زرادخانه کلمات؛ انقلاب اسلامی و زبان فارسی (بخش دوم)

نوشته: ابوذر کریمی
پس از اخراج گروههای متعدد سیاسی از فضای سیاست عملی نوعی گفتار رسمی برآمده از شیوهی گفتار رهبر انقلاب و پیروان او بر رسانهها و محیطهای اجتماعی رسمی حاکم شد.
اهمیت این قبیل واژگان در تهییج و بسیج نیروهای طرفدار دولت مستقر را میتوان در یکی از اشتباهات لپی معدودی دید که رهبر انقلاب صورت داد و در یکی از سخنرانیهایش برای تأکید بر اهمیت مبارزه با «منافقین» گفت در قرآن سورهی منافقون داریم اما سورهی کفار نداریم. چنانچه سخن آیتالله خمینی را تحتالفظی در نظر آوریم البته درست است زیرا مشخصاً سورهای به نام «کفار» در قرآن وجود ندارد اما در ترادف با آن سورهای به نام «کافرون» در قرآن وجود دارد.
رژیم یا نظام؟
چکیدهی منازعات کلامی و سیاسیای را که بلافاصله بعد از انقلاب در گرفت میتوان در جایگاه نهاد دولت باز جست. خط فارق میان گرایشهای سیاسی را تحکیم دولت مستقر مرکزی یا موضع گرفتن در برابر آن تشکیل میدهد. به این ترتیب اسلامگرایان پیرو رهبر انقلاب پرچم پاسداری از تمامیت ارضی را نیز به دست گرفتند. بخش قابل توجهی از مخالفان نظام حاکم از سویی حاضر به تحویل اسلحه به دولت جدید نبودند و هنوز شرایط را در نوعی بیثباتی انقلابی میدیدند و از سویی ائتلافهایی برای ایجاد نوعی فدرالیسم، حکومتهای محلی و جداییطلبی شکل گرفت که تمامیت ارضی و اقتدار دولت مستقر را توأمان تهدید میکرد. انقلابیون خطر کودتا و بازگشت سلطنت را نیز به نحو جدی احساس میکردند.
مطالب یورونیوز را در واتساپ دریافت کنید
در این برهه «استقلال» در شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بار دیگر با دلالتهای گستردهتری به عرصهی عمومی بازگشت. نظام سرنگونشده به عنوان نظامی وابسته به غرب از قدرت ساقط شده بود و اکنون همپیمانی گروههای سیاسی مخالف دولت به طرق مختلف با احزاب، سازمانها، نهضتها یا دولتهای خارجی هر بار به شیوهای تازه افشا میشد. در شرایطی که کشور درگیر جنگ دفاعی میهنی شده بود «استقلال» دولت مستقر در کنار پاسداری آن از تمامیت ارضی برتری گفتمانی به آن میبخشید. «خودکفایی» که از اصطلاحات پرکاربرد دههی نخست انقلاب است و امروز – چه از جانب دولتمردان و چه از جانب مخالفان - تقریباً به کار نمیرود در این بستر گفتمانی ارزش و فضیلت خود را باز مییافت.
بیشتر بخوانید:
بنابراین واژهها تا حد زیادی جایگاه گوینده را نسبت به دولت مشخص میکرد. در درون حکومت به حکومت «نظام» اطلاق میشد اما مخالفان یا نیروهایی که دستکم فاصلهای مشخص را با حکومت حفظ میکردند آن را «رژیم» خطاب میکردند. در گفتار حکومت عموم نیروهای مخالف بهخصوص مخالفان مسلح «ایادی استکبار» نامیده میشدند؛ اصطلاحی که در کلام مخالفان حکومت دیده نمیشود. در مقابل، مخالفان نیز از اصطلاحاتی مانند «ملاتاریا» برای وصف دولت مستقر استفاده میکردند. از این حیث نیز زاغهی کلمات قائلان به اسلام سیاسی مجهزتر از مخالفان بود.
شاید اگر بنا باشد دههی نخست انقلاب را در یک عبارت خلاصه کنیم آن عبارت «وحدت کلمه» است؛ عبارتی که آیتالله خمینی تمامی مردم را به آن دعوت میکرد که گویای همبستگی و اتحاد در گفتار و عمل با نظام حاکم اسلامی بود. این عبارت هم حاکمان را به اتفاقنظر و عدم اختلاف دعوت میکرد هم مردم را از دور شدن از دیدگاههای حکومت باز میداشت. در این دوران مفهوم «ملت» آنچنان کاربردی نداشت که «امت». «امت همیشه در صحنه» به مردمی گفته میشد که در مناسبتهای سیاسی و در نمازهای جمعه در راهپیماییها شرکت میکردند.
دسترسی آسان به اخبار روز جهان با اپلیکیشن یورونیوز
مفاهیم زاده جنگ
وقوع جنگ هشتساله میان ایران و عراق نیز مفاهیم تازهای را پی افکند. «شهادت» اگر در اواسط دههی ۱۹۷۰ در ایران مفهومی پیشاتجربی بود اکنون یکسره با وقایع سیاسی داخلی و خارجی ایران پیوند داشت. «رزمنده» کلمهای است که هنوز هم در فارسی به مبارزان جبهههای جنگ ملی اطلاق میشود نه مبارزان سیاسی؛ هرچند که مترادفهای آن از دل گفتمان مارکسیستی به خدمت گفتار سیاسی مخالفان جمهوری اسلامی درآمده بود و «میلیشیا» یا «میلیتانت» میان مخالفان استفاده داشت اما عموم جامعه نسبت به این واژگان بیزاری میجست.
آیت الله خمینی همچنین گاه از جناسها و واجآراییهای مخصوصی استفاده میکرد از جمله در هنگام برابر نهادن کاخنشین و کوخنشین یا هنگامی که سید حسن مدرس را وارسته مینامید و میگفت که او وابسته نبود. بهعلاوه به همراه سخنرانیهای عمومی و کثیر رهبر انقلاب مجموعهای از واژگان که پیشتر در حوزههای علمیه کاربرد داشتند مانند «هجمه» یا «لحاظ» به گفتار مطبوعاتی راه یافت.
چپ و راست اسلامی، اقتصاد و واژگان توسعهمحور
سیاستهای داخلی ایران در دههی نخست انقلاب عموماً به دست گروهی از نیروهای چپ اسلامی گذاشته میشد که شیوههایی متمرکز را برای اداره اقتصاد به کار میبردند. به این منظور بسیج اقتصادی صورت گرفت و تمامی خانوارها از دفترچهی بسیج و کوپن ارزاق برای برخورداری از مایحتاج زندگی استفاده میکردند. اسلامگراهای سنتیتر و مشخصاً جناح بازار با این سیاستها که با حمایت مخصوص رهبر انقلاب انجام میگرفت مخالف بودند تا جایی که با استفاده از شباهت واژگانی کابینهی مستقر را به سیاق کمونیست «کوپنیست» مینامیدند.
آیتالله خمینی چندین بار بهطور آشکار در منازعه میان چپ اسلامی و راست اسلامی جانب چپ اسلامی را گرفت و حملات شدیدی به جناح راست اسلامگرایان نمود؛ تمثیلهایی مانند «یک نانوایی را هم نمیتوانند اداره کنند» یا «بعضی از اینها پوچند» از جمله نمونههای ریطوریک رهبر انقلاب علیه راست اسلامی است.
بیشتر بخوانید:
روحانی: هاشمی نبود جلسه مجلس خبرگان برای انتخاب رهبر به نتیجه نمیرسید
ویدئو؛ تجمع گروهی از حامیان آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو در چهل سالگی انقلاب
پس از وفات رهبر انقلاب گفتمان انقلاب اسلامی به مرور زمان از آموزههای چپ اسلامی دور شد. بسیاری از اصطلاحات رفتهرفته کاربرد خود را از دست دادند. طی دههی دوم انقلاب که اصطلاحاً دوران سازندگی و آغاز دوران اصلاحات را در بر میگیرد سیاستگذاری اقتصادی دگرگون شد و توسعهی اقتصادی محور برنامهریزیهای کابینه قرار گرفت. توصیههای بانک جهانی با تغییراتی سرلوحهی کابینهی وقت شد. بازماندهی سیاسیونی که هنوز به چپگرایی اسلامی قائل بودند به حاشیه رانده شدند. در این دوران اصطلاح «توسعه» از سوی نزدیکان و گروه مدیران نزدیک به هاشمی رفسنجانی وارد گفتار عمومی شد.
نخستین برنامهریزیها برای توسعهی اقتصادی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مسیحی پیش از انقلاب شکل گرفته بود. تفاوت سیاست زبانی میان انقلابیون دهههای اول و دوم و سوم انقلاب و حکومت شاه را از جمله میتوان در عمومی کردن اصطلاحات تخصصی یافت. حکومت انقلابی در هر مرحله بحث دربارهی مفاهیم کلیدی را کموبیش به عرصهی عمومی میکشانْد.
قاموس اصلاحطلبان؛ بازیافت اصطلاح «تهاجم فرهنگی» از ساواک
در عین حال دههی دوم انقلاب همهنگام با گشایش نسبی اقتصادی هنگام احساس خطر فرهنگی از جانب اسلامگرایان سنتگرا بود. شرایط فرهنگی کشور در تقابل با «غرب» وضعیت «تهاجم فرهنگی» نامیده شد. شگفت آنکه این اصطلاح را نخستین بار نه هیچ یک از نظریهپردازان اسلامگرایی بلکه مدیرکل ساواک استان فارس یک سال و اندی پیش از انقلاب در گزارشی دربارهی جشن هنر شیراز به کار برده بود. اما گفتار رسمی در دهههای دوم و سوم و چهارم انقلاب بهدفعات از اصطلاح «تهاجم فرهنگی» بهره برد.
انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری در سالهای پایانی دههی دوم انقلاب صورت گرفت. دوران ریاست جمهوری او «دوران اصلاحات» نام گرفت. خاتمی با واژگان تازه وارد عرصهی سیاسی شد اما اصطلاح «اصلاحطلب» و «اصلاحطلبی» یک سال بعد از به قدرت رسیدن او در نشریات و نشستهای سیاسی رایج شد. «جامعهی مدنی»، «قانونمداری»، «گفتگوی تمدنها» و «مردمسالاری دینی» از واژگانی بود که او به عرصهی عمومی وارد کرد. طیفهای طرفدار کابینه و مخالفان کابینه هر دو اندیشهها و ایدههایشان را حول همین مفاهیم شکل میدادند.
به توییتر یورونیوز فارسی بپیوندید
مفهومپردازی اصلاحات عمدتاً از دو خاستگاه متفاوت بر میخاست. یکی از این دو خاستگاه متفکران و نظریهپردازانی بودند که در دوران رئیسجمهور پیشین در نهاد ریاست جمهوری مشغول به کار بودند اما نظراتشان از سوی هاشمی رفسنجانی جدی گرفته نشده بود. از محوریترین نقدهای این طیف به هاشمی رفسنجانی این بود که «توسعهی اقتصادی» بدون «توسعهی سیاسی» امکانپذیر نخواهد بود. بنابراین «توسعهی سیاسی» در دوران خاتمی از مفاهیم پربسامد شد.
اما خاستگاه دیگر اصلاحات جریان موسوم به روشنفکری دینی یا نواندیشی دینی بود که به رغم آنکه نسبتاً مخاطبان پرشماری داشتند اما اندیشههایشان هیچگاه به معنای اخص کلمه عمومی نشد. عبدالکریم سروش نخستین کسی بود که اصطلاح «دموکراسی دینی» و «دولت دموکراتیک دینی» را به کار برد. این اصطلاح بعداً به صورت «مردمسالاری دینی» به گفتار رهبر دوم انقلاب و رئیسجمهور اصلاحطلب سید محمد خاتمی راه یافت.
عبدالکریم سروش که منتقد دین ایدئولوژیک به شمار میرفت و نقد مشخص و مرزبندی دقیق با شریعتی داشت در این مسیر مفاهیمی را وضع کرد که در نشریات تخصصی مربوط به اندیشههای دینی و اندیشههای سیاسی به محض طرح بحثانگیز میشد. از این جملهاند: «دین اقلی و اکثری»، «قبض و بسط تئوریک شریعت»، «صراطهای مستقیم».
پایان عصر گفتمان
بضاعت تئوریک نیروهای سیاسی اصلاحطلب نسبت به مفاهیمی که طرح میکردند اندک بود. شاید درست باشد اگر گفته شود کلماتی که به کار میبردند جلوتر از توان تئوریکشان در تبیین آن مفاهیم بود. همین باعث میشود که بخش عمدهای از نوشتههای نشریات اصلاحطلب به مرور زمان ارزش خود را از دست دهند. از جمله میتوان به کاربرد واژهی «گفتمان» که معادلگذاری داریوش آشوری برای discourse است اما در تداول عام رفتهرفته به جای «گفتوگو» به کار گرفته شد. میشود گفت سیاستِ کشاندن مفاهیم تخصصی به عرصهی عمومی بدین ترتیب معضلات خاص خود را هم پدید آورد.
بیشتر بخوانید:
مروری بر سیاست خارجی ایران از ۸۴ تا ۹۷؛ قطار از ریل خارج میشود
حسن روحانی: ایران چهل سال پیش از استبداد، استعمار و وابستگی رها شد
با این وصف پایان دههی دوم و بخش قابلتوجهی از دههی سوم انقلاب واکنشی نسبت به ایدهی «وحدت کلمه» بود. برخلاف دههی نخست واژگان «تکثر»، «کثرتگرایی»، «پلورالیسم» و مفاهیمی از اینقبیل در نوشتههای اصلاحطلبان فراوان دیده میشد. طیف مقابل نیز که اندک اندک از «راست اسلامی» به «اصولگرا» تغییر نام میدادند در مقابل اصالت تکثر ایستادگی میکرد.
در گرماگرم این مباحثات عبدالکریم سروش کوشید پلورالیسم دینی را از قرآن استخراج کند و به همین منظور نظریه «صراطهای مستقیم» را طرح کرد. مخالفان به الف و لام تعریف در ابتدای عبارت «صراط مستقیم» در آیهی ۶ سورهی حمد استناد میکردند که بر مشخص بودن و یگانگی «صراط» دلالت دارد. سروش میگفت سورهی حمد راهبردهای کلی را بیان میکند و برای نشان دادن تعدد صراط آیهی ۶۹ سوره عنکبوت را مثال میآورد که تأکید میکند کسانی که در راه خدا کوشش کنند به راههای او هدایت میشوند.
بازگشت به شعارهای عامهپسند
با پایان «دوران اصلاحات» دوران ورود اصطلاحاتی نهچندان عمیق و نهچندان صعبالهضم به سیاست آغاز شد. محمود احمدینژاد کابینه خود را کابینهی «مهرورزی» نامید که بیشتر اصطلاحی با زمینهی تغزلی، شاعرانه و عامهپسند است. پیداست که سیاستمدارانی که با مفاهیمی چون «مهرورزی» به سیاست وارد میشوند ایده و عمل را آنچنان مستحکم نمیبینند که انقلابیون صدر انقلاب.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹ و منازعات پس از آن واژگان تازهای را به فضای عمومی گشود. هنگامی که محمود احمدینژاد معترضان به نتیجهی انتخابات را «مشتی خس و خاشاک» نامید توصیفی تحقیرآمیز را نسبت به کسانی که کمترین ابراز بیاعتمادی به سازوکارهای بوروکراتیک قدرت نشان میدادند صورت داد. در عین حال رهبر انقلاب این اعتراضات را «فتنه» نامید. کلمهای که از واژگان پیشوای نخست شیعیان وام گرفته شده است و ضمن آن که خطر اعتراضات را جدی مینماید گویای آن است که حکومت به نمایندگی از پروردگار و پیشوایان دینی بر مردم حکومت میکند.
پیش از آن چنین اعتراضاتی با لفظ «بحران» یا «آشوب» نام برده میشدند. در زمان شاه فعالیت مخالفان «خرابکاری» نام میگرفت اما لفظ «فتنه» بار معنایی و دینی خاصی را حمل میکند که شدت عمل مذهبیهای تندرو را میطلبد. پس از اعتراضات ۲۰۰۹ به نتایج انتخابات ریاست جمهوری همچنین بخشی از نیروهای اصلاحطلب درون حاکمیت «فتنهگر» یا «منافقین جدید» نام گرفتند که فراتر از دلالتهای سیاسی دلالتهای دینی خاصی را نیز حمل میکند. همچنین احمدینژاد شیوهی تازهای در رفتار سیاسی را بنیان گذاشت که در آن مواجههی رودررو با مردم و سیاست متکی به نامههای درخواست مستقیم مردم به رئیسجمهور و «سفرهای استانی» جای خاصی یافت. نامهایی که نیروهای جدیدتر راست اسلامی و اصولگرا برای تشکلهای سیاسیشان بر میگزیدند نیز شیوههای نامگذاری تازهای را نشان میدهد؛ از جمله «آبادگران» و «دلواپسان». این شیوهی نامگذاری خاستگاه اجتماعی یا اقتصادی تشکلهای سیاسی را نشان نمیدهند. همچنین است مفاهیمی چون «اعتدال» که با ورود حسن روحانی به جایگاه ریاست جمهوری بر سر زبانها افتاد.