دومین روز مناقشه نظامی ایران و اسرائیل در حالی سپری میشود که تلاشهای بینالمللی برای میانجیگری بین دو طرفِ درگیر ناکام مانده و تهران و تلآویو همچنان اهدافی را در خاک دو کشور هدف میگیرند. اما در صورت ادامه این نزاع و گسترش احتمالی آن، بدبینانهترین سناریوهای محتمل کدامند؟
پاسخ کوتاه به این سوال این است که در حال حاضر چند سناریوی بدبینانه وجود دارد. نخست این که دامنه حملات ایران و یا گروههای نیابتی این کشور در عراق و یمن چنان گسترش یابد که آمریکا و دیگر متحدان غربی اسرائیل همچون بریتانیا و فرانسه را نیز وارد میدان کند؛ رخدادی که عواقب طولانیمدت و بالقوه ویرانگری برای ایران خواهد داشت.
البته دامنه نزاع میتواند گستردهتر هم بشود. برخی مقامهای ایرانی طی سالهای اخیر بارها کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را به حمله موشکی تهدید کردهاند. در عمل نیز، حوثیهای تحت حمایت ایران، در سال ۲۰۱۹ به تاسیسات نفتی عربستان سعودی و در سال ۲۰۲۲ به نفتکشی در سواحل امارات عربی متحده حمله کردند.
هر چند این روزها روابط ایران و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس حسنه به نظر میرسد ولی ناکامی این کشور در هدف قراردادن اهداف مهمی در خاک اسرائیل میتواند گزینه حمله به تاسیسات نفتی کشورهای منطقه و پایگاههای آمریکا در خاک این کشورها را فعال کند.
در این صورت، ایران با جبهه متحد گسترده و بیسابقهای علیه خود مواجه خواهد شد. این رویارویی که میتواند به اخلال در روند انتقال نفت و تجارت از طریق تنگه هرمز و دریای سرخ منجر شود. رخدادی که با جهش قیمت نفت و تورم جهانی، تبعات بینالمللی خواهد داشت.
اما در مقابل، این احتمال هم وجود دارد که اسرائیل در تحقق اهداف خود در خاک ایران که انهدام توان موشکی و زیرساختهای هستهای این کشور عنوان شده، شکست بخورد. در پی این اتفاق، احتمال تلاش ایران برای تولید سلاح هستهای و خروج از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای افزایش پیدا میکند.
این احتمال حتی در صورت عدم سقوط رژیم جمهوری اسلامی در پی تشدید حملات اسرائیل به زیرساختهای ایران، میتواند تقویت شود؛ چرا که با وجود کشته شدن گروهی از فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای ایران و نیز انهدام بخشی از تاسیسات موشکی و هستهای این کشور، به گواه برخی تحلیلگران، دانش هستهای ایران همچنان قابل عملیاتیسازیِ مجدد خواهد بود.
البته سرنگونی حکومت ایران شاید برای اسرائیل از زوایه از میان رفتن دشمن اصلیاش در منطقه جذاب باشد ولی ادامه بقای جمهوری اسلامیِ تضعیف شده نیز میتواند برای برخی از قدرتهای منطقه جذابیت خاص خود را داشته باشد.
بنابراین، شاید نگرانی از تبعات خلاء حکومت مرکزی قوی در پی سقوط حکومت جمهوری اسلامی و تکرار تجربهای مشابه با عراقِ پس از صدام حسین و لیبیِ پس از سقوط معمر قذافی، گزینه جمهوری اسلامی کاملا تضعیف شده به لحاظ قدرت تهاجمی و دفاعی را که قابل رصد مداوم باشد، مطلوبتر کند.
اما این که در صورت بیفایده بودن میانجیگریها و نیز عدم ابراز تمایل ایران برای حل دیپلماتیک پرونده هستهای خود کدام سناریوی بدبینانه رخ خواهد داد، به دو عامل بستگی دارد، از جمله توان نظامیِ واقعی ایران برای گسترش ابعاد حمله خود به اسرائیل و آمریکا و میزان خویشتنداری متحدان اسرائیل در برابر حملات ایران؛ عواملی طی روزهای آینده جزئیات آنها مشخص خواهد شد.