NewsletterخبرنامهEventsمناسبت هاپادکست ها
Loader
ما را پیدا کنید
آگهی

میکونوس و ترور هنیه؛ ذاکریان به یورونیوز: بهترین بازدارندگی حکمرانی خوب است نه موشک‌پرانی

رزمایش موشکی ایران در سال ۲۰۲۱ میلادی
رزمایش موشکی ایران در سال ۲۰۲۱ میلادی Copyright AP/AP
Copyright AP/AP
نگارش از یورونیوز فارسی
تاریخ انتشار
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

با اینکه سه هفته از ترور اسماعیل هنیه در تهران می‌گذرد ولی حکومت ایران علیرغم وعدۀ مقامات سیاسی و نظامی‌اش هنوز اقدامی علیه اسرائیل انجام نداده است. مهدی ذاکریان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل اسرائیل و آمریکا، با نگاهی انتقادی و در گفت‌وگویی با یورونیوز فارسی به بررسی رویکرد ایران پرداخته است.

آگهی

مهدی ذاکریان اقدام نظامی علیه اسرائیل را در راستای منافع ملی ایران نمی‌داند و وعدۀ زودهنگام سران سیاسی و نظامی حکومت ایران برای حملۀ نظامی به اسرائیل را محصول رویکردی نسنجیده به عرصۀ روابط بین‌الملل می‌داند.  

آقای ذاکریان، ترور اسماعیل هنیه ظاهرا کار اسرائیل بوده. آیا این اقدام ماهیتا به گونه‌ای بوده که جمهوری اسلامی حتما باید واکنش نظامی به آن نشان دهد؟

 از منظر حقوق بین‌الملل و با توجه به تئوری‌هایی که در روابط بین‌الملل داریم، کشورها زمانی که حاکمیت ملی و منافع ملی‌شان در معرض تهدید یا آسیب قرار می‌گیرد، متوسل به اقداماتی می‌شوند. حالا باید دید ترور اسماعیل هنیه به حاکمیت ملی و منافع ملی ایران آسیب زده یا نه؟ البته اسرائیل اعلام نکرده که این ترور را انجام داده. تا حالا مدارکی هم دال بر انجام این عمل از سوی اسرائیل منتشر نشده. مثلا اگر پرتابه‌ای در کار بوده یا پهپادی یا بمبی، بقایایش ارائه نشده تا معلوم شود ساخت اسرائیل بوده. جمهوری اسلامی فعلا هیچ خبری در این خصوص منتشر نکرده و فقط ادعا کرده این ترور کار اسرائیل بوده. اسرائیلی‌ها هم نه تایید کرده‌اند نه تکذیب.

به هر حال اقدامات کشورها در برابر تهدید یا آسیب منافعشان، سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و در نهایت شاید نظامی باشد. ولی مدیران جمهوری اسلامی همیشه از آخر شروع می‌کنند. یعنی در شرایطی که هنوز یک ارزیابی کلی از واقعه به عمل نیاورده‌اند، می‌گویند ما انتقام می‌گیریم. کشورهای پیشرفته اول چنین وقایعی را ارزیابی می‌کنند، ادله دقیق در نظام جهانی منتشر می کنند، بعد به سراغ واکنش نشان دادن می‌روند.

البته ممکن است در ایران هم بگویند ما این چند هفته در حال ارزیابی واقعه بودیم، ولی همۀ دنیا می‌دانند که عدم واکنش نظامی ایران طی هفتۀ های اخیر، به دلیل اشتغال به ارزیابی علمی ترور هنیه نبوده بلکه ناشی از احساس خطر در صورت توسل به اقدام نظامی علیه اسرائیل بوده.  من طی این مدت ندیدم که جایی یک تحلیل دقیق علمی از واقعۀ ترور هنیه و اطلاع رسانی از آن در جامعه بین‌المللی ارائه شده باشد.

الان یک فرد غیر ایرانی در ایران ترور شده و حکومت ایران این ترور را کار اسرائیل می‌داند و حکومت ایران می‌گوید حق دارد به ترور هنیه واکنش نظامی نشان دهد. در ماجرای رستوران میکونوس هم چند فرد غیر آلمانی در آلمان ترور شدند و دولت آلمان آن ترور را کار جمهوری اسلامی ایران می‌دانست. آیا دولت آلمان هم در آن زمان حق داشت نسبت به ترور در رستوران میکونوس واکنش نظامی نشان دهد؟

این قیاس‌ها به نظر من دقیق نیست. برخی هم ترور سردار سلیمانی در عراق را با این ترور مقایسه می‌کنند. به باور من هر موضوعی را در جای خودش باید بررسی کرد. پرونده ها با هم از اساس فرق دارند. هنیه رهبر شاخه سیاسی حماس به عنوان یک گروه مقاومت فلسطینی مدعو رسمی دولت ایران و ترور شدگان میکونوس مخالفین حکومت ایران پناهنده در آلمان و شهید سلیمانی مقام رسمی حکومتی مهمان رسمی دولت عراق هریک با دیگری متفاوتند. با این همه در تحلیل تصمیم گیری و سیاستگذاری حقوقی، تصمیم آلمان و عراق در دو پرونده میکونوس و شهید سلیمانی می تواند از برخی زوایا محل تامل باشد. 

ماجرای میکونوس می‌تواند مورد خوبی باشد برای تصمیم‌گیری مقامات ایران در شرایط کنونی. همین طور موضع دولت عراق در قبال ترور سردار سلیمانی. منظورم این نیست ما باید مقلد دیگران باشیم بلکه مسئله این است که در روابط بین‌الملل فهم و شناخت دقیق موضوع مهم است؛ فهمی که مبتنی بر استدلال‌های حقوقی و علمی و تخصصی است. در این صورت سایر کشورها نیز می‌توانند از ما درس بگیرند و مثلا بگویند ایرانی‌ها چقدر دقیق و هوشمندانه در قبال یک بحران بین‌المللی تصمیم‌گیری کردند. اگر ما صرفا نگاه کنیم که آمریکا یا آلمان چه کرده و همان کار را تکرار کنیم، یعنی فاقد فهم لازم و ابتکار عمل برای حل بحران‌ها هستیم و حتما باید مدل و الگویی برای تصمیم‌گیری در لحظات و عرصه‌های دشوار داشته باشیم.

به نظر من آلمانی‌ها در قبال ماجرای میکونوس خیلی دقیق عمل کردند. سفیر ایران را خواستند و عالی‌ترین مقام سیاسی آلمان با سفیر ایران صحبت کرد. حتی سفیر ایران را اخراج نکردند بلکه فعالیت‌های او را محدود کردند. سپس دستگاه قضایی آلمان موضوع را بررسی کرد. وقتی حکم دستگاه قضایی آلمان صادر شد، دولت این کشور سطح روابطش با ایران را به صورت دوجانبه و چندجانبه کاهش داد. یعنی حرفی از حملۀ نظامی به ایران نزدند و واکنش حقوقی و سیاسی نشان دادند.

در ماجرای آلمان، ترورشدگان پناهنده بودند و رهبران احزاب مخالف حکومت ایران. اما در ماجرای عراق یک مقام رسمی دولتی با مصونیت دیپلماتیک، که مهمان رسمی دولت عراق بود، ترور شد. یعنی انصارالمهدی یا کتائب حزب‌الله، آقای سلیمانی را به عراق دعوت نکرده بود بلکه دولت عراق دعوتش کرده بود. بعد از ترور هم رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که کشتن قاسم سلیمانی به دستور من صورت گرفت و مسئولیت ترور را به عهده گرفت. چرا؟ چون دولت آمریکا معتقد بود که اقدامات سردار سلیمانی در عراق، در مغایرت با فعالیت آمریکایی‌ها در عراق است که آن‌ها هم هم‌پیمان دولت عراق‌اند.

البته ایران هم به صورت رسمی در عراق فعالیت می‌کرد. یعنی تناقضی در خاک عراق پدید آمده بود. به این معنا که عراق هم ایران را به خاک خودش دعوت کرده بود، هم اینکه هم‌پیمان آمریکا بود. ادعای آمریکا این بود که جان سربازان و سایر نیروهایش و همین طور منافع آمریکا در عراق، به واسطۀ فعالیت نیروهای تحت امر قاسم سلیمانی، در خطر است. به هر حال پس از ترور قاسم سلیمانی، که حداقل در برابر داعش به دولت عراق کمک کرده بود، دولت عراق کار موثری انجام نداد و صرفا واکنشی اعلامی و تبلیغی نشان داد.

چنانکه گفتم، کشورها اگر ببینند منافع ملی‌شان در معرض خطر و تهدید است، واکنش نشان می‌دهند. دولت عراق به این نتیجه رسیده بود که منافع ملی‌اش با ترور قاسم سلیمانی به خطر نیفتاده. یعنی چیزی را از دست نداده و فرد دیگری می‌تواند جانشین سلیمانی شود و کار هماهنگی نیروهای شبه نظامی عراقی با دولت عراق را عهده‌دار شود. ولی اگر دولت عراق می‌خواست واکنشی جدی به ترور سلیمانی نشان دهد، مثلا با آمریکا قطع رابطه کند یا از آمریکا در دیوان دادگستری بین‌المللی یا شورای امنیت سازمان ملل شکایت کند، ولی چنین کاری نکرد تا یک رابطۀ عمیق و راهبردی را، یعنی رابطه با آمریکا را از دست ندهد؛ چون مابه‌ازای قطع رابطه را به ضرر عراق می دید. صادرات نفت عراق، تعاملات بانکی بین‌المللی عراق، بازسازی عراق و سرمایه‌گذاری در این کشور، همگی به رابطه با آمریکا وابسته بودند. 

دربارۀ اسماعیل هنیه باید گفت که او نه یک مقام دیپلماتیک بود، نه یک مقام سیاسی بین‌المللی. او رهبر بخش سیاسی یک گروه بود که این گروه از سوی اکثر کشورهای دنیا به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده. آیا او مهمان رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران بود؟ بله. آیا برای دستیابی به منافع ملی ایران، ضرورت دارد که ایران علیه اسرائیل اقدام نظامی کند؟ این‌جاست که ما باید ببینیم که گروه آقای هنیه تا چه حد می‌تواند منافع ملی ایرانیان را تامین کند؟ اگر پاسخ مثبت است، پس حکومت ایران باید اقدامات حقوقی و سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی را شروع کند تا نهایتا به اقدام نظامی برسد. ولی در ایران فورا از اقدام نظامی صحبت شد و این نادرست و عجولانه بود.

به نظر شما جمهوری اسلامی در روزهای آینده علیه اسرائیل اقدام نظامی خواهد کرد؟

 بله، چنین اقدامی خواهیم داشت.

و اگر این طور شود، این بار اسرائیل واکنشی متناسبی خواهد داشت یا باز هم دولت آمریکا می‌تواند مانعش شود؟

 اگر اقدام نظامی ایران موثر باشد، واکنش متناسب از سوی اسرائیل را خواهیم دید. اما اگر حملۀ ایران شبیه حملۀ چند ماه قبلش به اسرائیل یا شبیه حمله‌اش به نیروهای آمریکایی در پایگاه عین‌الاسد باشد، واکنشی از سوی اسرائیل نخواهیم داشت.

اگر اقدام نظامی ایران شدید باشد و اسرائیل هم واکنش قوی نشان دهد، احتمالا جمهوری اسلامی باز هم جواب خواهد داد و سلسله‌ای از زد و خوردهای نظامی صورت می‌گیرد. در این صورت باید گفت جنگ ایران و اسرائیل آغاز شده؟

 ایران در واکنش به اقدامات تروریستی در سیستان و بلوچستان، اقدامی در خاک پاکستان انجام داد و اعلام کرد که علیه گروه‌های تروریستی مستقر در پاکستان بوده. پاکستان که برخلاف اسرائیل "کشور دوست و برادر" است، به اقدام ایران واکنش نشان داد و حاکمیت ملی ایران را نقض کرد. بنابراین از اسرائیل که کشور دوست و برادر نیست، بلکه کشوری متخاصم است، انتظار هر نوع واکنشی را باید داشته باشیم. این را هم باید اضافه کرد که در روابط بین‌الملل "تأخیر" در حمله به دشمن، نشانۀ "بیم" است. یعنی یک کشور بیمناک است از اینکه اقدام خاصی را انجام دهد.

از اواخر دی پارسال تا اواخر فروردین امسال، ایران به دو کشور داری سلاح اتمی، یعنی پاکستان و اسرائیل، موشک شلیک کرد. این قبیل اقدامات نظامی، در حالی که ایران سلاح هسته‌ای ندارد، آیا سیاست پرخطری نیست؟

 پاکستان و اسرائیل متوجه این موضوع هستند که توان اقتصادی و سیاسی و نظامی ایران، محدود است و مانورهای بین‌المللی‌ حکومت ایران برای حل‌وفصل بحران‌های داخلی‌اش است. لذا واکنش‌هایشان را در حدی متناسب با عملکرد ایران انجام می‌دهند. ایران هم به نظرم به رغم این حملات، عملکرد محتاطانه‌ای دارد. یعنی شلیک‌های موثری به پاکستان و اسرائیل نداشته که سبب واکنش کهکشانی این دو کشور شود.

آگهی

در تفسیر منافع ملی در ایران اختلاف نظر وجود دارد. اصولگرایان موافق حمله به اسرائیل‌اند، اصلاح‌طلبان مخالف‌اند. بنابراین منافع ملی را نهایتا چه کسی باید تعیین کند؟

 منافع ملی را ملت تعیین می‌کند. هر اقدامی که موجب افزایش امنیت و رفاه و پیشرفت در زندگی ملت ایران شود و مردم از آن اقدام رضایت داشته باشند، یعنی آن اقدام در راستای تامین منافع ملی ایران بوده. ولی اگر مردم از یک سیاست ناراضی باشند و به آن اعتراض داشته باشند، یعنی آن سیاست در خدمت منافع ملی نیست. منافع ملی مولفه‌های روشنی دارد: امنیت و رفاه و پیشرفت و وحدت ملی و همبستگی سرزمینی و تمامیت ارضی و حفاظت از مرزها و مواردی از این دست.

در انتخابات اخیر، اکثریت رای‌دهندگان به آقای پزشکیان رای دادند که جهت‌گیری دولتش را عمدتا آقای ظریف تبیین کرد. اکثریت مردم هم که در اعتراض به سیاست‌های افراطی مد نظر اصولگرایان، رای ندادند. نمایندگانی که با کسب 8 درصد رای مردم راهی مجلس شده‌اند، مصداق "ملت"اند یا آن 60 درصدی که در نفی تندروی‌های کیهان و اصولگرایان اصلا در انتخابات شرکت نکردند؟ رای مردم به خوبی نشان می‌دهد که منافع ملی ایران چگونه باید تعریف شود.تامین رضایت یک اقلیت تندرو، نشانۀ تحقق منافع ملی نیست. در تعریف و تعیین منافع ملی، باید رضایت اکثریت مردم که رای ندادند و اکثریت رای‌دهندگان که به کاندیدای غیراصولگرا رای دادند، لحاظ شود.

جمهوری اسلامی اوایل امسال به اسرائیل حملۀ نظامی کرد تا بازدارندگی ایجاد کرده باشد ولی ترور هنیه در تهران نشان داد که آن حمله نتوانسته بازدارندگی ایجاد کند. با این وضع، حکومت ایران چه کار باید بکند؟

 دولت اسرائیل هیچ کاری انجام نمی‌دهد مگر اینکه نتیجۀ اقدامش در خدمت منافع ملی و افزایش امنیت مردم خودش باشد. وقایع چهار ماه اخیر نشان می‌دهد که حملۀ نظامی ایران به اسرائیل، قدرت بازدارندگی موثر ایجاد نکرده. کشوری که می‌خواهد به بازدارندگی موثر برسد، باید سیاست خارجی و سیاست‌های اقتصادی خودش را اصلاح کند. یعنی فساد و رانت‌خواری را در داخل به صفر یا به حداقل برساند، سیاست خارجی‌اش هم باید مقبول اکثریت جامعه بین‌المللی باشد. کشوری که در دنیا منزوی باشد چگونه می تواند اسراییل متجاوز را در دنیا منزوی کند؟

وانگهی اقتصاد باز و آزاد که با سرمایه‌گذاری بین‌المللی توام است، در گرو خروج از تحریم‌هاست. سیاست‌های فرهنگی و اجتماعی هم باید به جدّ بازنگری شوند. اینکه دختر چهارده ساله را کتک بزنند و بالاترین مقام انتظامی کشور بگوید برخورد ماموران ما فقط کمی غیرحرفه‌ای بود، چیزی نیست که دنیا آن را بپذیرد. افکار عمومی داخل ایران هم که قطعا چنین چیزی را نمی‌پذیرد. لذا تغییراتی جدی در سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و نیز در سیاست خارجی لازم است تا بازدارندگی محقق شود.

آگهی

حکمرانی خوب، بهترین راه رسیدن به بازدارندگی است. ما باید از حکمرانی بد به حکمرانی خوب روی آوریم. حکمرانی بد یعنی اینکه تمام دنیا مخالف شما باشند، شما منزوی باشید، فساد در سیستم‌تان آن قدر بالا باشد که جزو ده کشوری باشید که بالاترین فساد را دارند، گرفتار اختلاس و رانت و عدم شفافیت و فقدان محاسبه‌گری باشید، از آزادی و پاسخگویی فاصله داشته باشید، نالایقان حاکم باشند و شایستگان خانه نشین، جوانان دانشمند، باهوش و شجاع مهاجرت کنند و بیسوادان پررو ولی پرمدعا به قدرت دست یابند.

مجموع این‌ مولفه‌ها، حکمرانیِ بد را رقم می‌زنند. در دنیای امروز کشوری که حکمرانی خوب دارد و مردمش حامی نظام سیاسی‌اش باشند، مورد تعرض نظامی کشورهای دیگر قرار نمی‌گیرد. حکمرانی بد در یک کشور موجب می‌شود غیر از اسرائیل و پاکستان، کشورهای کوچک و کم‌سن‌وسالی مثل آذربایجان هم متعرض آن کشور شوند.

رهبر جمهوری اسلامی گفته است که موفقیت پزشکیان موفقیت همۀ ماست. به نظرتان در صورت وقوع جنگ بین ایران و اسرائیل، دولت پزشکیان از حیث کارآمدی و عمل به وعده‌هایش چه وضعی پیدا می‌کند؟

 پیوند زدن موفقیت یک دولت با موفقیت همگان، یک حرف سیاسی است. موفقیت آقای پزشکیان زمانی است که اکثریت مردم ایران از او راضی باشند. رضایت مردم اتفاقا اصلی است که رهبری همواره و درباره همه دولت ها تاکید کردند. اینکه موفقیت پزشکیان را موفقیت خودشان دانسته اند نیز برمی‌گردد به پایگاه مردمی و رای مردم.

از منظر دانش سیاست و روابط بین‌الملل، دولت موفق دولتی است که اکثریت شهروندان از او راضی باشند. آقای پزشکیان اگر در کارزارهای انتخاباتی، صدای مردم را شنیده بود، چنین کابینه‌ای را انتخاب نمی‌کرد. کابینه مورد قبول مردم سبب قدرت کشور می شود. لذا باید گفت قبل از اسرائیل، این خود آقای پزشکیان است که علت شکست و ناتوانی دولتش شده. شانس موفقیت پزشکیان با این کابینه به حداقل رسیده ولی اگر جنگ هم دربگیرد، همین حداقل شانس دولت پزشکیان نیز به همراه محبوبیت نسبی او از بین می‌رود.

آگهی

آن 17 میلیون نفر به پزشکیان رای ندادند تا در دولت او کشور درگیر جنگ شود. اگر رای‌دهندگان خواستار جنگ و درگیری بودند، به نامزد دیگری رای می‌دادند. اکثریت کسانی که رای دادند، حرف‌های دکتر ظریف را مد نظر قرار دادند و به پزشکیان رای دادند تا کشور دچار جنگ نشود و از تحریم‌ها نیز کاسته شود.

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

«اسرائیل در پی تحقیر خامنه‌ای است؛ اگر خواسته‌های ایران برآورده نشد بمب هسته‌ای را بسازد و نترسد»

گزارش «موقعیت‌یابی و ترور شبح بیروت» توسط اسرائیل؛ حزب‌الله لبنان: تخیلی و در خدمت «صهیونیسم» است

پزشکیان: برخوردهای تهاجمی بین ایران و اسرائیل نقطه ضعف ماست