روزهایی که در تقویم کودکان کار افغان گم می شوند

روزهایی که در تقویم کودکان کار افغان گم می شوند
نگارش از Vida Samei
هم‌رسانی این مطلبنظرها
هم‌رسانی این مطلبClose Button

به بهانه دوازدهم ژوئن روز جهانی منع کار کودکان

آگهی

بیش از سی سال جنگ داخلی در افغانستان تمامی زیرساخت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حقوقی این کشور را تغییر داده است. اقشار مختلفی به واسطۀ آنچه که این وضعیت بر آن‌ها تحمیل می کند، برای دستیابی به شرایط بهتر مجبور به ترک محل زندگی خود شده و در پی یافتن مامن و شغلی برای تأمین مخارج خود، یا به مهاجرت داخلی تن داده و یا مجبور به ترک کشور شده اند.

کودکان در این میان، نخستین قربانی شرایط بی ثبات افغانستان هستند و در فضایی پر از رعب و خشونت زندگی می کنند. فقر خانواده ها این کودکان را مجبور می کند برای گرسنه نماندن خود و خانواده شان به هر کاری تن بدهند. خیابان های کابل، پایتخت افغانستان مملو از کودکانی است که لحظه ای عابران را، بویژه اگر خارجی باشند، رها نمی کنند و به دریافت پنج افغانی هم راضی اند.

هیچ آمار دقیقی از میزان جمعیت افغانستان در دست نیست و عدم اطلاع از تعداد کودکانی که در این کشور زندگی می‌کنند، نخستین مانع برای رسیدگی به وضعیت آنهاست.

طبق آخرین اعلام رسمی از سوی مسئولان ادارۀ آمار افغانستان، جمعیت این کشور بطور تخمینی ۲۶ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام شده است. از این رقم، ۱۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر را مردان و مابقی جمعیت اعلام شده را زنان تشکیل می دهند. اما در این سرشماری باز هم تعداد کودکان از رقم افتاده و سهم افراد زیر هجده سال در جمعیت افغانستان نادیده گرفته شده است و کودکان نیز در تقسیم بندی مردان و زنان قرار گرفته اند. این سهم در خانواده‌ها هم نادیده گرفته می شود. البته میان خانواده‌های شهری و روستایی نیز تفاوت چندانی در استفاده از کودکان به عنوان یک نیروی کار در این کشور وجود ندارد. کودکان افغان مجبور به کار کردن هستند و باید جالی خالی نان آوران کشته شدۀ خانواده را پر کنند. نوع کاری که این کودکان به آن اشتغال دارند نیز کمتر جنبه یادگیری و مهارتی دارد و بیشتر از نوع مشاغل کاذب محسوب می شود #### شکل های مختلف کار اجباری برای کودکان کار افغان

بر اساس آخرین آماری که صندوق کودکان ملل متحد، یونیسف در سال ۲۰۰۹ از وضعیت کودکان افغانستان منتشر کرد، تقریباً ۳۰ درصد از کودکان میان پنج تا ۱۴ سال در این کشور به کار مشغول اند. یونیسف می گوید در حال حاضر از هر چهار کودک افغان در گروه سنی ۷ تا ۱۴ سال تقریبا دو کودک مجبور به کار هستند. این رقم تنها در مناطقی است که امکان انجام تحقیقات در این زمینه وجود داشته و ولایت هایی نظیر قندهار و هلمند از دایرۀ این نظرسنجی بیرون مانده اند.

بیشتر این کودکان در کارهایی نظیر گدایی، حمل و نقل کالا، کارگری در خانه ها، دستفروشی، جمع آوری زباله، و حتی انتقال مواد مخدر مورد استفاده قرار می گیرند. دستمزدهایی که به این کودکان داده می‌شود بسیار کم است و گاه بیشتر از ۱۰۰ افغانی، معادل ۲ دلار در روز فراتر نمی رود. حوزه های فعالیت این کودکان بر حسب نوع کار آنها نیز دسته بندی شده است. در شهرها این کودکان، اگر پسر باشند، در بخش هایی نظیر مکانیکی، مسافرخانه، نانوایی، حمل و نقل بار و کالا در بازار و مشاغلی از این قبیل به کار گرفته می شوند. دختران خردسال افغان در شهرها بیشتر یا به عنوان خدمتکار بکار گماشته می شوند و یا در کارگاههای قالی بافی مشغول بکار هستند. جمع آوری پلاستیک و کارتون از میان انبوه زباله ها، دستفروشی و گدایی از جمله کارهایی است که تقریبا تمام کودکان کار چه پسر و چه دختر در افغانستان به آن تن می دهند. حتی به دلیل عدم وجود آب در تمام خانه ها، حمل آب به خانه ها و آب فروشی هم جز کارهایی است که این کودکان در شهرها انجام می دهند.

هر چه از شهرهای بزرگ به سمت شهرهای کوچک و روستاها پیش می رویم، نوع بهره برداری از کودکان نیز تغییر شکل می دهد. در روستاها کودکان بیشتر به شیوه متداول سنتی که در تمام کشورهای شرقی دیده می شود. در مزارع همراه با دیگر اعضای خانواده به کار مشغول می شوند، نیاز به نیروی کار این کودکان شاید یکی از دلایل بالا بودن زاد و ولد در این مناطق باشد.

هر چه این مناطق به مرزهای شرقی افغانستان که با پاکستان مشترک است، نزدیک تر می شود، کودکان بیشتر برای حمل و نقل مواد غذایی و کالا بکار گرفته می شوند. عبور و مرور در مرزهای میان این دو کشور آسان تر صورت می گیرد و به همین دلیل در نقاط مرزی کودکان شانس خود را برای درآمد کافی بیشتر می دانند.

برخی از خانواده ها نیز ترجیح می دهند کودکان خود را به کشورهای همسایه، جایی که شانس بیشتری برای کسب درآمد بیشتر وجود دارد، بفرستند. ایران یکی از این مقصدهاست. در ایران این کودکان یا به واسطه فردی از اعضای خانواده که پیش تر به این کشور مهاجرت کرده است به کار گماشته می شود و یا اینکه توسط گروههایی متشکل از چند افغان به کار مشغول می شوند و بخشی از عایدات آنها به خانواده هایشان پرداخت می شود.

نعمت الله، پسر ۱۴ ساله ای که پیش از اخراج شدنش از ایران چند ماه را در این کشور سپری کره است، می گوید دوباره راه ولایت نیمروز را پیش خواهد گرفت تا بتواند با کمک قاچاقچیان به ایران برود و برای خانواده اش پول بفرستد. بار قبل که به ایران رفته بود قاچاقچیان به محض رسیدن به بلوچستان، او را به همراه چند نفر دیگر تحویل فردی داده بودند و نعمت الله نیز به همراه دیگران سوار بر یک کامیونت ساعات زیادی را گذرانده بود تا به شهری برسد که آن را ورامین می نامیدند. نعمت الله می گوید تا قبل از اینکه توسط پلیس در ایران دستگیر و به افغانستان بازگشت داده شود به کارهای مختلفی از میوه چینی گرفته تا کارگری در ساختمان سازی در این شهر مشغول بوده است. #### کمک‌های داخلی و بین المللی

این کودکان برای چرخاندن چرخ زندگی خانواده اشان مجبورند از چرخه آموزش و تحصیل دور بمانند و به جمع ۶۴ درصد جمعیت بی سواد این کشور بپیوندند. از زمان سقوط دولت طالبان و استقرار نیروهای بین المللی در این کشور رسیدگی به وضعیت زنان و کودکان یکی از مسائل مورد توجه در افغانستان بوده است و سازمان های غیر دولتی بسیاری سعی می کنند با حضور مداوم و یا اعزام مقطعی کارکنان خود به وضعیت آموزش و بهداشت کودکان در افغانستان یاری برسانند.

این امر در بخش هایی از کشور از جمله در شهرهای بزرگ نظیر کابل و هرات تغییرات چشمگیری در وضعیت کودکان ایجاد کرده است اما عدم تداوم این کمک ها به واسطه کمبودهای مالی این سازمان ها و یا شرایط امنیتی ناپیدار در افغانستان خودبخود امکان ادامه این کمک ها را با مشکل مواجه می کند.

در آغاز سال تحصیلی ۲۰۱۰ در افغانستان و در نتیجه اقدامات یونیسف، ۴۰۰ کودک کار با استفاده از امکانات این نهاد در شهرهای مرزی نزدیک به پاکستان امکان یافتند به سر کلاس های درس بروند. بیش از ۱۰۰۰ کودک نیز از دوره های آموزشی در این مناطق بهره مند شده اند. یونیسف همزمان برنامه ای به نام « راهکارهای ملی برای کودکان» را در افغانستان در دست اجرا دارد که به خانواده ها برای تامین امنیت کودکان خود و همچنین رفع نیازهای آنان کمک می کند. این سازمان اقدام به توسعه شبکه های حمایتی متشکل از سازمان های دولتی و غیر دولتی در ۲۸ ولایت کرده است که در صدد حمایت حقوقی از کودکان افغان برای ممانعت از سواستفاده توسط کارفرمایان است.

عادله محسن، حقوقدان است، وی معتقد است فعالیت سازمان های غیر دولتی، داخلی یا خارجی به بهبود وضعیت این کودکان کمک می کند اما به نظر این حقوقدان:«پس از سقوط طالبان به وضعیت کودکان به طور عمیق توجه نشده و تمام تلاش ها برای کمک به کودکان افغان به طور اعم و کودکان کار و بی سرپرست به طور اخص کوتاه مدت بوده است». خانم محسن در گفتگو با یورونیوز فارسی می گوید:« به هنگام وضع قوانین در مراجع قانونگذاری کشور اصلا به مفهوم کودک و ضرورت اجرای قوانین مربوط به حمایت از این قشر توجه نمی شود، حتی بعضی از قضات و نمایندگان علنا می گویند قوانین حمایتی برای افراد زیر ۱۵ سال لزومی ندارد چون مفهوم کودک هنوز جانیافتاده است. ما لایحه حمایت از خانواده را به وزارت عدلیه فرستادیم و در آن بندهایی برای حمایت از دختران زیر ۱۵ سال و اصلاح قوانین مربوط به ازدواج در این سن و همچنین حقوق اطفال اضافه کرده ایم اما این لایحه یکسال است که در مجلس مسکوت مانده و هیچ توجهی به آن نشده است».
با چنین نگرشی نسبت به حقوق کودکان، می توان فهیمد چرا پس از نزدیک به ۱۱ سال از سقوط طالبان هنوز کودکان در این کشور شرایط نامطلوبی دارند.

کودکانی که جنگ را زندگی می کنند

تمام اینها جنبه های ظاهری کار کودکان است اما در عمق زندگی کودکان خیابانی تنها خستگی و بی سوادی و چند سیلی از کارفرما نیست که سنگینی می کند. افغانستان هنوز در چنگال جنگ اسیر است و در حملات نظامی، عملیات انتحاری و بمباران ها کودکانی که خانه و کاشانه ندارند مثل اهداف سرگردان قربانی می شوند.

در شش ماه نخست سال ۲۰۱۰ بیش از ۱۷۰ کودک در حملات نظامی و عملیات انتحاری کشته شده اند. بسیاری از این کودکان کار حتی فاقد خانواده هستند و شبها را در ویرانه های مانده از جنگ می گذرانند.

در سالهای اخیر سازمانی به نام « آشیانه » در برخی از شهرها از جمله کابل و مزار شریف تشکیل شده است که سعی می کند کودکان کار را تحت پوشش قرار داده و امکانات بهداشتی و تغذیه برای این کودکان تهیه کند. کودکان به این سازمان مراجعه می کنند و روزانه یک وعده غذای گرم هم دریافت می کنند، کودکانی هم که فاقد مکانی برای خواب هستند می توانند شب را در خوابگاههای این سازمان، البته اگر جایی بیابند، به صبح برسانند اما به علت بالا بودن شمار کودکان کار خدمات این گونه سازمان ها کافی نیست و البته هر روز نیز بر تعداد کودکانی که مورد سواستفاده قرار می گیرند افزوده می شود #### یارگیری طالبان از میان اطفال

خطر به کارگیری کودکان توسط اربابان جنگ نیز بر این شرایط می افزاید. بنا بر اعلام سازمان امنیت افغانستان بیش از ۸۰ نفر از انتحار کنندگان در سال ۲۰۱۰ پسرانی بوده اند که در فاصله سنی ۱۳ تا ۱۷ سال قرار داشتند. گفته می شود این کودکان در سنین پایین از خانواده ها خریداری و به مدارس دینی در پاکستان منتفل می شوند و پس از آموزش های دینی به عنوان «طالب» به افغانستان بر می گردند تا ماموریت خود را در قالب عملیات انتحاری علیه مواضع غرب انجام دهند

آگهی

سوء‌استفاده از کودکان پسر

علاوه بر این، مسئله مهم دیگری نیز توجه سازمان ها و نهادهای بین المللی را در رابطه با کار کودکان در افغانستان جلب کرده است. بسیاری از کودکان پسر مجبورند به مشاغلی نظیر رقص در مهمانی های روسای قبایل و بزرگان و ثروتمندان بپردازند. این سنت که به « بچه بازی» معروف است بسیار هم در میان ثروتمندان رواج دارد. این پسران غالبا تحت سواستفاده های جنسی نیز قرار می گیرند و حتی در بسیاری موارد توسط ارباب خود کشته می شوند. این گونه مشاغل، اگر بتوان نام آنرا شغل گذاشت، در تقسیم بندی مشاغل خطرناک قرار می گیرند و متاسفانه تعداد کودکانی که در این گونه کارها مورد سواستفاده قرار می گیرند هم کم نیستند.

به تمام این موانعی که بر سر راه زندگی کودکان در این کشور وجود دارد باید عدم دسترسی به تغذیه و بهداشت را نیز افزود. امضای کنفوانسیون حقوق کودک، افغانستان را ملزم به رعایت حقوق کودکان می کند اما در کشوری که حتی آمار دقیقی از کودکان در دست نیست، نمی‌توان به اجرای مفاد این کنوانسیون امید بست.

کودکان کار در خیابان های کابل و هرات شانس بهتری برای دریافت دستی برای کمک دارند اما در دوردست های این کشور، دختران خردسال به جای خواندن قصه های کتاب های درسی، آب فروشی می کنند و پسرکان، اگر برای گرفتن اسلحه و آماده شدن برای مرگ بکار گرفته نشوند، در لابلای بطری های پلاستیکی و زباله ها، سلامت زندگیشان را گم می کنند. گزارش از ویدا سامعی

هم‌رسانی این مطلبنظرها

مطالب مرتبط

زوج پاکستانی دختربچه پیشخدمت را به خاطر رها کردن طوطی کشتند

ژاپن چگونه از تخصص خود برای کمک به بهبود اوکراین استفاده می‌کند؟

صنعت پنبه ازبکستان پس از تحریم دوباره رونق گرفت