نقش های اصلی این اپرا را بازی می کنند و اپرا حول سفر مانون که شخصیتی است که نمی توان در برابرش مقاومت کرد و «دگریو» شوالیه فداکار می چرخد. «مانون» قهرمان رهایییافتهٔ این اجرای تازه از شاهکار «ژول مسنه» در اپرای باستی پاریس است.
پریتی ینده، خواننده سوپرانو و بازیگر نقش مانون میگوید: «معمولا نقش دخترهایی را باز میکنم که میگویند: همین را میخواهم. اما نقشم در این اُپرا از خود میپرسد: چه میخواهی؟ واقعا؟ نمیدانم، شاید.» از نظر او «مانون در این نمایش، نمادی مردانه است و همواره دست بالا را دارد.»
بنجامین برنهایم، خواننده تِنور میگوید: «آنها زوج بسیار بسیار مدرنی هستند.» و میافزاید: «دگریو میپذیرد که یک زن از او بالاتر، معروفتر، یا قویترباشد.»
ونسان هوگه می گوید: «چیزی که مرا واقعا متقاعد کرد تا داستان را به فضای پرشور سالهای دهه ۲۰ ببرم، وجود زنان برجستهای چون میستانگت، و بویژه ژوزفین بیکر در آن دوره بود. اولین بار در تاریخ بود که زنان می توانستند بدون حمایت مردان، برای خودشان کسی باشند.»
مانون «ژول مسنه» بر اساس رمان «آبه پِرِهوو» نوشته شده و نخستین بار در ۱۸۸۴ در پاریس روی صحنه رفت.
ونسان هوگه کارگردان صحنه می افزاید: «این اثر ستایشی است از پاریس و نورها و فضاهای متنوع این شهر. آپارتمان کوچک و کولیوارِ پرده دوم، اصلی با «کور لا رن»، نماد جشن و شور پاریس در پردهٔ اصلی، و در نهایت فضای کمنور نمور کلیسای سن سولپیس در پردهٔ آخر.
کلیسا، پسزمینهٔ غمانگیزی است که دگریو در آن تصمیم میگیرد، پس از آنکه مانون او را ترک کرده، کشیش شود.
بنجامین برنهایم میگوید: «او متوجه تنهایی زندگی خودش میشود و به خدا پناه میبرد، ولی خدا به نیایشهای او پاسخ نمیدهد. مانون مانند یک نقطه نورانی است که او برای مدت طولانی به آن نگریسته است و نگاهش را به هر جا میچرخاند، او این سایه را، سایه لطیف مانون را میبیند.»
پریتی ینده، در انتها میافزاید: «من واقعا از حس و دریافت او از شجاعت الهام گرفتم که میتواند واقعاً آنچه در قلبش میگذرد را دنبال کند و رویاهایش را تحقق بخشد. حتی ناممکنترین رویاها را. او شبیه کسی است که هر هوس و آرزو را رها کرده، و با آرامش این جهان را ترک میکند. آگاه از اینکه خاطرات زیبایی برای خود ساخته است.»