در قاب ایران امروز به سراغ خاطرات جعفر پناهی از عباس کیارستمی میرویم و جایی کیارستمی به او چشمبندی داده بود و سوار ماشیناش کرده بود. سپس سری به اعتراض گروهی از دوندگان و مردم به اقدام اخیر برخی ورزشکاران تیم دو میدانی ایران در کرهجنوبی میزنیم.
امروز، سهشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۴ جمعی از ورزشکاران، مربیان و پیشکسوتان دوومیدانی ایران با تجمع مقابل ساختمان وزارت ورزش و جوانان در تهران، خواستار استعفای احسان حدادی، رئیس فدراسیون دوومیدانی و احمد دنیامالی، وزیر ورزش ایران شدند. این اعتراض در واکنش به بازداشت سه عضو تیم ملی دوومیدانی ایران به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله در کره جنوبی صورت گرفت.
تجمعکنندگان با سر دادن شعارهایی مانند «حدادی استعفا» و «وزیر بیکفایت، استعفا» خواستار برکناری مسئولان مربوط شدند. در جریان این تجمع، برخی به معترضان حمله کرده و آنان را مورد ضربوشتم قرار دادند.
در ژوئن ۲۰۲۵، سه عضو کاروان تیم ملی دوومیدانی ایران در جریان مسابقات قهرمانی آسیا در شهر گومی کره جنوبی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله کرهای بازداشت شدند. پلیس کره جنوبی پس از دریافت شکایت، آنها را در محل حادثه دستگیر کرد و تحقیقات در این زمینه همچنان ادامه دارد.
همچنین ویدیویی از دیدار احسان حدادی با علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در شبکههای اجتماعی ایران وایرال شده است که از او میخواهد به جضور جوانان در قدرت بهای بیشتری داده شود.
روزی که عباس کیارستمی به جعفر پناهی چشمبند زد
جعفر پناهی در صفحه اینستاگرامش ویدیویی منتشر کرده و در آن خاطرهای از عباس کیارستمی بازگو کرده است «وقتی نخستین بار از جشنواره کن بازگشتم تنها کسی که موقع برگشت به غیر از خانواده به استقبالم آمده بود؛ آقای کیارستمی بود. با جایزه دوربین طلائی به ایران برگشته بودم. سر فیلم زیر درختان زیتون وقتی باهم کار کردیم و به هم عادت کردیم و به من اطمینان پیدا کرد؛ یک روز گفت پاشو بریم! باهم رفتیم. سوار اتومبیل ایشان شدیم و رفتیم. در راه چشمبندی به من داد. به چشم زدم. حس می کردم ماشین از جاده های صعب العبور و خاکی می رود. رفتیم و رفتیم. جایی بالاخره توقف کرد. در را باز کرد و دستم را گرفت و برد. چند قدم بعد ایستادیم. گفت چشمبند را بردار! چشم بند را که برداشتم پلان پایانی فیلم “زیر درختان زیتون” را دیدم.»
آقای پناهی همچنین در روایت این خاطره افزوده «همان جا حس کردم می خواهد به من بگوید که فیلمسازی را همه می توانند یاد بگیرند. ولی نگاه آدم ها متفادت است. هرکس باید نگاه خودش را داشته باشد. بعد از آن روز هر جا که باهم بودیم، یادم میآید او همیشه رو به طبیعت می نشست و من رو به آدمها مینشستم. او سوژه هایش را در دل طبیعت میدید و من در چهره انسانها و در بطن جامعه. مطمئن هستم اگر زنده بود این بار هم نخستین کسی که به فرودگاه میآمد. به نظر من اگر زنده بود الان خوشحال ترین فرد بود. برای من سخت است به گورستان بیایم. همیشه از گورها فراری هستم. ولی امروز فکر کردم باید بیام اینجا! ممنونم استاد... سپاس»