حمیدجانی پور، نامی آشنا درعرصه عکاسی هنری ومطبوعاتی است که تاکنون سه نمایشگاه برپا کرده است. او دراعتراض به فضای برخی گالری ها و فراهم کردن فرصت جدیدی برای جلب مخاطبان جدید وراه یابی عکس هایش به خانه های مردم، عکس هایش را کنار خیابان بساط کرده است.
بیشک تهران را باید قلب تپنده هنرهای تجسمی ایران قلمداد کرد و به فراخور این موضوع؛ تجمع گالریهای مهم دراین شهربا تمام گالریهای فعال درسایر استانها برابری میکند. گالریهایی که هریک برای خود قانون و ضابطهای دارند و راه یابی آثار یک هنرمند نیزدرفضای این گالریها کم از عبور از هفت خوان رستم نیست.
دراین میان هنرمندانی هستند که درطول فعالیت هنریشان بخت یارشان میشود وآثارشان امکان نمایش درفضای گالریها را مییابند. برخی ازهنرمندان نیزبرای گریزازضوابط گالریها و فرصت نمایشی که ازآنها دریغ میشود تصمیم میگیرند که شیوهای دیگررا برای نمایش وعرضه آثار خود بیابند.
اگرتاریخ هنرمعاصرجهان را مرور کنید؛ با هنرمندان بیشماری روبرو میشوید که دراعتراض به فضای گالریها آثارشان را به جای نمایش درگالری به خیابان بردند.درایران نیزبرای نخستین بار محسن وزیری مقدم که درآن زمان یکی ازچهره های مطرح هنرهای تجسمی ایران درعرصه بین المللی بود؛ درسال۱۳۴۴ با همکاری گردانندگان گالری صبا درروز۱۵ اسفندماه، یک نمایش خیابانی از آثار نقاشان جوان که امروزه بزرگان هنرهای تجسمی ایران را تشکیل میدهند را درخیابان ولیعصر مقابل پارک دانشجو برپا کرد. این نمایش خیابانی سهم بسزایی درمعرفی نقاشی به مردم داشت.
بعدها این حرکت توسط هنرمندانی چون هانیبال الخاص ادامه پیدا کرد و به مرور پیاده روی خیابان محلی برای نمایش و فروش آثارهنرمندان خودآموخته شد و هنرمندانی که توانستهاند جایگاه خود را درعرصه هنرهای تجسمی پیدا کنند و میلی به نمایش آثارشان درگالریها نداشتند با نمایش خصوصی آثارشان درفضای آتلیهشان به این جریان اعتراضی انتقادی تداوم بخشیدند.
اما این بار حمید جانیپورکه یکی ازعکاسان مطبوعاتی و هنری است و تاکنون سه نمایشگاه در گالریهای مهروا و آتبین برپا کرده به جای نمایش آثارش درگالری عکسهایش را به پیاده رو خیابان آورد.
او با انتشار یک پست کوتاه در صفحه فیس بوکش از دوستان و مخاطبانش دعوت کرد که عصر روز پنج شنبه ۱۲ شهریورماه به پیاده رو کنارنشرچشمه درخیابان کریم خان بیایند و از بساط او عکس بخرند. جانیپور البته هدف عمده و اصلیاش را صرفا اعتراض به فضای گالریها عنوان نمیکند و بساط عکس را فرصت مغتنمی میداند تا با مردم عادی و مخاطبانش بدون واسطه ارتباط برقرار کند و عکسهایش را بفروشد.
او دراین بساط و فروش خیابانی ۱۵ عکس ازمجموعه عکسهای سیاه و سفید خود را که ۷۰ ادیشن دارند به نمایش گذاشت که در ساعات نخست ۱۰۶ عکس این مجموعه به فروش رفت، اتفاقا مشتریهای بساط عکس جانیپور را گالری گردها تشکیل نمیدادند و مردم عادی هم پای بساط او آمدند و عکس خریدند.
جانی پورمعتقد است دورشدن ازگالریها وبساط کردن آثارخلق شده، همیشه جریانی اعتراضی به حساب نمیآیند. گاه برای پیدا کردن خود و ارتباطی مستقیم تر با مردم درحال عبور، میتواند تجربهای درخشان باشد.
یکی ازمشتریهای او پسر ۱۰ سالهای بود که با مادرش برای خرید کتاب به نشر چشمه آمده بود و وقتی با مادرش ازمقابل بساط عکس جانیپور گذشت، برگشت و از مادرش خواست که برای او یک عکس بخرد.
یک پیک موتوری، دیگر مشتری بساط عکس جانیپور بود که از یکی از عکسهای او چنان خوشش آمده بود که از او خواست نسخهای از این عکس را برای او کنار بگذارد تا در فرصت دیگری این عکس را بخرد که جانیپور آن عکس را به او هدیه داد.
جانیپور درخصوص ایده بساط عکس به یورونیوز میگوید: «مهمترین دلیلی که من را واداشت که عکسهایم را به کنار خیابان بیاورم این بود که جنس عکسهای من مورد توجه قشربورژوای جامعه که ازگالریها خرید میکنند نبود و مردم عادی هم توان این را ندارند که بابت خرید یک عکس حداقل ۵۰۰ هزار تومان یا یک میلیون تومان به گالری دارها بدهند، از این رو چون همیشه راز ماندگاری یک هنرمند را در بودن و زیستن با مردمش میدانم، تصمیم گرفتم که عکسهایم را به کنار خیابان بیاورم و آنها را به قیمت بسیار پایین فرمی ۱۰ هزار تومان بفروشم.»
او افزود: «وقتی اثری از یک هنرمند به خانه مردم سرزمینش راه پیدا میکند، حتما درذهن و خاطره آنها میماند و من با بساط کردن عکسهایم درواقع خواستم قدمی بردارم برای راه یابی آثارم به خانه مردم. درمیان دوستان و هنرمندان ساکن در شهرستانها هستند کسانی که برخلاف من نتوانسته با گالری برای نمایش آثارشان به نتیجه برسند، چنین حرکتهایی کمک میکند که این افراد هم به فکرفرو بروند که نمایش و ارائه آثارشان را نباید تنها معطوف به گالریها کنند و خلاقیت به خرج بدهند، هرچند که بساط اثر هنری کردن کنارخیابان، ریشه درتاریخ هنرجهان دارد وریشه درخلاقیت من ندارد.»
اگر پای دردل هنرمندان جوان امروز و هنرمندان میان سال بنشینیم بیشک هریک تجربه مشابهای ازبرخورد بد برخی گالری دارها دارند؛ جانیپورمیگوید: «سال ۱۳۸۸ برای برپایی نخستین نمایشگاهم به گالری مراجعه کردم و تا برای نمایشگاه عکس وقت بگیرم، ظهربود و مدیرگالری درحالی که مشغول صرف ناهار بود من را پذیرفت و بدون اینکه نام من را بپرسد و یا بخواهد عکسهای من را ببیند، با علامت سر جواب رد داد، این رفتار او بسیار توهین آمیز بود. پس ازآن به گالری مهروا رفتم و «مهروا آروین» به من وعکسهایم اعتماد کرد واین گونه شد که نخستین نمایشگاه عکسم با عنوان «خیز بلند آهو شدن» در سال ۱۳۸۹ برپا شد.
بابک چمن آرا مدیرمرکز موسیقی بتهوون هم یکی ازکسانی بود که از بساط عکس جانیپور استقبال کرد و اتفاقا دوعکس از مجموعه او خرید؛ چمن آرا گفت: «من نگاه جانیپور را درعکاسی دوست دارم و پیشتر دو عکس از او درگالری مهروا خریده بودم و امروز نیز فرصت معتنمی بود که دو عکس دیگر از او خریداری کنم. من خیلی اتفاقی از طریق فیس بوک باخبر شدم و برایم بسیار خوشایند بود حتی به حمید جانی پور پیشنهاد دادم که اگر دفعه بعد قرارشد که بساط عکس برپا کند من نیز کنار او بساط آلبوم موسیقی خواهم کرد و شاید ازسایر دوستانمان هم دعوت کنم که به ما بپیوندند.»
چمن آرا معتقد است؛ چنین حرکتهایی الزاما جنبه اعتراضی ندارد و فرصت مغتنمی است که مخاطبان جدیدی به جمع مان اضافه شوند. اگر بخواهم کنار خیابان بساط کنم، آن دسته از آلبومهای موسیقی را برای فروش عرضه می کنم که با حال و هوای تهران هماهنگی بیشتر داشته باشد، شاید هم صرفا آلبومهای موسیقی مرتضی احمدی را بفروشم.
با توجه به این که بساط عکس از صفحه فیس بوک جانیپور آغاز شده بود، بازتاب خوبی نیز در این فضا پیدا کرده بود و مضمون بیشتر کامنت هایی که این پست گرفته بود، استقبال از آن و حتی درخواست تمدید زمان این حرکت بود، برخی ازمخاطبان نیزپیشنهاد داده بودند که جانیپور در سایر شهرها از جمله محل تولدش اهواز نیز بساط عکس کند.
حمید جانی پورمتولد ۱۳۶۱ اهوازاست. او از سال ۱۳۸۴ به عنوان عکاس مطبوعاتی فعالیت خود را با روزنامه اعتماد ملی آغاز کرد و بعدها با شرق، تجربه، چلچراغ و دنیای اقتصاد همکاری کرد. او از سال ۱۳۸۹ تاکنون سه نمایشگاه عکس برپا کرده است و از پنج سال گذشته تاکنون به عنوان عکاس سینمایی فعالیت می کند. او عکاسی فیلم هایی «چون شیار۱۳۵» را درکارنامه خود دارد.