Newsletter خبرنامه Events مناسبت ها پادکست ها ویدیو Africanews
Loader
ما را پیدا کنید
آگهی

گفتگو با رئيس پژوهشکده مطالعات خاورمیانه: خامنه‌ای نمی‌خواهد فتحعلی‌شاه یا شاه سلطان حسین صفوی شود

قدیر نصری، رئيس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تهران
قدیر نصری، رئيس مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در تهران Copyright  AP Photo
Copyright AP Photo
نگارش از سعید جعفری
تاریخ انتشار به روز شده در
هم‌رسانی این مطلب نظرها
هم‌رسانی این مطلب Close Button
لینک کپی پیست کد امبد ویدیو: Copy to clipboard Copied

قدیر نصری، رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در گفتگو با یورونیوز می‌گوید، جمهوری اسلامی حاضر به امضا توافق تسلیم ترامپ نخواهد شد و همچنان تا پایان دوران ترامپ و نتانیاهو صبوری خواهد کرد.

بعد از جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائيل پرسش اصلی که ذهن بسیاری از ناظران سیاسی و تحلیلگران خاورمیانه را به خود جلب کرده این است که جمهوری اسلامی بعد از ضرباتی که در این نزاع پذیرفته، چه رویکردی را برای آینده خود اتخاذ می‌کند؟ آیا معامله بزرگ با آمریکا گزینه در دسترس است و یا جنگ بزرگ‌تر در پیش خواهد بود؟

دکتر قدیر قدیر نصری، رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژيک خاورمیانه در تهران در گفتگویی اختصاصی با سعید جعفری، خبرنگار یورونیوز اما معتقد است، محتمل‌ترین سناریو پیش‌رو ادامه صبر استراتژیک جمهوری اسلامی تا پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ است. این استاد علوم سیاسی معتقد است که جمهوری اسلامی همچنان تلاش خواهد کرد با صبوری از شرایط دشوار کنونی عبور کند و تن به پیشنهاد توافقی که دونالد ترامپ روی میز گذاشته نخواهد داد. توافقی که به باور این عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی تهران، شرم‌آور است. آقای نصری می‌گوید هدف آمریکا و اسرائيل هدایت جمهوری اسلامی به توافقی تسلیم‌گونه است تا در نهایت مردم در ایران به سراغ رهبران حکومت بروند. این متخصص مسائل خاورمیانه اما بر این باور است، علی خامنه‌ای نمی‌خواهد فتحعلی‌شاه و یا سلطان حسین صفوی باشد و به توافقی که به مثابه تسلیم کامل باشد تن نخواهد داد.

مشروح کامل این گفتگو را در ادامه می‌خوانید.

به عنوان نخستین سوال، هدف اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه چه بود؟ طبیعتاً فقط ضربه زدن به برنامه هسته‌ای ایران نبود. آیا صرفاً تضعیف ایران بود؟ آیا هدف، فراهم کردن امکان تجزیه یا تغییر رژیم در صورت مهیا شدن شرایط بود؟ به نظر شما اسرائیل دنبال چه بود و تا چه اندازه توانست به این هدف دست یابد؟

در گام اول، برداشت اسرائیل و قدرت‌هایی که با ایران معارضه دارند این بوده و هست که ملت ایران زیر شدیدترین فشارهای ناشی از تحریم، خشکسالی، تخصیص تبعیض‌آمیز و امثالهم قرارداشته باشند و فقط منتظر یک فشار خارجی باشند؛ فشاری که جذابیتی ایجاد کند و مردم کار حکومت را یکسره کنند. این برداشتِ اساسی نزد بسیاری از گروه‌های اپوزیسیون، اسرائیل و بعضی از جناح‌های آمریکا وجود دارد. بر این اساس، نتانیاهو گمان می‌کرد با زدن عده‌ای از سران و حمله به تأسیسات هسته‌ای ـ که علیه آنها بسیار تبلیغ کرده بود ـ مردم را به خیابان‌ها خواهد آورد. این تحلیل درست از آب درنیامد و دلیل آن هم بحران منزلتی است که اسرائیل نزد بخش قابل‌توجهی از مردم ایران دارد. اسرائیلی‌ها نمی‌فهمند که نتانیاهو و ترامپ نمی‌توانند برای ملتی که تحت ستم و زور و تبعیض است، نقش رهایی‌بخش داشته باشند.

نتانیاهو گمان می‌کرد با زدن عده‌ای از سران و حمله به تأسیسات هسته‌ای ـ که علیه آنها بسیار تبلیغ کرده بود ـ مردم را به خیابان‌ها خواهد آورد. این تحلیل درست از آب درنیامد
قدیر نصری
رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

تا روز سوم و چهارم، هدف اسرائیل همین بود. در روزهای بعد و در میانه جنگ، دو سه حمله استراتژیک به ایران انجام شد؛ اسرائیلی‌ها به منطقه لویزانِ تهران حمله کردند با این فرض که آنجا مقر رهبری یا اتاق جنگ و فرماندهی کل قواست. نوع بمبی که استفاده کردند، صدایی که شنیده شد و دودی که از آنجا برخاست نشان می‌داد که به قصد زدن رهبر آمده بودند. هم‌زمان یا روز بعد، حمله‌ای به جلسه شورای عالی امنیت ملی صورت گرفت که سران سه قوه و چند چهره کلیدی در آن حضور داشتند. اگر یادتان باشد، آن زمان ترامپ در پی تماسی که از سوی اسرائیل با او صورت گرفت، اجلاس گروه ۷ را ترک کرد. در نتیجه منتظر بودند تغییر رژیم رخ دهد یا مردم به خیابان‌ها بیایند و جشن بگیرند و احیاناً روز جدیدی آغاز شود. اینها البته روایت‌های تکراری است؛ اما آنچه متمایز است و دوست دارم بر آن تأکید کنم این است که در ایران یک کلمه مقدس وجود دارد که در فرهنگ استراتژیک ایرانیان جا گرفته: «استقلال». استقلال به هر بهایی. این فقط به امروز و دیروز مربوط نیست؛ چه در زمان پهلوی، چه در اسلام شیعی و چه در اسلامِ امّت، این مفهوم حضور داشته است.

در ایران یک کلمه مقدس وجود دارد که در فرهنگ استراتژیک ایرانیان جا گرفته: «استقلال». استقلال به هر بهایی. این فقط به امروز و دیروز مربوط نیست؛ چه در زمان پهلوی، چه در اسلام شیعی و چه در اسلامِ امّت، این مفهوم حضور داشته است
قدیر نصری
استاد دانشگاه خوارزمی تهران

محمدرضا پهلوی هم استقلال را پیگیری می‌کرد، اما گاه ناسنجیده و با تکیه بر ایده ایران فرهنگی و دنبال‌روی از کشورهای اروپایی و ناتو. تشکیلاتی مثل سنتو در نگاه او اهمیت ویژه‌ای نداشت. این ایده با انقلاب اسلامی نگرفت. بعد از آن، امام خمینی ایده «امت اسلامی» را پیگیری کرد و گفت پنجاه‌وچند کشور اسلامی با هم متحد شوند؛ این ایده هم در جنگ با عراق آن‌طور که باید، جواب نداد. پس از او، رهبر فعلی، آیت‌الله خامنه‌ای به «محور مقاومت» روی آورد؛ محوری شورانگیز در چند کشور علیه دشمنی فعال، فوری، جدی، عیان، ساختار‌یافته و اجتماعی. نتانیاهو علیه این ایده وارد عمل شد و ترامپ را توجیه کرد که باید آن را از بین برد.

تا اینجا، ترامپ با این ایده موافق بود؛ اما از مرحله‌ای که نتانیاهو به‌دنبال زدن سران در ایران و احیانا تجزیه یا ایجاد آشوب در ایران رفت، راه ترامپ و نتانیاهو از هم جدا می‌شود. هنوز هم در دکترین آمریکا این عبارت هست که نباید «خزانه تروریست‌ها» در شرق ایران (پاکستان، افغانستان و شبه‌قاره) به «خزانه تروریست‌ها» در بین‌النهرین و شامات و سرزمین فلسطین وصل شود. ایران در این میان یک نگهبان و دروازه‌بان است که در کنوانسیون‌ها حضور دارد و سفیر دارد و می‌توان با آن گفتگو کرد؛ در نتیجه نیروهای نهضتی در آنجا دست بالا را ندارند.

از مرحله‌ای که نتانیاهو به‌دنبال زدن سران در ایران و احیاناً تجزیه یا ایجاد آشوب در ایران رفت، راه ترامپ و نتانیاهو از هم جدا می‌شود
قدیر نصری
استاد علوم سیاسی

بر این اساس، تفاوتی بین نگرش شخص نتانیاهو ـ که خواهان مطیع‌سازی، و اگر نشد تسلیم تحقیرآمیز، و اگر نشد تجزیه تمام‌عیار ایران است ـ با نگاه آمریکایی‌ها وجود دارد. از نظر نتانیاهو، ایرانِ قویِ ضد اسرائیل، اگر با دنیا ارتباط داشته باشد، برجام را امضا کند و به‌عنوان دولتی مشروع شناخته شود، به سود امنیت ملی اسرائیل نیست.

ایده ترامپ این است که به‌جای حملات مکرر و مداوم ـ که با توجه به تجربه افغانستان و عراق، معلوم نیست به کجا برسد ـ باید با تحمیل یک معاهده «شرم‌آور» به سران ایران، «یقه حکومت» را به دست جامعه داد تا جامعه آنها را پایین بکشد
قدیر نصری
رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

اما آمریکایی‌ها چنین نمی‌اندیشند؛ نه اینکه دوستدار حکومت ایران باشند. ایده ترامپ این است که به‌جای حملات مکرر و مداوم ـ که با توجه به تجربه افغانستان و عراق، معلوم نیست به کجا برسد ـ باید با تحمیل یک معاهده «شرم‌آور» به سران ایران، «یقه حکومت» را به دست جامعه داد تا جامعه آنها را پایین بکشد. دلیل اصلی اینکه ایران به مذاکره و مفاهمه نزدیک نمی‌شود همین است: می‌گویند اگر پیمانی امضا کنیم، با مردم خود چه کنیم؟ چگونه در شرایط بسیار بد اقتصادی، خشکسالی و تحریم به مردم توضیح بدهیم؟ بنابراین بن‌بست در حال حاضر اینجاست.

گفتید ایران را به سمتی ببرند که توافقی را امضا کند که جامعه ناراضی باشد. اما بیشتر می‌شنویم مقام‌های ایرانی می‌گویند برنامه موشکی قابل مذاکره نیست و به نظر می‌رسد در پیشنهادها برای توافق احتمالی، تلاش بر محدود کردن فعالیت‌های ایران در منطقه است. آیا اینها واقعاً می‌تواند جامعه را ناراضی کند؟

بله، کاملاً درست است. در نگاه ترامپ، برجام یک معاهده شرم‌آور بود؛ بنابراین باید معاهده‌ای تازه منعقد شود که از طرف ترامپ در آمریکا قابل فروش باشد و او بتواند به‌طور عینی بگوید امتیازاتی را که اوباما به ایران داده بود، پس گرفته است. به‌زعم ترامپ، سه امتیاز اساسی که ایران از اوباما گرفته بود، نامشروع است: نخست، به‌رسمیت‌شناختن غنی‌سازی در خاک ایران؛ دوم، باز گذاشتن دست ایران در تولید و صدور سلاح (که طبق برجام محدودیت آن در اکتبر ۲۰۲۵ پایان می‌یافت و از دید ایران پایان یافته است)؛ سوم، آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده. ترامپ می‌خواهد هر سه را به عقب برگرداند. او به‌عنوان فردی خبره در تجارت، مطالباتش را بالاتر برده و «به مرگ گرفته تا به تب راضی شوند»؛ از «رژیم‌چنج» و تخلیه تهران، تا محدودیت برد موشک‌ها و تعطیلی کامل تأسیسات هسته‌ای سخن گفته تا نهایتاً به همان سه مطالبه اصلی برسد.

به زعم ترامپ، سه امتیاز اساسی که ایران از اوباما گرفته بود، نامشروع است: نخست، به‌رسمیت‌شناختن غنی‌سازی در خاک ایران؛ دوم، باز گذاشتن دست ایران در تولید و صدور سلاح (که طبق برجام محدودیت آن در اکتبر ۲۰۲۵ پایان می‌یافت و از دید ایران پایان یافته است)؛ سوم، آزادسازی پول‌های بلوکه‌شده. ترامپ می‌خواهد هر سه را به عقب برگرداند
قدیر نصری

این سه مطالبه دست‌کم برای حکومت فعلی ایران قابل پذیرش نیست. همان‌طور که ترامپ در آمریکا عذر سیاسی دارد، جمهوری اسلامی نیز در ایران همین عذر را دارد. فراموش نکنید حکومت اسلامی ایران برای ادامه حکمرانی در دهه پنجم و نزدیک نیم قرن، نیاز به دستاورد دارد تا هم هوادارانش را سرزنده کند و هم مخالفان را سر جای خود بنشاند. با مطالباتی که ترامپ مطرح کرده، جمهوری اسلامی نزد هوادارانش رسوا می‌شود که این همه هزینه بی‌وجه و بی‌دستاورد بوده است و از آن طرف در برابر دشمنان بالقوه و بالفعل، خلع سلاح می‌شود. در نتیجه، پیشنهاد آمریکا برای ایران به امر وجودی تبدیل می‌شود. عرض کردم استقلال برای ایرانی‌ها ـ در بستر این همه جنگ ـ کلمه‌ای مقدس است. در فرهنگ استراتژیک ایران، برخلاف روایت‌های متعارف رسانه‌ای، توسعهِ همراه با وابستگی و دست‌نشاندگی غیرقابل تحمل است؛ از آن طرف، استقلالِ همراه با گرسنگی و تشنگی و تبعیض هم غیرقابل تحمل است. بن‌بست کنونی همین‌جاست و به همین دلیل مذاکره پیش نمی‌رود. طرفین می‌کوشند راه‌حلی مرضی‌الطرفین بیابند تا پرستیژ ایران حفظ شود.

با مطالباتی که ترامپ مطرح کرده، جمهوری اسلامی نزد هوادارانش رسوا می‌شود که این همه هزینه بی‌وجه و بی‌دستاورد بوده است و از آن طرف در برابر دشمنان بالقوه و بالفعل، خلع سلاح می‌شود. در نتیجه، پیشنهاد آمریکا برای ایران به امر وجودی تبدیل می‌شود
قدیر نصری

اکنون با پیشنهادهای ترامپ، نه پرستیژ ایران رعایت می‌شود، نه اقتصاد ایران احیا، و بازار هم راکد می‌ماند. بنابراین ایران به‌دنبال «نفس‌گاه»‌هایی است: یکی صبوری و بدرقه ترامپ و نتانیاهو؛ دوم پیوند گسترده و عمیق با دو قدرت چین و روسیه برای مقابله با خفه‌کردن اقتصاد و بازرگانی ایران از سوی غرب؛ سوم، سیاست همسایگی؛ کار با همسایگان در قالب بازارهای مشترک، وام‌های کوتاه‌مدت، فروش‌های مناقصه‌ای و متعارف، دست‌کم برای توسعه چند استان مرزی. ایران روی اینها کار می‌کند.

اما گره اصلی همچنان پابرجاست. در داخل ایران، درباره توسعه کشور و نگاه به غرب همواره دو نگرش وجود داشته و همچنان هم وجود دارد. یکی نگرش «استقلال‌گرایی انقلابی» است که دال مرکزی آن «بازدارندگی فعال» است. راهبر و استراتژیست اصلی آن آیت‌الله خامنه‌ای است. جمله کلیدی او این است که ایران باید به حدی از بازدارندگی برسد که دشمن از حمله به کشور مردد شود و اگر هم حمله کرد پشیمان شود. باقی امور حاشیه است: اقتصاد مقاومتی، تمجید از تیم‌های ملی و محصولات ملی همگی در راستای این نگرش است.

با پیشنهادهای ترامپ، نه پرستیژ ایران رعایت می‌شود، نه اقتصاد ایران احیا، و بازار هم راکد می‌ماند. بنابراین ایران به‌دنبال «نفس‌گاه»‌هایی است: یکی صبوری و بدرقه ترامپ و نتانیاهو؛ دوم پیوند گسترده و عمیق با دو قدرت چین و روسیه برای مقابله با خفه‌کردن اقتصاد و بازرگانی ایران از سوی غرب؛ سوم، سیاست همسایگی
دکتر قدیر نصری
رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

نگرش دوم «توسعه‌گرایی بین‌المللی» است؛ نماینده اصلی آن مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که او هم یک بحث استراتژیک داشت: ایران باید به حدی از توسعه برسد که ضربه به ایران بیشتر به زیان غرب باشد؛ یعنی با پیوندهای اقتصادی و سیاسی کاری کنیم که سرمایه‌گذاری در ایران به نفع غرب باشد و جنگ با ایران به زیان شرکت‌های غربی و کمپانی‌های ثروت و قدرت. بعد از درگذشت او، این دیدگاه دوم تا حد زیادی کم‌سو شد و حسن روحانی هم آن‌گونه که باید نتوانست این فضا را پر کند. اکنون گفتمان اول مسلط است و در قالب دولت آقای رئیسی و حتی پزشکیان پیگیری می‌شود: ایران باید به حدی از بازدارندگی برسد که مهاجم برای حمله به ایران مردد باشد و اگر حمله کرد پشیمان شود؛ چه داعش باشد، چه صدام، چه آمریکا و اسرائیل.

اما در جناح مقابل در غرب که قدرت را در دست دارد، جمهوری‌خواهان رادیکال و شخص نتانیاهو می‌خواهند شاخ این دیدگاه را با فشار عمیق و تبعیض بشکنند؛ با بازی «همه چیز بدون ایران، ضد ایران» و به اصطلاح با «Naming, Shaming, Shooting»: انگشت‌نما کردن، رسوا کردن و شلیک کردن. ابتدا آن‌قدر انگشت‌نما کردند که «ایران در سوریه این کار را می‌کند، در یمن آن کار را»، «قاسم سلیمانی در کرمان است، در حلب است، در صنعاست» و...؛ برخی هم در ایران گول خوردند و پنداشتند این سیاست نشانه اعتراف غرب به اقتدار ایران است.

جمهوری‌خواهان رادیکال در آمریکا و نتانیاهو با بازی «همه چیز بدون ایران، ضد ایران» و به اصطلاح با «Naming, Shaming, Shooting»: انگشت‌نما کردن، رسوا کردن و شلیک کردن به دنبال ضربه زدن به جمهوری اسلامی بوده‌اند
قدیر نصری
استاد علوم سیاسی

پس از آن به سراغ «رسواسازی» رفتند: فیلم‌هایی از زندان‌ها، تبعیض، روستاهای عقب‌مانده، فساد سیاسی و غیره منتشر کردند. بعد که اقتصاد و منزلت ایران نزد مردم و جهان آسیب دید، به مرحله «شلیک» رسیدند. در چنین زمینه‌ای، هرگز حاکمیت راضی نمی‌شود پیمانی امضا کند که متعهد شود برد موشک‌ها ۵۰۰ کیلومتر باشد. زیرا نگرش به جنگ و سیاست در ایران ـ متأسفانه یا خوشبختانه ـ همچنان ایدئولوژیک، حیثیتی و ناموسی است. آقای خامنه‌ای نمی‌خواهد فتحعلی‌شاه یا شاه‌سلطان‌حسینِ صفوی دیگری باشد؛ نمی‌خواهد پیمانی امضا کند که رسوای تاریخ شود.

آقای خامنه‌ای نمی‌خواهد فتحعلی‌شاه یا شاه‌سلطان‌حسینِ صفوی دیگری باشد؛ نمی‌خواهد پیمانی امضا کند که رسوای تاریخ شود
دکتر قدیر نصری
استاد علوم سیاسی

نکته دوم اینکه ایران «یک کلوچه چرب و نرم» به نام برجام را گرفته بودند؛حال قطعا راضی نمی‌شوند که به جای آن یک هویج پوسیده تحویلش دهند. سوم اینکه کارگزار کلیدی این تغییر، اسرائیل است. متأسفانه بخشی از اپوزیسیون نمی‌داند که اسرائیلِ نتانیاهو و راست افراطی، در نگاه بسیاری از مردم ایران چهره‌هایی منفورند. ممکن است برای کشور خودشان کارهای خوبی کرده باشند، اما برای بخش مهمی از نیروهای بنیادگرا و پایداری و... چهره‌های منفوری‌اند. پس نظمی که نتانیاهو ساخته باشد برای آنها عین بی‌نظمی است؛ صلحی که او برقرار کند، در نگاه این انقلابیون عین جنگ است؛ آرامشی که او وعده دهد، برای آنها عین آشوب است. در نهایت، از آنجا که «هسته سخت قدرت» در ایرانِ فعلی نوعی رسالت عقیدتی برای خود قائل است ـ اینکه شیعه بعد از هزار و اندی سال می‌تواند در آرامش نیایش کند، هرم درست کند، راهپیمایی برود ـ این حکومت به‌سادگی قدرت را واگذار نمی‌کند. دوم اینکه تاریخ و جغرافیای کشور تحمیل می‌کند که ـ چه حاکمش محمدرضا پهلوی باشد، چه امام خمینی و چه آیت‌الله خامنه‌ای ـ کشور باید قوی باشد و توان بازدارندگی داشته باشد. همین پریروز داعش قصد ورود داشت؛ قبل‌تر صدام به ایران حمله کرد.

ایران «یک کلوچه چرب و نرم» به نام برجام را گرفته بودند؛حال قطعا راضی نمی‌شوند که به جای آن یک هویج پوسیده تحویلش دهند
قدیر نصری

در ۲۸۰۰ سال اخیر، ایرانیان ۲۳۰ بار مورد حمله واقع شده‌اند که در ۵ یا ۶ بار کشور رسما تاراج و اشغال شده است: اسکندر آمد، تیمور لنگ آمد، مغول‌ها آمدند، اعراب و ترکان آمدند. پس در این کشور، سخن گفتن از استقلال و عزت ملی همچنان طرفدار دارد. ایده‌ای که ترامپ و نتانیاهو پیشنهاد کردند چون با این احساس در تعارض است، بعید است طالب داشته باشد. آمدن آقای لاریجانی، فعالیت آقای قالیباف و... در این راستاست: نه کشور به سمت جنگ برود ـ همچون هوسی که دوستان پایداری و آقای جلیلی دارند ـ و نه به هر قیمتی قراردادی امضا شود.

متاسفانه بخشی از اپوزیسیون نمی‌داند که اسرائیلِ نتانیاهو و راست افراطی، در نگاه بسیاری از مردم ایران چهره‌هایی منفورند
قدیر نصری

دنبال شرایطی هستند که اکنون مهیا نیست؛ دست‌کم باید ۸–۹ ماه بگذرد، فضای انتخابات در اسرائیل پیش آید، ترامپ سخنرانی معروف ژانویه ۲۰۲۶ را ارائه کند و زمان بگذرد. فعلاً فضا برای «پخت‌وپزِ صلح‌آمیز» مهیا نیست.

در نتیجه شما معتقدید مقام‌های ایرانی همچنان به‌دنبال اجرای راهبرد «صبر استراتژیک» در شکل‌های دیگری هستند. اما نقاطی وجود دارد که شرایط را نسبت به قبل متفاوت کرده: ساعت شنی با سرعتِ زیاد به ضرر ایران در حال حرکت است، محدودیت‌ها بیشتر شده و فشار تحریم‌ها قابل‌توجه‌تر است. این صبوری کردن شاید نهایتاً به تحولی در جامعه بینجامد که حکومت از پس آن برنیاید. شما سه محور را اشاره کردید: صبوری در برابر ترامپ و نتانیاهو ـ که می‌دانیم هنوز حتی یک سال از ورود ترامپ به کاخ سفید نگذشته و سه سال دیگر باقی مانده ـ پیوند با روسیه و چین ـ که تا کنون گام قابل‌توجهی برای گشودن گره‌های اقتصادی ایران برنداشته‌اند ـ و سیاست همسایگی. در شرایطی که تحریم‌های شورای امنیت و اتحادیه اروپا علیه ایران فعال شود، آیا واقع‌بینانه است انتظار داشته باشیم کشورهای منطقه که به نظم بین‌المللی احترام می‌گذارند، خلاف آن عمل کنند و با ایران تبادل کنند؟

کاملا موافقم که وضعیت ایران با سال ۱۳۹۰ متفاوت است. آن زمان ایران نفت صادر می‌کرد، پول آن وارد می‌شد و نفت هم گران بود. اکنون نه آن‌گونه صادر می‌شود، نه نفت آن‌قدر گران است و نه اگر بفروشد، پولش بی‌دردسر وارد می‌شود. از آن طرف، جامعه‌ای زخمی در داخل داریم؛ تداوم تورم ۴۰ و چند درصدی جامعه را از درون فرسوده می‌کند. در چنین کانتکستی، برداشت اصلی طرف مقابل ـ نتانیاهو و آمریکا ـ در سطح استراتژیک این است که به‌زعم اندیشکده‌های دستِ‌راستی آمریکا، ایران در طول ۴۷ سال جمهوری اسلامی «قاچاقی» زندگی کرده است؛ حرکت‌هایی انجام داده که به نفع نظم مطلوب آمریکا و بین‌الملل نبوده: محور مقاومت ساخته، پهپاد و موشک دوربرد و غنی‌سازی کرده و... . در نتیجه ایران را «بازیگر مخرب» نام‌گذاری کرده‌اند. این یک برچسب سیاسی صرف نیست؛ در عمق برآوردهای استراتژیک آنهاست که چنین حکومتی باید تنبیه شود؛ با تداوم تحریم و فشار، به‌نحوی که پنجاه‌سالگی انقلابش را نبیند و رهبران فعلی اگر زنده باشند، مردم انقلاب را به «تبعیض و تاریکی و خشکسالی» ترجمه کنند.

از آنجا که «هسته سخت قدرت» در ایرانِ فعلی نوعی رسالت عقیدتی برای خود قائل است ـ اینکه شیعه بعد از هزار و اندی سال می‌تواند در آرامش نیایش کند، حرم بسازد ـ این حکومت به‌سادگی قدرت را واگذار نمی‌کند
قدیر نصری

پس نقشه اصلی این است و باقی، جزئیات آن. از نظر آنها این حکومت ایدئولوژیک و شخص‌محور است و آن شخص هم در اواخر عمر است؛ بنابراین اگر فشار حفظ شود، در لحظه حساسِ جانشینی ممکن است سیستم از هم بپاشد. نقص این تحلیل کجاست؟ اینکه جمهوری اسلامی را بسیار دست‌بسته و منفعل می‌بیند. درحالی‌که این طرف هم مشغول فکر است؛ عقل و تجربه دارد و برای آن لحظه و برای بحران اقتصادی برنامه‌ریزی می‌کند. آمدن آقای پزشکیان، آنتی‌تز همان تزِ پیگیری‌شده بود. بسیاری از تحلیل‌ها دست این طرف را دست‌بسته تلقی می‌کنند و می‌پندارند هیچ آپشنی ندارد؛ در فقه شیعی و حکمرانی شیعی قواعد و راه‌های گریز بسیار است: مصلحت، تقیه، منطقه‌الفراغ و... . در میدان داخلی نیز ـ هرچند سخت و بد است ـ کشور می‌کوشد نفت را ولو با تخفیف بفروشد و حتی اگر بزرگ‌ترین مشتری فقط یک کشور باشد که ۵۰ درصد را کالا بدهد. برای منظومه‌ای ایدئولوژیک که «استقلال» کلمه مقدسش است، پیروزی فقط مادی تعریف نمی‌شود. بله، ایران کره شمالی نیست و ایرانیان توسعه می‌خواهند، اما در اوج و نهایت، «استقلال‌خواهی و عزت ملی» طرفدار دارد. اگر دو گروه باشند: یکی با حمایت نتانیاهو دنبال هوش مصنوعی و رفع تحریم، و دیگری با زندگی بخورونمیر اما عزتمندانه؛ دومی هم رأی دارد. کشور چنین تصمیمی گرفته که این دوره گذار دائمی نخواهد بود. اگر این دوره را طی کنیم، می‌توانیم از عزت ملی، بازدارندگی، پرستیژ سیاسی و رسالت عقیدتی دفاع کنیم. در همین راستا، با وجود فشارها، می‌کوشند تاب‌آوری داخلی را بالا ببرند؛ صنایع دفاعی توسعه یابد؛ و چون چینی‌ها و روس‌ها حتی بیش از ایران با «اسنپ‌بک» مخالف بودند، ایران توانسته مقداری نفت را ولو با تخفیف به چین بفروشد.

برای منظومه‌ای ایدئولوژیک که «استقلال» کلمه مقدسش است، پیروزی فقط مادی تعریف نمی‌شود. بله، ایران کره شمالی نیست و ایرانیان توسعه می‌خواهند، اما در اوج و نهایت، «استقلال‌خواهی و عزت ملی» طرفدار دارد
قدیر نصری

می‌فهمم شرایط سخت است و سخت‌تر هم خواهد شد؛ اما چون پذیرش «آپشن تسلیم» بسیار شرم‌آورتر تلقی می‌شود، سیستم به شرایط دشوارتر تن داده تا از آن وضعیت شرم‌آور عبور کند. امیدها بر این است که فشار موقت باشد: نتانیاهو تا اکتبر ۲۰۲۶، ترامپ تا حدود هزار روز دیگر. اگر بتوانند در این مدت خیابان‌ها را کنترل و حداقل‌ها را با کوپن و یارانه تأمین کنند، گمان می‌کنند عبور از این بحران قابل‌تحمل‌تر از امضای یک «تسلیم‌نامه» است که یقه‌شان را به دست مردمِ مایوس و گرسنه بدهد.

درباره بازدارندگی و دو ایده متفاوت در جمهوری اسلامی بین رهبری فعلی و هاشمی رفسنجانی؛ آیا ایده بازدارندگی آقای خامنه‌ای شکست نخورده؟ با توجه به اینکه گروه‌های شبه‌نظامیِ وابسته به ایران در منطقه ضربه‌های سنگینی خورده‌اند، پتانسیل حمایت مالی به‌واسطه تحریم‌ها کاهش یافته، و در داخل هم فشار تحریم‌ها مسیر را دشوارتر کرده است. پرسش این است که ایران چگونه می‌تواند توان بازدارندگی خود را ترمیم و احیا کند؟ آیا جمهوری اسلامی نباید به این نتیجه برسد که مسیر پیشین محکوم به شکست است؟

موافقم که محور مقاومت در سال ۲۰۲۵ اصلا قابل قیاس با ۲۰۲۴ و به‌ویژه ۲۰۲۰ نیست؛ شرایط بسیار عوض شده است. در سوریه، دولت همسو با ایران با دولتی معارض و مدعی تغییر کرده است؛ یمن شرایط نامساعدی دارد؛ لبنان را مطلعید؛ غزه نیاز به توضیح ندارد؛ و در عراق، با توافقی نیم‌بند، محور مقاومت خاموش‌تر شده است. اما می‌خواهم توجه شما را به نکته دیگری جلب کنم: کلمه «مقاومت» در ذهن مؤسسین این جریان، لزوما به معنای داشتن لشکر پرتعداد، حقوق‌های بالا و تصاحب مناصب سیاسی نیست. اسمش «مقاومت» است: داشتن ایده بقا در شرایط سخت و سلاحی برای دفاع از خود. در ذهن مؤسسین مقاومت، سال ۲۰۲۵ «فرود موقتی» در حیات نهضت‌های انقلابی است. نمی‌گویم درست است یا نادرست؛ صرفاً توصیف می‌کنم. نباید ساده‌انگارانه گفت محور مقاومت تمام شد. بسیاری از خوشه‌های مقاومت در کشورهای مختلف حتی بدون سرمایه‌گذاری ایران نیز به ایران احتیاج دارند؛ بدون حمایت ایران توسط رقبا بلعیده می‌شوند ـ چنان‌که در دهه‌های گذشته چنین می‌شد. لبنانِ ۳۰ سال پیش را ببینید؛ شیعیان عمدتاً دام‌پرور و حاشیه‌نشین بودند.

کلمه «مقاومت» در ذهن مؤسسین این جریان، لزوماً به معنای داشتن لشکر پرتعداد، حقوق‌های بالا و تصاحب مناصب سیاسی نیست. اسمش «مقاومت» است: داشتن ایده بقا در شرایط سخت و سلاحی برای دفاع از خود
قدیر نصری
رئيس پژوهشکده مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه

از دوره چمران به بعد و با حمایت‌های ایران، حزب‌الله به یکی از منابع کلیدی قدرت در سیاست لبنان بدل شد. در عراق، نخست‌وزیر فرمانده کل قواست، از جمله بر حشدالشعبی ۱۳۵هزارنفری. در یمن، حتی بدون کمک ایران، جمعیت بزرگی از شیعیان رادیکال و پرتحرک حضور دارند. یک راهپیمایی اخیر بیش از یک میلیون نفر را به خیابان آورد. با حذف چند فرمانده و چند حمله، یک ایدئولوژی بسته نمی‌شود؛ چنان‌که پرونده القاعده و داعش بسته نشده است.

اما دیگر آن گروه‌های سابق نیستند و به‌شدت تضعیف شده‌اند. چه تضمینی هست که این گروه‌های مورد حمایت ایران چنین سرنوشتی نیابند؟

نکته من این است که ایده و فکر، علی‌الاصول با ایده و فکر از بین می‌رود، نه با موشک و پهپاد. اگر شرایط تغییر کند شود، اگر سایه اسرائیل کنار برود، سالگردی شکوهمند برای حسن نصرالله برگزار خواهد شد ـ فراموش نکنید اینجا خاورمیانه است، نه سوئیس و بلژیک و فرانسه که همه‌چیز کمی و هزینه‌–‌فایده‌ای سنجیده شود ـ کافی است عملیات ۷ اکتبر تبدیل به سریال و فیلم شود؛ میلیون‌ها عرب سینه‌چاک پشت آن جمع می‌شوند. این منطقه بیش از ۸۰ سال است تحت تحقیر و فشار بوده؛ جامعه‌ای که احساس اشغال و آوارگی دارد مقاومت می‌کند؛ ولو نامش را تروریسم بگذارند. گاه این مقاومت به اوج می‌رسد؛ حزب‌الله سال ۲۰۰۰ پس از عقب‌نشینی اسرائیل جان گرفت. حشدالشعبی ده سال پیش این‌گونه نبود؛ امروز ماشین و ادوات و نیرو دارد و در قدرت عراق میز دارد.

نباید ساده‌انگارانه گفت محور مقاومت تمام شد. بسیاری از خوشه‌های مقاومت در کشورهای مختلف حتی بدون سرمایه‌گذاری ایران نیز به ایران احتیاج دارند؛ بدون حمایت ایران توسط رقبا بلعیده می‌شوند ـ چنان‌که در دهه‌های گذشته چنین می‌شد
قدیر نصری

نمی‌گویم رقبای دولت‌اند و از دولت بهتر؛ نظر شخصی من درباره محور مقاومت متفاوت است و معتقدم مقاومت پایدار راهش از پایتخت می‌گذرد، نه صرفا غیررسمی؛ اما مهم نیست. می‌خواهم بگویم این ایده مخدوش است که بگوییم «سوریه از دست رفت، لبنان و یمن و غزه و عراق هم از دست رفتند و حالا نوبت ایران است». واقعاً چنین نیست. در خاورمیانه، تفکر دومینویی و خطی متقن نیست. در ۲۰۱۱ هم می‌گفتند بعد از مصر و تونس و یمن، نوبت عربستان است؛ نشد. داستان پیچیده‌تر است و بسیاری از رژیم‌چنج‌ها برگشتند یا پشیمان شدند. منطق خاورمیانه ویژه و پیچیده است؛ به تعبیر صادق هدایت، «اقلیمی دیرپا، پیچیده و لبریز از راز و رمز»؛ باید انسان‌شناسانه‌تر و تاریخی‌تر نگاه کرد، نه ضربتی و مهندسی و صرفاً کمی و کیفی مثل نگاه ترامپ.

کافی است عملیات ۷ اکتبر تبدیل به سریال و فیلم شود؛ میلیون‌ها عرب سینه‌چاک پشت آن جمع می‌شوند. این منطقه بیش از ۸۰ سال است تحت تحقیر و فشار بوده؛ جامعه‌ای که احساس اشغال و آوارگی دارد مقاومت می‌کند؛ ولو نامش را تروریسم بگذارند
قدیر نصری

شرایط خاورمیانه بعد از آتش‌بس در غزه ـ هرچند تردیدهای زیادی درباره ماندگاری آن هست ـ اما تردید کمتری درباره نظم جدیدی که بعد از ۷ اکتبر آغاز شد و اکنون شکل کامل‌تری گرفته وجود دارد. به‌اختصار چگونه می‌توان آن را توصیف کرد؟

برای شکل‌گیری نظم، یا باید طرفین جنگ خسته و فرسوده شوند، یا یکی از طرفین قاطعانه میدان را تسخیر کند. اکنون در خاورمیانه نیرویی نداریم که به‌صورت پایدار و با تاب‌آوری میدان را تسخیر کرده باشد؛ چه در محور مقاومت، چه در غزه و سوریه. تاب‌آوریِ بازیگرِ پیروز به رضایت اجتماعی و توان ادامه پیروزی بدون جنگ بستگی دارد. آتش‌بس کنونی ناشی از خستگی طرفین در اسرائیل و غزه است؛ فشار و اجبار ترامپ هم سوار آن شد. بنابراین در کوتاه‌مدت با «خاورمیانه‌ای بدون جنگ علنی» مواجهیم، اما این مانع دست‌کم سه نوع نبرد و تنش نمی‌شود.

به‌گمانم در سال‌های پیشِ رو شاهد ضربات گزنده و اقدامات چریکی خواهیم بود؛ ضربات اسرائیل علیه مخالفانش در لبنان. نوع دوم نبرد را «تجهیز برای نبردهای فردا» می‌نامم: مثلاً حماس برای فضایی آماده می‌شود که اگر در اکتبر آینده لیکود رأی نیاورد یا نتانیاهو از قدرت خارج شود، آماده باشد. مهم‌تر از اینها روند سوم است: قدرت‌های مؤثر هنوز قانع نشده‌اند؛ عربستان به مطلوبش نرسیده، مصر و حتی ترکیه هم همین‌طور. آتشی زیر خاکستر است که با فشار فوق‌العاده ترامپ و خستگی نتانیاهو و فشار افکار عمومی مهار شده، اما رگه‌های خیزشِ برآمده از «اشغال یا احساس اشغال» فعال خواهد ماند.

چاشنی و سوخت اصلی ترور، خیزش، کشتار و نبرد در منطقه همچنان «اشغال یا احساس اشغال» است؛ مردمی که احساس آوارگی می‌کنند و سرزمین پدری‌شان در معرض نابودی است. طی ۶۰–۷۰ سال گذشته گزینه صلح را آزموده‌اند؛ گروه‌هایی هستند که می‌گویند مذاکره بی‌فایده است و باید از طریق نبرد پیش رفت؛ گاه این نبرد تروریستی و غافلگیرانه می‌شود، گاه نیرو‌سازی و ائتلاف‌سازی.

اما آیا این همه کشتار و ویرانیِ دو سال اخیر باعث نمی‌شود فلسطینی‌ها به این نتیجه برسند که رویکرد نظامی تبعات سنگین‌تری دارد؟

حس می‌کنم اگر طراحان «طوفان الاقصی/۷ اکتبر» فکر می‌کردند حتی یک‌دهمِ این اتفاق می‌افتد، از انجام آن صرف‌نظر می‌کردند. واقعاً نمی‌پنداشتند جنگ ۲۴ ماه طول بکشد، ۸۰ تا ۹۰ هزار کشته دهد، چندین شهر ویران شود و رهبران بسیاری کشته شوند.

اما اکنون که نبرد متوقف و آتش‌بس ـ دست‌کم به‌طور موقت ـ برقرار شده، تضمین اصلیِ عدم تکرار نبرد، «صلح معتبر» است. از قرائن پیداست که رگه‌های صلحِ معتبر هویدا نیست. آنچه با فشار و اجبار امضا شده این است که چون طرفین خسته‌اند و اولویت‌های دیگری دارند، فعلاً آتش‌بس باشد. بنابراین مهم‌ترین تضمینِ عدم تکرار جنگ، صلحی مؤثر و مفید ـ نه صلحی نکبت‌بار و تحقیرکننده ـ است؛ صلحی که طرفین از آن عبرت بگیرند. در «طرح صلحِ ترامپِ ۲۰ ماده‌ای»، موارد مربوط به اسرائیل نقدی و قابل‌سنجش است، اما موارد مربوط به فلسطینیان احتمالی و نسیه و بالقوه.

در خاورمیانه، تلقی از جنگ و صلح متفاوت است؛ آنجا (غرب) می‌گویند «War as a Project»، یعنی جنگ به مثابه یک پروژه، اما اینجا «War as the Existential»؛ جنگ به‌مثابه امر وجودی، رسالتی و حیثیتی
قدیر نصری

در آینده همه‌چیز بسته به میزانِ تضمین‌هاست. در خاورمیانه، تلقی از جنگ و صلح متفاوت است؛ آنجا (غرب) می‌گویند «War as a Project»، یعنی جنگ به مثابه یک پروژه، اما اینجا «War as the Existential»؛ جنگ به‌مثابه امر وجودی، رسالتی و حیثیتی. اگر فردا صلح شود و در غزه اتوبان و مدرسه و بیمارستان ساخته شود و درخت بکارند، یک بازنماییِ دوباره از ۷ اکتبر کافی است تا حماس اعاده حیثیت کند و ده‌ها هزار کشته از ذهن‌ها کنار برود. اینجا برنده کسی است که خیابان و ذهن و روایت را تسخیر کند.

در چنین وضعی، متأسفانه باید گفت زمینه‌های جنگ پابرجاست. همین حالا مصوبه ۲۲ اکتبر کنست اسرائیل درباره الحاق کرانه باختری را ببینید؛ این مصوبه حرکتی را که حماس آغاز کرد، از منظری تأیید می‌کند و به حماس مشروعیت می‌دهد که «هدف را درست انتخاب کرده است». اگر طرف اسرائیلی در تضمین صلح و تدارک زندگی مسالمت‌آمیز ـ مادی و پرستیژی ـ جدی بود، می‌شد امیدوار بود این جنگ به صلح بیانجامد؛ فعلاً چنین نیست. مثل زخمی است که خونریزی می‌کند و فقط یک نفر (ترامپ) دستش را روی زخم گذاشته تا خون بند بیاید؛ به‌محض برداشتن دست، خونریزی ادامه خواهد یافت.

به موضوع عربستان اشاره کردید. یکی از پیش‌شرط‌های ریاض برای عادی‌سازی با اسرائیل تشکیل کشور مستقل فلسطینی است؛ امری که با دولت فعلی اسرائیل بسیار غیرمحتمل به نظر می‌رسد. در چنین شرایطی عربستان چه خواهد کرد و تصمیم ریاض چه تأثیری دارد؟

کل منطقه و حتی ترامپ منتظرند نتانیاهو یا عقب‌نشینی کند یا از عرصه سیاست کنار برود. متأسفانه ساختارها به‌شدت تحت تأثیر کارگزارانی چون ترامپ و نتانیاهو هستند. عربستان شرط روشنی گذاشته که اتفاقاً مورد قبول طیف معقول جامعه اسرائیلی هم هست: پذیرش یک دولتِ نیمه‌مستقلِ غیرنظامی در کنار اسرائیل. اکنون که سخنگوی کنست بیشتر رادیکال‌ها هستند، این دیدگاه جدی گرفته نمی‌شود. اما مهم‌ترین گزینه پیشاروی عربستان پس از اظهارات تحقیرآمیز اخیر وزیر دارایی کابینه نتانیاهو ـ که گفته بود به عربستان نیازی نداریم، آنها به شترسواری‌شان برسند ـ این است که ریاض به اندازه کافی عقلانیت دارد و سخن او را نظر کل اسرائیل تلقی نمی‌کند. به گمان عربستان، دولت اسرائیل برنامه دیگری دارد. عربستان به نظر من یکی از دو کار را خواهد کرد: یا «صبر برای رهایی» در برابر رادیکال‌ها مانند وزیر دارایی و نتانیاهو؛ یا تجهیز و تدارک تدابیر اقتصادی و توسعه منطقه‌ای با محوریت خود، در حوزه‌هایی چون هوش مصنوعی، احداث کریدورها ـ به‌ویژه مسیر مدیترانه به هند ـ و تقویت دولت‌های میانه‌رو مانند اردن و مصر. فعلاً با کابینه نتانیاهو کاری پیش نمی‌رود. مهم‌ترین رانه ورود عربستان در کنار اسرائیل، فشارهای ترامپ است که معتقد به «صلحِ اجباری» است. سعودی‌ها موضع معقولی دارند و از آن عقب‌نشینی نخواهند کرد.

ادامه رادیکالیسمِ طرف اسرائیلی به حماس حقانیت می‌بخشد و اگر رادیکالیسم ادامه یابد، احتمالاً حماس هم به بندهای آتش‌بس وفادار نخواهد ماند
قدیر نصری

از سوی دیگر، ادامه رادیکالیسمِ طرف اسرائیلی به حماس حقانیت می‌بخشد و اگر رادیکالیسم ادامه یابد، احتمالاً حماس هم به بندهای آتش‌بس وفادار نخواهد ماند.

به بحث ترکیه هم بپردازیم. بعد از حمله اسرائیل به قطر و اظهارات نتانیاهو، نگرانی‌ها در آنکارا تشدید شد و این تصور پیش آمد که مسئله اسرائیل فقط حماس و ایران و شبه‌نظامیانِ محور مقاومت نیست و ممکن است در صورت برداشته شدن این خطر، پا را فراتر بگذارد و به‌سوی آنچه «تغییر چهره خاورمیانه» می‌نامند حرکت کند. این چقدر محتمل است و این نگرانی در ترکیه چقدر جدی است؟

به‌گمانم در میان‌مدت و سال‌های آتی، نامزد جذاب برای «فرسوده‌سازی به دست اسرائیل» کشور ترکیه است؛ کشوری که گاه در مسیرهایی می‌رود که خلاف استراتژی امنیتی اسرائیل است. طبق دکترین بن‌گوریون، اسرائیلی‌ها می‌کوشیدند با ملل غیرعرب منطقه ـ مانند ایرانیان، ترک‌ها، آذری‌ها و کردها ـ مصالحه کنند. این پنداشت اکنون با مسیر ترکیه به دیوار خورده است.

در میان‌مدت و سال‌های آتی، نامزد جذاب برای «فرسوده‌سازی به دست اسرائیل» کشور ترکیه است
قدیر نصری

اسرائیل می‌کوشد در منطقه و فراتر از مرزهای خود، قدرت‌ها و کشورها یا «مطیع» باشند، یا «شریک»، یا آنها را «متلاشی» می‌کند. «مطیع» مانند مصر که کمپ‌دیوید را امضا کرد و در ازای حدود ۳ میلیارد دلار کمک سالانه از آمریکا تعهداتی دارد؛ اسرائیل از ناحیه مصر احساس تهدید نمی‌کند. کشورهای غیرمطیع از نگاه اسرائیل باید فرسوده یا تجزیه شوند یا مورد حمله قرار گیرند. با اردن کاری کردند که به دولتی عاجز و تماشاچی تبدیل شد؛ لبنان را تجزیه کردند؛ بسیار کوشیدند عراق پاره شود؛ در سوریه میان عرب‌های سنی، کردها، دروزی‌ها و علوی‌ها شکاف‌ها را پیش بردند.

اسرائيل می‌کوشد در منطقه و فراتر از مرزهای خود، قدرت‌ها و کشورها یا «مطیع» باشند، یا «شریک»، یا آنها را «متلاشی» می‌کند
قدیر نصری

در چنین میدانی، ترکیه وارد شده که بسیاری از رویکردهایش خلاف مصالح اسرائیل است؛ بنابراین رویاروییِ این دو در حال طبیعی شدن است. کمک‌های ترکیه به سوریه از سوی اسرائیل تحمل نمی‌شود و اسرائیل آنها را بهانه‌ای برای اشغال بخش‌هایی از خاک سوریه قرار داده است. در آینده چه رخ می‌دهد؟ به نظر می‌رسد ترکیه سیبل تقریبی اسرائیل می‌شود و لابی‌های یهودی اقداماتی را در کریدورهای قدرت در آمریکا و اتحادیه اروپا علیه ترکیه پیش خواهند برد. از آن سو، ترکیه به مدد کشورهایی مانند قطر، یک سلسله رویارویی‌های استراتژیک را برای بازآرایی امنیت به نفع خود و علیه اسرائیل آغاز خواهد کرد.

به کانال تلگرام یورونیوز فارسی بپیوندید

البته دولت عملگرای رجب طیب اردوغان می‌تواند همه را غافلگیر کند و مثلاً با اسرائیل بر سر سوریه یا غزه به توافق‌هایی برسد؛ اما تا اکنون روندها نشان می‌دهد ترکیه در حال افتادن در تله‌های اسرائیل است، در میدان‌هایی چون شمال عراق، سوریه و غزه.

رفتن به میانبرهای دسترسی
هم‌رسانی این مطلب نظرها