زنان مأمور موساد در صحنه جاسوسی مدرن جایگاه منحصر به فردی دارند، از اغوای افشاگران هستهای تا طراحی عملیات ترور. حضور و تاثیرگذازی زنان موساد نه تنها در دنیای تصویر و سریالهای تلویزیونی بلکه در عملیاتهای واقعی اثبات شده است.
نشریه جروزالم پست پیشتر در گزارشی اختصاصی از نفوذ دهها زن عضو موساد به ایران خبر داده بود که با حضور فیزیکی در این کشور، عملیاتهای متنوعی را در جریان حملات ماه ژوئن به برنامههای هستهای و موشکهای بالستیک تهران انجام دادند.
در گزارش نشریه عربستانی «المجله» که به دو زبان عربی و انگلیسی منتشر میشود ضمن اشاره به سریال اسرائيلی «تهران» که ماجرای نفوذ یک مامور زن موساد در ایران را روایت میکند، تاثیرگذاری نقش زنان نفوذی موساد پیش از عملیات «طلوع شیران» را یادآور میشود که برخلاف سریالها اینبار به دور از تخیل و کاملا منطبق با واقعیت بوده است.
بر اساس این گزارش، مأموران زن در جریان حملات ژوئن ۲۰۲۵ به تاسیسات هستهای و موشکی بالستیک تهران، مأموریتهای مخفیانهای را در عمق خاک ایران انجام دادند که نقطه عطفی در عملیاتهای اطلاعاتی اسرائیل و نیز در تکامل اقدامات جاسوسی زنان محسوب میشود.
اما این نخستین بار نبود که مأموران زن نقشی پیشرو در عملیاتهای اسرائیل در داخل ایران ایفا میکردند. دو روزنامهنگار اسرائیلی سال ۲۰۱۸ فاش کردند که مأموران زن در عملیات جسورانهای برای به دست آوردن «آرشیو هستهای» جمهوری اسلامی (مجموعهای از اسناد مربوط به برنامه تسلیحات مخفی ایران) شرکت داشتهاند.
توصیف دیوید بارنیا، رئیس موساد از مشارکت زنان به عنوان «بسیار چشمگیر»، فراتر از یک موفقیت عملیاتی است و نشاندهنده ادغام کامل زنان در خطرناکترین ردههای فعالیت اطلاعاتی اسرائیل است.
در حالی که دنیای جاسوسی برای دههها تحت سلطه اسطورههای مردانه بوده است، موساد، همواره از قابلیتهای زنان بهرهمند شده است. امروز، زنان موساد علاوه بر عملیاتهای میدانی، در عالیترین جایگاههای تصمیمگیری موسسه نیز حضور دارند.
ضرورت، راه را باز میکند
ریشههای رویکرد اسرائیل به نقش زنان در ساختار امنیتی، بیش از آنکه از ایدئولوژیهای مترقی نشأت گرفته باشد، زاییده واقعیتهای خشن عملیاتی بود. پیش از تأسیس دولت اسرائیل، زنان اجازه داشتند در «هاگانا» (نیروهای شبهنظامی یهودی) نقشهای رزمی بر عهده بگیرند و حتی بخش قابل توجهی از نیروهای «پالماخ» (واحدهای نخبه هاگانا) را تشکیل میدادند. این امر، زمینهای برای بهکارگیری زنان در نقشهای مختلف فراهم کرد، هرچند که موساد در روزهای اولیه شکلگیری همچنان فضایی نسبتاً مردسالارانه داشت.
دلیل دیگر بیمیلی اولیه به استفاده از زنان در نقشی فراتر از مشاغل ستادی، بیم از شکنجه شدن آنها بود؛ ترسی که نخستین حادثه اولیه به آن دامن زد. این حادثه مربوط به دستگیری شبکهای از مأموران اسرائیلی بود که سال ۱۹۵۴ در مصر فعالیت میکردند. مارسل نینیو، یک زن یهودی متولد قاهره که برای این عملیات استخدام شده بود در میان دستگیرشدگان قرار داشت. او تحت شکنجه بازجویی شد و اقدام به خودکشی نافرجام کرد. این جاسوس زن پس از چندین ماه بهبودی در بیمارستان، مورد محاکمه قرار گرفت و به ۱۵ سال زندان محکوم شد.
با این حال، موساد از همان سالهای نخست زنان را به مأموریتهای حساس اعزام کرد؛ از جمله برای یکی از اولین عملیاتهایی که نام آن را فراتر از مرزهای اسرائیل بر سر زبانها انداخت: دستگیری آدولف آیشمن.
رئیس وقت موساد، تصمیمی غیرمعمول گرفت و یک زن را در عملیات مخفیانه سال ۱۹۶۰ برای دستگیری آدولف آیشمن، جنایتکار جنگی نازی، در آرژانتین و آوردن او برای محاکمه به اسرائیل، مشارکت داد.
یهودیت نسیاهو، زنی که برای این مأموریت حیاتی انتخاب شد. برخلاف تصور اعضای تیم که گمان میکردند چهرهای اغواگر باشد، زنی مذهبی و محجبه بود که عینکی با قاب طلایی ضخیم بر چشم داشت.
این کلیشه که «اغواگری» تنها سلاح مأموران زن است، همچنان باعث آزردگی برخی از اعضای زن سابق این سرویس میشود. یک مأمور سابق در مصاحبه با رسانههای اسرائیلی میگوید: «در فیلمهای جیمز باند، همه از سر تا پا زیبا و فریبنده هستند، اما در مورد ما، زیبایی کار در واقع این است که افرادی معمولی و غیرقابل توجه هستیم که میتوانیم با محیط اطراف خود یکی شویم».
این به آن معنا نیست که اغواگری نمیتواند یک سلاح کارآمد باشد، همانطور که در ماجرای دستگیری مردخای وانونو، تکنسین هستهای اسرائیلی که سال ۱۹۸۶ جزئیات برنامه هستهای اسرائیل را در اختیار مطبوعات بریتانیا قرار داده بود، عیان شد.
شریل بنتوف که با نام مستعار «سیندی» فعالیت میکرد، با موفقیت این تکنسین هستهای را از لندن به رُم کشاند، جایی که او دستگیر و به اسرائیل بازگردانده شد. موفقیت این عملیات نه بر اغوای خام، بلکه بر دستکاری روانی پیچیده و مهارتهای حرفهای جاسوسی متکی بود.
بنتوف، مأمور آموزشدیده موساد خود را به عنوان یک گردشگر آمریکایی جا زد و رابطهای عاشقانه با وانونو برقرار کرد. کلید موفقیت عملیات در این بود که به وانونو اجازه داده شد تا او آغازگر رابطه باشد، همانطور که بعدها یادآور شد: «من شروع به صحبت با او کردم. اگر او به من نزدیک میشد، مشکوک میشدم».
این درک پیچیده از روانشناسی انسان، که به هدف اجازه داده شود احساس کنترل داشته باشد در حالی که ماهرانه تحت کنترل قرار گرفته، اوج مهارتهای اطلاعاتی را نشان میدهد. اغواگری میتوانست یک سلاح باشد، اما تنها سلاح نبود، چرا که زنان در مراتب سازمانی موساد نیز رشد کردند.
در کنار نقشهای عملیاتی، زنان موساد تا رده مدیریت نیز پیشرفت کردهاند؛ مانند الیزا ماگن که بین سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۹۹ صدها عملیات پنهانی از جمله عملیاتهای «شمشیر دموکلوس»، «الماس»، و «خشم خدا» را هدایت کرد و تنها زن قائممقام موساد بود.
تحول نقش زنان در موساد در دهههای اخیر به شدت سرعت گرفته است. این سازمان در سال ۲۰۲۲ به یک نقطه عطف تاریخی دست یافت، زمانی که دو زن به طور همزمان به بالاترین مناصب عملیاتی منصوب شدند: یکی از آنها که با حرف اختصاری A مشخص شده به عنوان اولین رئیس زن اداره اطلاعات (معادل رئیس اطلاعات نظامی) منصوب شد و دیگری با حرف اختصای K به عنوان رئیس بخش ایران، یکی از حیاتیترین واحدهای عملیاتی موساد، مامور به خدمت شد.
مزیت منحصر به فرد
چه چیزی زنان را به عنوان مأموران اطلاعاتی تا این اندازه مؤثر میسازد؟ تامیر پاردو، مدیر سابق موساد در مصاحبهای با بیبیسی تأکید کرد که مأموران زن دارای مزایای متمایزی هستند که آنها را در بسیاری از جنبههای کارهای مخفی برتر میسازد. پاردو توضیح داد: «زنان به دلیل توانایی در انجام چند کار به طور همزمان و سرکوب کردن منیت خود برای رسیدن به اهداف، در جنگ مخفی برتری مشخصی دارند.»
به گفته او «برخلاف کلیشهها، میبینید که تواناییهای زنان در زمینه درک قلمرو، خوانش موقعیتها و آگاهی فضایی برتر از مردان است. وقتی خوب باشند، بسیار خوب هستند.» پاردو همچنین در مصاحبهای با مطبوعات اسرائیل گفته بود که «زنان مسئول برخی از بزرگترین عملیاتهای سازمان هستند.»
در گزارش نشریه المجله آمده است: مأموران زن موساد دارای مزایای متمایزی هستند که همتایان مرد آنها اغلب نمیتوانند از آن برخوردار باشند. یک رئیس بخش سابق موساد به روزنامه اسرائیلی «یدیعوت آحارونوت» میگوید: «در یک محیط پر از تهدید، زنان کمتر تهدیدآمیز به نظر میرسند. این یک مزیت بزرگ است.»
ترور علی حسن سلامه، طراح قتلعام المپیک مونیخ در سال ۱۹۷۹، این اصل را در عمل نشان میدهد. اریکا چمبرز، داوطلب بریتانیایی ساکن بیروت، ماهها صرف ساختن پوشش خود به عنوان یک مددکار اجتماعی و نقاش آماتور کرد. روتین روزانه او در غذا دادن به گربههای ولگرد و نقاشی کشیدن روی بالکن آپارتمانش، موقعیت دیدهبانی کاملی را برایش فراهم آورد.
وقتی لحظه موعود فرا رسید، او با آرامش از بالکن خود یک چاشنی کنترل از راه دور را فعال کرد و یکی از خطرناکترین «تروریستهای تحت تعقیب اسرائیل» را با ۱۰۰ کیلوگرم مواد منفجره از بین برد. هیچ مأمور مردی نمیتوانست برای ماهها چنین حضور بیخطری را بدون برانگیختن سوءظن حفظ کند.
میشل ریگبی اسد، مأمور سابق سیا این مزیت را در مصاحبهای چنین بیان میکند: «در سیا، زنان باهوش با استفاده از عنصر غافلگیری، از پیشفرضهای نادرست دشمن بهرهبرداری میکنند. این تقریباً شبیه بازی پوکر است. وقتی یک مجرم، تروریست یا شریک تجاری بالقوه انتظار ندارد که یک زن با او برابر باشد، این شما به عنوان یک زن هستید که تمام برگهای برنده را در دست دارید.»