اسرائیل به حمله به تأسیسات مرتبط با برنامه هستهای ایران بسنده نکرد. ارتش این کشور از روز یکشنبه زیرساختهای انرژی همچنین مراکز نظامی و اماکن مرتبط با دستگاه امنیتی ایران را نیز هدف قرار میدهد. این گسترش دامنه جنگ، سوالاتی را درباره اهداف بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل مطرح میکند.
بنیامین نتانیاه بمباران ایران را جمعه ۱۳ ژوئن آغاز وآن را با لزوم پایان دادن قطعی به برنامه هستهای ایران توجیه کرد. اما به نظر میرسد حملات هوایی اخیر آن، روایتگر اهداف و داستانی متفاوتی است.
اسرائیل روز یکشنبه ۱۵ ژوئن به ساختمان وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران حمله کرد.
در همان روز، جتهای جنگنده اسرائیلی مقر پلیس تهران را هدف قرار دادند. حملات بیشتر، مرکز فرماندهی نیروی قدس، یکی از یگانهای نخبه سپاه پاسداران که متخصص انجام عملیات در خارج از مرزهای ایران است، هدف قرار داد.
به اینستاگرام یورونیوز فارسی بپیوندید
این اهداف بیشتر به مراکز تصمیمگیری سیاسی و نظامی حکومت ایران مرتبط هستند تا زیرساختهای برنامه هستهای.
حملات صورت گرفته توسط اسرائیل در ۱۴ ژوئن نیز زیرساختهای انرژی را به جای سایتهای برنامه هستهای هدف قرار داد. بمبارانهای اسرائیل به سازههای میدان گازی پارس جنوبی (گنبد شمالی) به عنوان بزرگترین ذخایر گاز طبیعی جهان آسیب رساند.
کلایو جونز، مدیر موسسه مطالعات اسلامی و خاورمیانه در دانشگاه دورهام بریتانیا میگوید: «ما شاهد استراتژی حملات مرحلهای هستیم که با اولویتهای مختلف دولت اسرائیل مطابقت دارد.»
اگرچه او با اشاره به هدف اصلی اسرائیل (طبق آنچه توسط نتانیاهو مطرح شده) دلیل این حملات را کُند کردن یا متوقف کردن برنامه هستهای ایران میداند اما در ادامه میافزاید: «هدف دوم، حمله به تأسیسات نظامی و دیگر تأسیساتی است که تامین کننده سایتهای هستهای هستند.»
از نظر او بمباران میدانهای گازی یکی از این اهداف اصلی است. این متخصص توضیح میدهد: «زیرساختهای هدف قرار گرفته، در درجه اول برای تأمین سوخت سایتهای پرتاب موشک استفاده میشوند.»
فیلیپو دیونیجی، متخصص خاورمیانه و جنبشهای اسلامی در دانشگاه بریستول انگلستان تأکید میکند که حملات به ساختمانهای مرتبط با حکومت و ترورهای هدفمند مقامات «تلاشی از سوی اسرائیل برای ایجاد سردرگمی و بیثبات سازی زنجیره فرماندهی به منظور کاهش بالقوه توانایی واکنش آنها است».
دکترین اختاپوس
ورونیکا پونیشچاکووا، متخصص درگیریهای خاورمیانه در دانشگاه پورتسموث نیز توضیح میدهد که این استراتژی چند مرحلهای «با دکترین اختاپوس مطابقت دارد، که برای نخستین بار در سال ۲۰۲۱ توسط نفتالی بنت، نخستوزیر وقت اسرائیل، بهصورت علنی ارائه شد».
بهگفته ورونیکا پونیشچاکووا، این رویکرد استراتژیک بر آن است که «دیگر صرفاً شاخهها را هدف قرار ندهد – یعنی گروههای جهادی طرفدار ایران مانند حزبالله، یا انجام عملیاتهای مخفی مانند ویروس استاکسنت [که در سال ۲۰۱۰ سانتریفیوژهای ایران را فلج کرد] – بلکه مستقیما به سر اختاپوس یعنی آغاز یک تهاجم کلیتر علیه ایران و برنامه هستهایاش حمله کند».
بهباور کارشناسان، گسترش دامنه حملات اسرائیل همچنین میتواند اهداف وسیعتر و ژئوپولیتیکی داشته باشد.
شاهین مدرس، مدیر بخش ایران در مرکز بینالمللی مطالعات امنیتی ورونا (ITSS Verona) در اینباره میگوید: «حملات به زیرساختهای انرژی، روشی است برای آنکه اسرائیل نشان دهد میتواند برای بیثباتسازی کشوربه امید فروپاشی رژیم حاکم در تهران تلاش کند».
بهگفته فیلیپو دیونیجی، اگر اسرائیلیها زیرساختهای صرفا غیرنظامیِ انرژی را هدف قرار دهند، این موضوع میتواند قطع برقها در سراسر کشور را وخیمتر کرده و «اعتماد احتمالی مردم به حاکمانشان را بیشتر تضعیف کند».
بهزعم ورونیکا پونیشچاکووا در این سناریو، حمله به ساختمانهایی که با قدرت سیاسی در ارتباطاند، مانند ساختمان رادیو و تلویزیون دولتی که روز دوشنبه ۱۶ ژوئن هدف قرار گرفت یا به نیروهای پلیس، میتواند راهی باشد «برای فرستادن پیامی به مخالفان رژیم که اکنون زمان آن است که از فرصت بهره بگیرند و از شکاف بهوجود آمده در دستگاه سرکوب استفاده کنند».
تهدیدی وجودی برای حکومت ایران؟
بنا بر تحلیلی که توسط مؤسسه مطالعات جنگ (Institute for the Study of War) با همکاری «اندیشکده امریکن انترپرایز» منتشر و روز دوشنبه در مورد اوضاع ایران ارائه شده، بمباران ساختمانهای پلیس تهران و وزارت اطلاعات ایران توسط نیروی هوایی اسرائیل «میتواند توانایی حکومت ایران در سرکوب ناآرامیهای اجتماعی را کاهش دهد».
کلایو جونز در اینباره میگوید: «احتمال اینکه اسرائیل بهدنبال سرنگونی حکومت در تهران باشد با «نحوه ارتباطگیری بنیامین نتانیاهو نیز تقویت میشود؛ او در شبکههای اجتماعی پیامهایی خطاب به مردم ایران منتشر میکند که محتوای آنها چنین است که ببینید ما چگونه رژیمی را که دهههاست شما را سرکوب کرده، تضعیف میکنیم».
با این حال او معتقد است که باید دید آیا واقعا حکومت ایران آنچنان تضعیف شده که نتواند در برابر یک خیزش داخلی مقاومت کند یا خیر. او میگوید: «این همان پرسش کلیدی این روزهاست که واقعاً کسی پاسخ قطعی برایش ندارد.»
اما فیلیپو دیونیجی هشدار میدهد: «هرگونه مداخله خارجی در امور سیاسی یک کشور، میتواند نوعی بیداری ملیگرایانه ایجاد کرده و موجب انسجام مردم حول چهره رهبری شود، حتی اگر آن چهره مورد اعتراض باشد»؛ بهعبارتی دیگر، بنیامین نتانیاهو با حمایت علنی از جنبشهای مخالف در ایران، ممکن است باعث تقویت کوتاهمدت رژیم ایران در شرایط جنگ شود.
او همچنین معتقد است که حکومت ایران «این عملیات را تهدیدی وجودی علیه خود میداند. در نتیجه، از تمام توان نظامی خود برای بقا استفاده خواهد کرد».
بهزعم کلیو جونز، نخستوزیر اسرائیل در حال قمار بزرگی، با راهاندازی کارزاری است که فراتر از اهداف صرفاً مرتبط با برنامه هستهای ایران پیش میرود.
به گفته شاهین مدرس یکی از خطرهای اصلی شدتگرفتن درگیریها، آن است که میتواند به افزایش شمار قربانیان غیرنظامی در اسرائیل منجر شود و این موضوع فشار سیاسی بر دولت اسرائیل را افزایش خواهد داد.
از دید این کارشناس، یا بنیامین نتانیاهو موفق میشود برنامه هستهای ایران را بهقدر کافی عقب بیندازد، فرماندهی نظامی ایران را از کار بیندازد و رژیم را تضعیف کند، یا این احتمال وجود دارد که خودش سقوط کند.